کارها دیگر کار نیست،حقوقها کفاف کدام زندگی را می دهند؟ یکی مدرک ندارد و بر صندلی ریاست می نشیند،تجربه ها از بر می کند،ساعتها در جلسه می گذرد و در آخر پرونده ها راهی بایگانی می شود
تاريخ انتشار: سه شنبه ۹ اسفند ۱۳۹۰ ساعت ۰۸:۲۷
شغلها دست و پنجه خانوادگی می شود، غریبه ها تنها در صندلی ارباب رجوعی جای می گیرند،اینجا محفل خانوادگی است.
به گزارش باشگاه خبرنگاران، دود ماشینها، صدای هرج و مرج و بوق و غیره مدتهاست همنشین آدمهایی شده که مخاطب پرو پا قرص نیازمندیهای همشهری اند، ساعتها پشت کیوسکهای تلفن می گذرد ، قلم به دست ،شماره ها گرفته و امیدها در چهره ناامید می شود.
یکی لیسانسه و دیگری دیپلمه است،مدرکها می گیرند و خیابانها متر می کنند،یکی دانشجوی شهرستان و دیگری در کرایه خانه مانده است.
صرفه جویی مهری بر زبانشان می شود، ازدواجها به جشن دانشجویی خلاصه می شود و صفهای وامها طولانی و قسطها سنگین تر می شود.
کارها دیگر کار نیست،حقوقها کفاف کدام زندگی را می دهند؟ یکی مدرک ندارد و بر صندلی ریاست می نشیند،تجربه ها از بر می کند،ساعتها در جلسه می گذرد و در آخر پرونده ها راهی بایگانی می شود.
اداره ها محفل خانوادگی و بحثها به راه می افتد.
منشی،خواهر زن و مشاور همسرش می شود.
برادرها به نام مهندس و مدیر عامل و غیره صدا می شوند و مدرکها تا دیپلم پیش می رود.
محفل،محفلی صمیمی است،غریبه ها در آن جایی ندارند،حقوق ها دست بالا رد می شود و بیمه ها شروع به کار نکرده ،10 سال سابقه کار محسوب می شود.
در جایی نخبه ها و مهندسها با مدرک و شاهد قلابی معرفی می شوند ،یکی از آکسفورد و دیگری از شهید بهشتی تحصیلشان را خوش خوشان فارغ می شوند.
وی این حکایت همچنان باقی است، می ماند،تا آدمها تحصیلات نداشته شان را به رخ کسی بکشند که خاک خورده روزگارند و شاگردها تربیت کرده اند.
وحال به چشم شاگردی بی دست و پا دیده می شوند.
امانها بریده است و آدمها جای خود را گم کرده اند.
کاش لیاقتها در مرداب بی کسی مدفون نشوند و از راه رسیده ها جای خود را بدانند.