خبر كوتاه بود با بازتابي گسترده. آمنه بهرامي، مجيد موحد را بخشيد. او درست در لحظات آخر از كور كردن جواني كه با اسيد بينايياش را از وي گرفته است، صرفنظر كرد تا اين پرونده تلخ فرجامي شيرين داشته باشد
تاريخ انتشار: دوشنبه ۱۰ مرداد ۱۳۹۰ ساعت ۰۹:۴۷
خبر كوتاه بود با بازتابي گسترده. آمنه بهرامي، مجيد موحد را بخشيد. او درست در لحظات آخر از كور كردن جواني كه با اسيد بينايياش را از وي گرفته است، صرفنظر كرد تا اين پرونده تلخ فرجامي شيرين داشته باشد. دو روز قبل زنگ تلفن به صدا درميآيد، ساعت شش بعدازظهر شنبه است. صدايي به آمنه ميگويد: «وقتش رسيده است، آمادهباش». آمنه ميداند زمان اجراي حكم قصاص فرارسيده و حالا نوبت او است كه دو چشم مجيد را كور كند. صدا، زمان و مكان اجراي حكم را اعلام ميكند؛ شش صبح يكشنبه، بيمارستان دادگستري. آمنه ميداند تا ساعاتي ديگر ميتواند بينايي يك مرد را بگيرد؛ اين حقي است كه قانون به او داده است. سكوت در خانه آمنه حاكم ميشود. خبر غيرمنتظره نبود. چند روز قبل از اين تماس مسوولان اجراي احكام از آمنه خواسته بودند از اسپانيا به ايران بيايد تا حكم را اجرا كند و همچنين در اينباره با كسي صحبت نكند. همه چشمها به سمت آمنه دوخته شده است. اما آمنه نميبيند، فقط صداي نفسهاي ديگران را احساس ميكند؛ اضطرابي در صداي اطرافيانش موج ميزند. در سوي ديگر در جنوب شرق تهران خانهاي هست كه زمان براي ساكنان آن به كندي ميگذرد. خبرهايي تاييدنشده به مادر مجيد رسيده، مبني بر اينكه فرزندش صبح يكشنبه قصاص ميشود و بينايياش را از دست ميدهد. هيچكس خبر را تاييد نكرده است و مسوول اجراي احكام دادسراي جنايي تهران هم به او گفته، چنين خبري صحت ندارد اما حسي به اين زن ميگويد خبر درست است. با شماره تلفن آمنه تماس ميگيرد، اما كسي گوشي را جواب نميدهد. ميخواهد التماس كند و از او بخواهد با مجازات مجيد، او را مجازات نكند. هفت سال است اين زن به خاطر كاري كه پسرش كرده زجر ميكشد و به گفته خودش، خانواده مجيد بيشتر از خود او تاوان اينكار را پس دادهاند. تنها كاري كه از دست اين زن بر ميآيد دعاكردن است. نماز ميخواند و از خدا ميخواهد كه آمنه را از تصميمش منصرف كند. تيك تيك ساعت به مادر مجيد يادآوري ميكند كه وقتش رسيدهاست و هر لحظه بيشتر به زمان اجراي حكم نزديك ميشود. چند روز قبل مجيد با مادرش تماس گرفته و به او گفته بود از او فيلمبرداري كردهاند و با او رفتاري ميكنند كه زمان اجراي حكم با مجرمان انجام ميدهند. در اينسو و آنسوي شهر چراغ دو خانه تا صبح روشن است.
صبح يكشنبه عقربههاي ساعت كه روي پنج صبح ميايستد آمنه آماده بيرون رفتن ميشود و پدر، مادر و برادرش كه در اين سالها كنارش بودند او را در اين مرحله هم ياري ميكنند و همراهش ميروند. عموي آمنه هم آمده است. او ميخواهد در كنار برادرزادهاش باشد. تلفن همراه آمنه زنگ ميخورد، از مسوولان دادسراي جنايي است. به او ميگويد ساعت شش صبح مقابل اداره آگاهي در خيابان وحدت اسلامي آماده باشد. ماشيني قرار است آنها را به محل اجراي حكم ببرد. وقتي ون نيروي انتظامي مقابل پاي آمنه ميايستد، آمنه و اعضاي خانوادهاش سوار بر خودرو ميشوند. آمنه از پدرش ميخواهد حكم را اجرا كند. پدر طفره ميرود، «من نميتوانم اين كار را كنم.» دختر رو به مادر ميكند و از او ميخواهد حكم را اجراكند. مادر به آمنه ميگويد: «من هم نميتوانم.» آمنه از عمويش ميخواهد «نه غيرممكن است بتوانم چنين كاري بكنم.» فقط يك نفر مانده، فرهاد برادر آمنه. او ميپذيرد قطرههاي اسيد را در چشمان مجيد بچكاند و او را كوركند. دقايقي بعد سرباز راننده كه پايش را روي ترمز ميگذارد آمنه متوجه ميشود به مقابل بيمارستان دادگستري رسيدهاند؛ جايي كه قرار است حكم اجراشود.
بخشش بزرگ لباسهاي سبزرنگ براي حضور آمنه در اتاق عمل بر تنش پوشانده ميشود. فرهاد، برادر آمنه هم لباسها را ميپوشد و وارد اتاق عمل ميشود. اتاقك قبل از ورود به اتاق عمل محل رويارويي مجيد و آمنه است. دستبند بر دستان مجيد نقش چفت شده و سه پزشك آمادهاند. صداي هقهق يكي از افراد حاضر در محل به گوش آمنه ميرسد. اين صدا براي آمنه آشنا نيست. او مدتهاست كه عادت كرده به جاي ديدن بشنود. مجيد فرياد ميزند، گريه ميكند، او البته التماس نميكند و به آمنه ناسزا ميگويد، صداي گريه غريبه همچنان در گوش آمنه ميپيچد، همهچيز آماده است. قاضي اجراي احكام از متخصص بيهوشي ميخواهد كار را شروع كند. سرم را به دست مجيد وصل ميكنند و او را روي تخت ميخوابانند. صداي گريه غريبه در گوش آمنه ميپيچد، فرهاد براي اجراي حكم و چكاندن 10 قطره اسيد به چشم مجيد وارد اتاق عمل ميشود؛ صداي گريه بلندتر ميشود. هيچكدام از اعضاي خانواده مجيد در بيمارستان نيستند، درهاي اتاق عمل به هم كوبيده ميشود و ناگهان آمنه فرياد ميزند: «بخشيدم.» صداي گريه اين بار آمنه را صدا ميزند و به طرفش ميرود و از او تشكر ميكند. صدا، پزشك متخصص بيهوشي است. مجيد به دستوپاي آمنه ميافتد و يكبار ديگر به او پيشنهاد ازدواج ميدهد اما آمنه از مجيد ميخواهد ديگر اين حرف را تكرار نكند. 15 دقيقه از ساعت شش صبح گذشته است و شوروشادي در بيمارستان دادگستري موج ميزند. همه پرستاران و پزشكاني كه براي اجراي حكم آمادهبودند، گريه ميكنند و از آمنه به خاطر اين بخشش بزرگ تشكر ميكنند. آمنه بهرامي دختري كه هفتسال براي گرفتن حكم قصاص دو چشم مجيد موحدي خواستگارش تلاش كرده بود حالا درست زمان اجراي حكم گذشت كرده است.
پروندهاي قطور پرونده اسيدپاشي به صورت آمنه از آبان سال 83 گشوده شد. آن زمان مجيد موحد همدانشگاهي آمنه كه از او براي ازدواج درخواست رد شنيده بود، در حوالي پل سيدخندان با يك ظرف اسيد به دختر جوان حمله كرد. بعد از آن آمنه بارها و بارها در ايران و اسپانيا تحت عمل جراحي قرار گرفت، ولي بينايي هر دو چشمش را از دست داد. سرانجام سه سال قبل جلسه رسيدگي به اين پرونده برگزار و مجيد به درخواست شاكي و با حكم قضات شعبه 71 دادگاه كيفري استان تهران به قصاص دو چشم با اسيد محكوم شد و اين راي به تاييد ديوانعالي كشور رسيد. پس از آن مقرر شد حكم روز يكشنبه 9 مرداد در بيمارستان دادگستري به اجرا دربيايد ولي رييس قوه قضاييه در ساعات آخر اجراي حكم را متوقف كرد. بعد از آن آمنه به اسپانيا رفت تا كارهاي مربوط به كتابش تحت عنوان چشم در برابر چشم را انجام دهد. چند روز قبل مسوولان دادسراي تهران با وي تماس گرفتند و از او خواستند به ايران بازگردد. به اين ترتيب بود كه صبح ديروز همه چيز براي اجراي حكمي كه در تاريخ قضايي ايران سابقه نداشت، مهيا شد. ولي آمنه با بخشش بزرگ از كور كردن متهم گذشت كرد.
آمنه چه گفت آمنه بهرامي كه ساعاتي بعد از اين بخشش بزرگ با خبرنگارما صحبت كرد درمورد اتفاقي كه در بيمارستان افتاد، گفت: وقتي مجيد را آوردند رو به من كرد و گفت: تو دختر زشتي هستي، هيچكس با تو ازدواج نميكند، هيچ پسري در دانشگاه به تو نگاه نميكرد، فكر كردي من را كوركني چه ميشود؟ او اصلا به من التماس نميكرد و حتي من را تهديد به قتل كرد. گفت، تو بودي كه دنبال من آمدي. به مجيد گفتم چرا روي صورت من اسيد پاشيدي؟ اين سوال مدتها بود كه در ذهنم بود. او به من جواب داد، به خاطر خودت اين كار را كردم. وقتي مجيد را براي اجراي حكم بردند، تصميم گرفتم ببخشم، چون در اين چند سال مردم خبرهاي بد زيادي شنيدهاند، من ميخواستم كاري كنم كه اينبار خبر خوشي به گوششان برسد. من ميخواستم مجيد را ببخشم چون مردم از من خواستند اين كار را بكنم. مردم نياز به آرامش دارند، نياز به خبر خوب دارند و من تصميم گرفتم خبر خوب بخشش را به آنها بدهم. آمنه ادامه داد: مجيد بعد از گذشت روي پاهاي من افتاد و خواست به پيشنهاد ازدواجش جواب مثبت بدهم اما من اين كار را نميكنم و از مجيد هم خواستم ديگر درمورد ازدواج با من فكر نكند و هرگز چنين حرفي را به زبان نياورد، چون من را عصبي ميكند. آمنه در ادامه گفت: در هنگام انجام مراسم قصاص صداي گريهاي خيلي توجه من را جلب كرد، چون از اعضاي خانواده مجيد كسي آنجا نبود تعجب كردم كسي گريه ميكند. بعد از بخشش بود كه متوجه شدم يكي از پزشكاني كه براي اجراي حكم آمده است، گريه ميكند. او از من تشكر كرد و گفت: اين بخشش به همه ما درس بزرگي داد. البته من از همان اول ماجرا نميخواستم مجيد را قصاص كنم. هدفم از پيگيري پرونده اين بود كه كساني كه دست به اسيدپاشي ميزنند، بدانند مجازات قصاص قابل اجراست. من بخشيدم اما ممكن است شخص ديگري اين كار را نكند. آمنه بهرامينوا كه هفت سال است به گفته خودش آفتاب را نديده است درمورد اينكه چرا پيش از اين گفته بود براي اعلام رضايت چهار ميليون يورو پول ميخواهد، گفت: من اين حرف را زدم تا مجامعي كه مدعي حقوق بشرهستند، بدانند با هيچ پولي نميتوانند بينايي من را بخرند. چشمان من قابل حراج نيست، هيچ پولي هم نميتوان بابت آن داد. من بر اجراي حكم اصرار كردم تا خانواده مجيد بدانند در اين سالها برمن چه گذشتهاست. مردم هم بايد اين موضوع را ميدانستند، اما به هرحال وقتي ديدم با اينكارم ميتوانم مردم كشورم و حتي جهان را خوشحال كنم، تصميم گرفتم سياه نباشم و اين كار را بكنم. من اين كار را به خاطر خودم، خانوادهام و مادر مجيد انجام دادم. حالا هم حالم خيلي خوب است. پدر و مادرم خوشحال هستند و در خانواده ما شادي موج ميزند. همه خوشحال هستند و ميتوانيم در آسايش زندگي كنيم. بينايي من چه با قصاص چشم مجيد و چه بدون آن برنخواهدگشت. من با خدا معامله كردم. اميدوارم كه خانواده مجيد هم به جاي هركار بيهودهاي به درمان فرزندشان بپردازند، چون او از نظر رواني بيمار است. آمنه كه به خاطر ساير جراحات ايجادشده روي صورتش حكم ديه دريافت كرده است، دراينباره گفت: «ديروز در دادسراي جنايي به من گفتند ميزان ديهاي كه به من تعلق ميگرفت نصف ديه يك مرد است؛ من به اين موضوع اعتراض دارم چرا بايد اينطور باشد من به مجلس ميروم و براي اصلاح اين قانون با نمايندگان صحبت ميكنم.» مادر آمنه نيز كه از تصميم دخترش خوشحال بود، در اينباره گفت: به دخترم افتخار ميكنم. ما براي گرفتن اين حكم زحمت زيادي كشيده بوديم و به او افتخار ميكنم كه چنين توانايي داشت تا مجيد را ببخشد. خداوند به دخترم صبر دهد. بسيار باعث خوشحالي است كه يك نفر كه قصاص حق اوست از آن بگذرد. به هر حال مجيد هم جواني است كه خانواده دارد. ما ميتوانستيم اين حكم را اجرا كنيم و كسي نميتوانست امروز (يكشنبه) مانع از اجراي اين حكم شود، اما عدم اجراي اين حكم باعث آرامش آمنه و خانواده ما شد. پدر آمنه نيز گفت: به دخترم افتخار ميكنم. او شجاعت زيادي داشت كه توانست امروز (يكشنبه) مانع از اجراي حكم قصاص فردي شود كه هفت سال باعث بيچارگي و درماندگي او شده است. من از تمام مردم هم تشكر ميكنم كه در اين مدت آمنه را تنها نگذاشتند و او را همراهي كردند. عدم اجراي اين حكم پاداشي است به همه كساني كه در اين سالها همراه دخترم بودند. عموي آمنه نيز كه در محل اجراي قصاص حضور داشت، با ابراز خوشحالي از بخشش مجيد گفت: وقتي روزها و ماههاي بيچارگي و درد كشيدن آمنه را به ياد ميآورم، تصور نميكنم او مجيد را بخشيده باشد، اما بسيار خوشحالم كه چنين اتفاقي افتاده است.
گفتههاي مادر مجيد مادر مجيد نيز صبح ديروز در حالي كه از خوشحالي نميتوانست به خوبي صحبت كند، به خبرنگار ما گفت: يكي از اقوام ما از راديو اين خبر را شنيد و به من تلفن زد. من حرفش را باورنكردم، بيرون رفتم و روزنامه خريدم. خبري نبود. با وكيلم تماس گرفتم، به من گفت در راه دادسراست و اصلا اجراي حكم به او ابلاغ نشدهاست. خيلي هول كردهبودم، فكر كردم شايد بازهم مثل دفعه قبل اجراي حكم را متوقف كردهاند اما بعد از چند ساعت كه شوهرم به دادسرا رفت، خبر داد آمنه گذشت كردهاست. من دستان آمنه را ميبوسم. كار مجيد هرگز قابل دفاع نيست و من به عنوان مادر مجيد او را تكفير كردم و بازهم ميكنم. حرف من اين بود كه معلولي به معلولان جامعه اضافه نشود. آمنه بزرگواري كرد و من را نجات داد. مجيد بايد تنبيه شود و در اين موضوع بحثي نيست و البته او در اين سالها سختي بسيار زيادي كشيده است، اما قصاص او مجازاتي براي من و خواهران مجيد بود. وقتي شنيدم مجيد قبل از اجراي حكم با آمنه برخورد بدي كرده است، از داشتن چنين پسري شرمنده شدم. او بيمار است، هيچ انسان سالمي دست به اين كار نميزند و اگر هم بزند، شرمنده ميشود اما مجيد حال درستي ندارد.
اقدام شجاعانه عباس جعفري دولتآبادي، دادستان عمومي و انقلاب تهران نيز ديروز در گفتوگو با ايسنا اظهار كرد: صبح ديروز قرار بود حكم صادره از سوي دادگاه كيفري استان تهران درخصوص قصاص چشمان مجيد موحد در بيمارستان دادگستري با حضور داديار اجراي احكام و متخصصان پزشكي قانوني اجرا شود كه آمنه به عنوان صاحب حق قصاص در آستانه اجراي اين حكم اعلام رضايت كرد. آمنه در عين حال خواستار پرداخت ديههاي ساير جراحات شده است. وي تاكيد كرد: دادگستري بر اجراي اين حكم مصمم بود و آمنه با اقدامي شجاعانه از قصاص اين فرد گذشت كرد.نوراله عزيزمحمدي يكي از قضات رايدهنده بر قصاص دو چشم مجيد نيز در مورد گذشت آمنه گفت: كاري كه آمنه كرد كمتر از قصاص تاثيرگذار نبود و به نظر من به همان اندازه در جامعه تاثير دارد و بازدارنده است. او گفت: مردم بايد بدانند كه آمنه لحظه اجراي حكم تصميم به بخشش گرفته است؛ لحظهاي كه ميتوانست حكم را اجرا كند و همه شرايط آن فراهم بود. بنابراين بايد بگوييم اجراي حكم قصاص امكانپذير است و گذشت شاكي هم به همان اندازه قصاص جنبه بازدارنده و تاديبي دارد. رييس شعبه 71 دادگاه كيفري استان تهران ادامه داد: رضايت در اينگونه پروندهها مثل قصاص حق مسلم شاكي است. آمنه از حق خودش استفاده و از قصاص گذشت كرد؛ البته مجيد به لحاظ جنبه عمومي جرم محاكمه خواهد شد. او در مورد اينكه آيا از مجازات مشدده در مورد مجيد استفاده ميشود يا نه، گفت: پرونده براي رسيدگي به جنبه عمومي جرم به دادگاه خواهد آمد و مجازات آن جرم نيز به مانند مجازات عمومي قتل است اما در مورد اينكه از مجازات مشدده استفاده شود يا نه، بايد هيات قضات تصميم بگيرند و بعد از محاكمه و مشورت در اين خصوص حكم صادر ميكنيم.
خياباني به نام آمنه رباني – وكيل مدافع مجيد- نيز ديروز به خبرنگار ما گفت: «بعد از بخشش آمنه وقتي والدين مجيد به دادسرا آمدند به پاي او افتادند و از او تشكر كردند و گفتند حاضر هستند خانهشان را كه تنها داراييشان است به آمنه بدهند اما مجيد به اين كار اعتراض كرد و در نهايت آمنه گفت فقط به ديه قانوني راضي است و مبلغ بيشتري نميخواهد.»رباني ادامه داد: «كمتر انساني پيدا ميشود كه از چشمانش بگذرد ولي آمنه اين كار را كرد. حقيقت اين است كه چشمان اين دختر باز است و انسانيت را ميبيند من از او بسيار سپاسگزار هستم و ميخواهم به شوراي شهر پيشنهاد بدهم به خاطر اين كار بزرگ آمنه، يك خيابان را در تهران به نام او كنند.»اين وكيل دادگستري درباره آينده موكلش نيز توضيح داد: «آمنه بحث حبس ابد مجيد را مطرح كرد كه چنين چيزي در قانون نداريم اگرچه در اين زمينه خلأ قانوني وجود دارد، با توجه به قوانين فعلي حكم مجيد به خاطر جنبه عمومي جرم، سه سال زندان است كه اين مدت را گذرانده و به همين دليل به محض پرداخت ديه آزاد خواهد شد.» آيندهاي ندارم مجيد موحد نيز ديروز از طريق يك واسطه به سوالات خبرنگار ما به صورت كوتاه جواب داد. او كه به خاطر جو حاكم بر دادسرا نميتوانست به خوبي صحبت كند، گفت: «از كاري كه كردهام پشيمانم و خيلي خوشحال هستم كه آمنه من را بخشيد.»او ادامه داد: «من براي آيندهام هيچ برنامهاي ندارم. در اين سالها كه در زندان بودم خيلي زجر كشيدم و ديگر زندگي برايم مثل گذشته نيست و معنايش را از دست داده است. براي من در زندان يا آزاد بودن فرق زيادي نميكند چون هميشه عذاب كاري را كه كردهام بايد تحمل كنم.»مجيد همچنين گفت: «من خودم ميدانم كه فردي بيمار و عصبي هستم و بايد درمان شوم. به هر حال از كاري كه كردهام باز هم ابراز پشماني ميكنم.»