باور کنيد جلوي ضرر را گرفتن با انکار کردن آن خيلي فرق دارد; به اين ترتيب اين پرسش پيش مي آيد که آيا همتي هست که جلوي ضرر بيش از اين، گرفته شود؟
تاريخ انتشار: پنجشنبه ۱۵ دی ۱۳۹۰ ساعت ۱۲:۳۶
بعد از اينکه چند روز پيش اعلام شد که باراک اوباما قانون تحريم بانک مرکزي ايران را امضا کرده است، بازار ارز و طلا که طي ماه هاي اخير وضعيت نابساماني داشت، به شدت دچار جو رواني ناشي از اعلام اين دستور شد و نوسانات عجيب و غريب نرخ دلار، تمام بخش هاي مختلف اقتصاد کشور را تحت الشعاع قرار داد. اين در حالي بود که مقامات مختلف سياسي و اقتصادي ايران تاکيد داشتند که قانون مزبور کارايي چنداني ندارد، اما اين سخنان و تحليلها تقريبا هيچ تاثيري نداشت و مورد توجه کسي قرار نگرفت !
اگر چه اين سوال شايد ظاهرا خوشايند نباشد، اما بايد پرسيده شود که واقعا چرا بايد يک چنين خبري چنين تاثير رواني بر اقتصاد ايران داشته باشد و کسي نتواند به مردم اطمينان دهد که اتفاقي نمي افتد يا اتفاقي که در پي اجراي چنين قانوني از طرف غرب، مي افتد چنين نيست که ظرف دو سه روز دلار را 25 درصد گران کند؟! براي پاسخگويي به اين سوال فقط کافي است مشتي از خروارها سخن و وعده و رفتارهايي که منجر به چنين وضعيتي شده را مرور کنيم: مثلا در آخرين ماه هاي سال 89 مقامات وزارت بازرگاني بارها و بارها و بارها تاکيد کردند که در سال 90 هيچ تغيير قيمتي در کالاها و خدمات نخواهيم داشت. اينک در ماه دهم سال ، بد نيست اين مقامات مختلف بگردند و به اندازه انگشتان دست ، کالاها و خدماتي را بيابند که به قيمت اسفند سال 89 است!
شايد هم بهتر باشد کمي خاص تر موضوع را مورد بررسي قرار دهيم. مثلا در مورد طلا و سکه; دوازدهم شهريور 90 محمود بهمني رييس کل بانک مرکزي به مردم به شدت هشدار داد که وارد بازار ارز و سکه نشويد و اگر وارد اين بازار شديد و ضرر کرديد،جاي گلايه اي باقي نيست! مطمئنا کساني بودند که به اين گفته رئيس اعتماد کنند، اما در آن زمان قيمت هر قطعه سکه بهار آزادي طرح جديد 565 هزار تومان بود و امروز بهاي آن از 615 هزار تومان هم فراتر رفته است. به اين ترتيب به قول نويسنده نکته سنج عصر ايران، کساني که توصيه هاي آقاي رييس کل را به عنوان عاليترين مقام پولي کشور پذيرفتند،ضرر کردند و آنان که گفته هاي رئيس را پشت گوش انداختند بردند و چه بردي هم کردند! ادامه داستان هم جالب است.
مثلا يکروز همين مقام عالي رتبه اقتصادي دستور داد که قيمت سکه 80 هزار تومان کاهش پيدا کند و اتفاقا دو روزه هم اين اتفاق افتاد اما بعد از دو روز، قيمت بالاتر از قبل شد ! در مورد دلار هم مي توان نمونه هايي از اين دست آورد : 13 مهرماه که دلار 1250 تومان بود، محمود احمدي نژاد در جمع مردم همدان به بحث بازار ارز و فعاليت هاي عده اي در اين بازار اشاره کرده و گفته بود: "در بازار ارز نيز اين کار را (اخلال در بازار) مي کنند. ما آن قدر ذخيره ارزي داريم که تمام نيازهاي کشور، تمام واردات کشور و مسافرت هاي کشور را به خوبي انجام دهيم، به خدا اگر اين زشت کاري ها و خودخواهي ها نباشد قيمت ارز بايد پايين بيايد.
الان يک دلار آمريکا در اقتصاد ما به اندازه 900 تومان هم نمي ارزد. (به نقل از خبرگزاري فارس - 13 دي 90) . حالا ولي در روزهايي که دلار نوساني بين 1500 تا 1800 تومان دارد ، دولت خودش اين دلار را که 900 تومان نمي ارزد، گران کرده و به مسافران 1270 تومان مي فروشد و تازه بر اساس دستورالعمل جديد به جاي 2000 دلار، فقط 1000 دلار به آنها مي دهد! در کنار آن البته مرتب دستور و ماموريت داده مي شود که فورا بازار ارز ساماندهي شود! همه اينها که گفتيم اما يک بعد ماجرا است. در کنار اين حرفها ببينيم رسانه ها بخصوص صداوسيما چگونه با مردم رفتار مي کند؟ در اين ماه ها هر وقت قيمت ارز يا سکه کمي، فقط کمي پايين آمده صداوسيما آنرا در بوق وکرنا کرده و گزارش هاي مختلف درباره آن داده است.
زماني که براساس دستور رئيس بانک مرکزي، سکه دو روز ارزان شد ، صداوسيما چنان با اين موضوع برخورد کرد که گويي يکبار ديگر آرمسترانگ قدم بر کره ماه گذاشته است ! ولي در روزهايي که وضعيت برخلاف اين است ، مخاطبان صداو سيما خبرهايي مثل تولد چهارقلوها را بايد به کرات مشاهده کنند! جالب تر از همه اينها، برخوردهايي از اين دست است که سايت مثقال که اطلاعات لحظه اي قيمت جهاني طلا و قيمت آن در بازار داخلي و قيمت انواع ارز را نشان مي دهد، فيلتر مي شود! اين آخري ديگر در نوع خودش شاهکاري است! همه اينها فقط يک بخش از ماجرا بود.
آمارسازي ها، وعده هاي تکراري، انکار مشکلات، فرافکني هاي عجيب و غريب، اصرار بر اشتباهات فاحش و... بسيار بيشتر از اين حرفها است و همه اينها از چشم مردم دور نمي ماند، دور نمي ماند و نتيجه اين مي شود که شده است! با اين همه مي توان هنوز هم آن را ناديده گرفت يا صورت سوالي که در ابتداي اين نوشته آمده را با قدرت پاک کرد; اما فردا و فرداها اين سوال فربه تر مي شود و جوابگويي به آن سخت تر است.
مي توان امروز گفت که همه اين نابساماني ها در بازار و اقتصادبازي است و مردم فريب آن را نمي خورند اما به اين ترتيب وضعيت بدتر و بدتر مي شود و راه برون رفت از آن بسته و بسته تر. مي گويند جلوي ضرر را از هر جا که بگيري منفعت است اما باور کنيد جلوي ضرر را گرفتن با انکار کردن آن خيلي فرق دارد; به اين ترتيب اين پرسش پيش مي آيد که آيا همتي هست که جلوي ضرر بيش از اين، گرفته شود؟