آیا هماکنون مقاماتی که آن موقع از کاهش نرخ سود بانکی پشتیبانی میکردند، میتوانند از نظریات خویش دفاع و همان نسخه قدیمی را پیشنهاد کنند؟
تاريخ انتشار: پنجشنبه ۲۲ دی ۱۳۹۰ ساعت ۱۲:۲۶
تصمیم اخیر مقامات پولی کشورمان در مورد افزایش نرخ سود بانکی بدون شک برای ساماندهی بازار پول اتخاذ شده است. این مقامات با خوشبینی فریاد میزنند که افزایش نرخ سود بانکی با این هدف است تا منابع مالی جامعه به سمت بانکها جذب شوند و وارد بازارهای کاذب ارز، سکه و طلا نشوند. نتیجه بلافصلی که از این تحلیل خوشبینانه گرفته میشود آن است که با تحقق این مقدمه، سرمایههای جذب شده توسط بانکها به سمت فعالیتهای مولد روانه خواهد شد. جالب است که بعد از این نتیجه رویایی مقامات اقتصادی تلاش میکنند تا قسمتی از کیک سرمایههای سرگردان جذب شده را به خود اختصاص دهند و براین اساس روزهایی را تصویر میکنند که این سرمایهها بعد از چرخش در بانک وارد بازار سهام شود و علاوه بر ساماندهی بازار پولی، منافعی را عاید بازار سرمایه و در نهایت صنعت کند.
اما اگر چنین بود چرا محمود احمدینژاد بدون توجه به نرخ تورم و سودهایی که در قیمتهای حبابی وجود دارد، میخواست نرخ سود بانکی را یک رقمی کند، آیا هماکنون مقاماتی که آن موقع از کاهش نرخ سود بانکی پشتیبانی میکردند، میتوانند از نظریات خویش دفاع و همان نسخه قدیمی را پیشنهاد کنند؟ نکته قابل توجه آن است که مدافعان کاهش نرخ سود بانکی که میخواستند علاوه بر کاهش نرخ سود وامهای اعطایی، نرخ سود سپرده را هم کاهش دهند هماکنون در صف پشتیبانی از افزایش نرخ سود سپرده قرار گرفتهاند.
اکنون پرسش مهم آن است که اتخاذ چنین تصمیمهایی آیا میتواند کارساز باشد و در رسیدن به هدف جمعآوری پولهای سرگردان مدیران کشور را یاری دهد؟ بهتر است مدیران به این نکته توجه کنند که تحرک قیمت ارز و طلا طی سال گذشته حداقل 30 تا 37 درصد سود نصیب دارندگان کرده و حتی اگر این تفاوت قیمت، حفظ قدرت خرید پول هم نامگذاری شود باز هم چنین به نظر میآید که صاحبان سرمایههای سرگردان همچنان علاقه خواهند داشت که به جای سپردهگذاری در بانک روانه بازار شوند و کالا انبار کنند.