تيترآنلاين - پوتين و خيام - نسخه قابل چاپ

پوتين و خيام

11 مهر 1389 ساعت 13:33

نويسنده : علي اكبر عبدالرشيدي

وقتي ابن‌سينا را عرب معرفي مي‌كنند و همين حكيم عمرخيام نيشابوري را رياضيدان عرب ثبت مي‌كنند، هويت ايراني خيلي از دانشمندان ديگر هم نفي مي‌شود


تيترآنلاين - در خبرها و روزنامه‌ها خوانديم كه ولاديمير پوتين رئيس‌جمهور سابق و نخست وزير فعلي روسيه سخت به رباعيات عمرخيام علاقمند شده است. البته رباعيات كه چه عرض كنم. حتماً به مفاهيم ذهني و انديشه‌هاي حكيم نيشابور شيفته شده است. ‏

توجه و علاقمندي به انديشه‌هاي خيام اتفاق جديدي نيست. به خاطر داريم كه وقتي در 15 ژانويه 1859 يعني حدود 150 سال پيش ادوارد فيتزجرالد بهترين ترجمه از رباعيات حكيم عمرخيام را به زبان انگليسي ارائه كرد يك باره جهان با خيام و انديشه‌هايش آشنايي عميقي يافت. ‏

بعد ترجمه پشت ترجمه از رباعيات خيام به زبان‌هاي مختلف منتشرشد به طوري كه در دهه 1960 و 1970 خيام مشهورترين انديشمند شرق در جهان غرب به شمار مي‌رفت. در آن سال‌ها شهرت عمومي خيام حتي از مولانا و حافظ هم بيشتر بود.‏

در مورد علت شهرت خيام در غرب نظريه‌هاي مختلفي عنوان شده است. عده‌اي اشارات خيام به خوشگذراني، جام، ابريق و اين گونه واژه‌ها را دليل استقبال غربي‌ها از رباعيات او دانسته اند. اما مخالفان مي‌گويند در غرب شاعران بيشتري يافت مي‌شود كه از اين اشارات داشته و دارند. دليلي وجود ندارد كه غربي‌ها اين اشارت را در اشعار يك انديشمند شرقي بجويند كه تعداد رباعياتش گاه 24 و حداكثر كم‌تر از صد رباعي ذكر شده است.‏

عده ديگري هم گفته‌اند كه علاقمندان رباعيات و انديشه‌هاي خيام در دهه 1960 عمدتاً جوانان مايوس آمريكايي خسته از جنگ ويتنام و جنگ كره بودند و خيام را بازگو‌كننده سرخوردگي‌هاي تلخ احساسي و عقلاني روشنفكرانه خود تلقي مي‌كردند. مسئوليت اين تعليل‌ها بماند گردن آن‌هايي كه آن را سر زبان‌ها انداخته‌اند و پاسخگويي هم باشد براي كارشناسان امر.‏

اما خواندن اين خبر كه ولاديمير پوتين در سال 2010 ميلادي به انديشه‌هاي خيام علاقمند شده باشد و «مصراع‌هايي از اين رباعيات را - آن هم به زبان روسي - زير لب زمزمه كند» علاوه بر اين كه براي يك فارسي زبان خوشحال‌كننده است كمي خواننده را به تعجب وا مي‌دارد. ‏

اما سوال جدي اين است كه چرا بايد پوتين كه يك ورزشكار تمام عيار و يك سياستمدار كاركشته عملي است و اثري از ياس فلسفي و سرخوردگي روشنفكرانه در وجودش مشاهده نمي‌شود به انديشه‌هاي خيام علاقمند شده باشد؟ پوتيني كه در چچن و ابخازيا با قدرت وارد عمل مي‌شود و در فصل تفريحات و تعطيلات با خرس مي‌جنگد و گاه با اتوموبيل روسي لادا از آن سوي آسيا به اين سوي اروپا و از جنوب آسيا به قطب شمال سفر مي‌كند و هر جا حريفي ببيند انواع فنون جودو، كاراته، تكواندو و هر چه ورزش رزمي سخت است به نمايش مي‌گذارد چرا بايد از خيام نيشابوري ما خوشش آمده باشد؟

اما از آن جالب‌تر اين كه منشا اين خبر «خبرگزاري جهان» تركيه بوده است. جالب بودن اين رابطه از آن جا مشخص مي‌شود كه ترك‌هاي تركيه سال‌هاي سال است كه مولانا جلال الدين بلخي را به دليل زندگي و فوت در آناتولي از آن خود دانسته و نه تنها در گوشه و كنار شهرهاي تركيه مراسم مثنوي خواني و سماع به راه انداخته‌اند كه سال مولانا را هم در سطح جهاني با آبرومندي جشن گرفتند و در همان سال يك نسخه ترجمه انگليسي از اشعار مولانا را هم به همسر جرج بوش رئيس‌جمهور سابق آمريكا هديه دادند. ‏

البته اين اقدام اخير بدان دليل صورت گرفت كه ترجمه مثنوي به لطف آقاي كلمن باركس چند سالي است كه در آمريكا پرفروش‌ترين كتاب است و آمريكائيان ترجمه مثنوي مولوي را بيشتر از اشعار شكسپير مي‌خرند و مي‌خوانند.‏

داستان ترجمه مثنوي آقاي كلمن باركس هم جالب است. چند سال پيش كه آقاي باركس به ايران آمد و به خاطر همان ترجمه‌ها مدرك دكتراي افتخاري از يكي از دانشگاه‌هاي ايران دريافت كرد در مصاحبه‌اي به نويسنده اين مقاله توضيح داد كه او در ترجمه مثنوي آن چه را كه خود از انديشه‌هاي مولانا مي‌فهمد ترجمه مي‌كند نه آن چه را كه مولانا گفته است. ايشان مي‌گفت مردم آمريكا مولانايي را شناخته‌اند كه من به آن‌ها معرفي كرده ام و آن مولانا با خود مولانا خيلي فرق مي‌كند.‏

ايشان خيلي نامربوط هم سخن نمي‌گفت. چون درست است كه ترجمه ايشان از مثنوي معنوي پر فروش‌ترين كتاب آمريكا در ده يا پانزده سال اخير بوده است اما ترجمه اصيل، معتبر و مشهور رينولد نيكلسون كه طي پانزده سال از 1925 تا 1940 به زبان انگليسي انجام شد خريدار چنداني ندارد. ‏

ترجمه آقاي كلمن باركس اصولا يك مثنوي جديد است كه ربط چنداني به خود مولانا و انديشه‌هاي او ندارد. مثلا وقتي از آقاي باركس در مورد مفهوم «نيستان» در نظر مولانا سوال كردم ايشان اصلا خبر نداشت كه نيستان چه معنايي مي‌دهد. چون ايشان اصلا زبان فارسي را نمي‌داند. تعريف مي‌كرد كه بعد ازظهرها به كافه‌اي نزديكي خانه اش مي‌رود. چيزي مي‌نوشد و شعري از اشعار مولانا را كه قبلا به انگليسي ترجمه شده مي‌خواند و بعد آن شعر ترجمه شده را دوباره به زبان دل خود مي‌سرايد. در حقيقت باركس فقط نام مولانا را بر نوشته‌هاي خود گذاشته و از اين راه آنقدر پولدار شده است كه هنوز به سن بازنشستگي نرسيده خود را بازنشسته كرده و زندگي مرفهي براي خود درست كرده است. ‏

شايد آقاي باركس در اين قضيه بي تقصير باشد. به قول آقاي ويليام چيتيك دانشمند معتبر مولانا شناس آمريكايي وقتي مطالعه و تلاش همه چيز علمي و گسترده‌اي در باب انديشه‌هاي مولانا از سوي داعيه‌داران انديشه‌هاي مولانا در كار نباشد آقاي باركس مشغول ترجمه دلبخواهي از مثنوي، كشور تركيه مشغول جلب توريست و خيلي افراد ديگر مشغول خيلي كارهاي ديگر به نام مولانا مي‌شوند.‏

اين داستان به مولانا محدود نبوده و نيست. وقتي ابن‌سينا را عرب معرفي مي‌كنند و همين حكيم عمرخيام نيشابوري را رياضيدان عرب ثبت مي‌كنند، هويت ايراني خيلي از دانشمندان ديگر هم نفي مي‌شود. حالا مترجم رباعيات خيامي كه آقاي پوتين مي‌خواند چه كسي بوده و آن ترجمه چقدر معتبر و اصيل است خود حكايت ديگري است. شايد يك مترجم روسي به تبعيت از آقاي كلمن باركس به فكر ترجمه رباعيات خيام به زبان روسي افتاده و همين روزها است كه خبر فروش بي سابقه ترجمه رباعيات خيام در روسيه به گوش برسد و بعد بفهميم كه وا اسفا! كه آن مترجم بر سر رباعيات خيام چه آورده است.‏

پاسداري از فرهنگ كشور ما يك پاسداري همه جانبه است. هم بايد بناهاي باستاني حفاظت، مرمت و معرفي شوند، هم بايد متون آثار دانشمندان ايراني حفاظت، تنقيح و منتشر شوند و هم هويت اين دانشمندان، هنرمندان، نويسندگان، شاعران و همه بزرگان تاريخ ايران حفظ گردد. اين وظيفه فقط بر دوش ما ايرانيان است. شايد هيچ كس ديگري در دنيا علاقه‌اي به حفظ شان فرهنگ و فرهنگ سازان تاريخ ايران نداشته باشد.‏

اين ما ايرانيان هستيم كه بايد به صورت سازمان يافته و مديريت شده دائرة المعارف‌هاي جهان را از وجود اطلاعات غلط و انحرافي در مورد ايران و ايرانيان پاك نگهداريم و از سوي ديگر اطلاعات درست و جامعي در همين زمينه به آن بيفزائيم. ما بايد دانشگاه‌هاي جهان، رسانه‌هاي جهان، كتاب‌ها و كتابخانه‌هاي جهان را از اطلاعات و اسنادي كه معرف ايرانيت مردان و زنان بزرگ اين سرزمين و انعكاس دهنده اصالت انديشه‌هاي آنان است پر كنيم.‏

البته ايرانيان خارج از كشور هم از نام خيام استفاده‌هاي زيادي به عمل آوردند. مثلا اگر به كشورهاي خارجي پا بگذاريم و به يك چلوكبابي ايراني برخورد كنيم حتما نام، نشان يا يكي از رباعيات عمر خيام را بر در ورودي يا داخل آن چلوكبابي مي‌بينيم. اين توجه ايرانيان محترم خارج از كشور به اين علت است كه با نام خيام مشتريان خارجي را به سمت چلوكبابي خود جلب كنند و الا حتما قصد بدي ندارند. ‏


کد مطلب: 1061

آدرس مطلب: http://titronline.ir/vdcj.mevfuqeyvsfzu.html?1061

تيترآنلاين
  http://titronline.ir