خداوندا به همگان اين "بصيرت " را ببخش!
18 آبان 1389 ساعت 11:37
اين چه اخلاقي است که ما به منتقد خويش حتي اگر مخالف باشد يک درصد حق نميدهيم و خويش را حق مطلق و غير را يکسره باطل ميشماريم؟
تيترآنلاين - «خداوندا به همگان اين "بصيرت " را ببخش!»عنوان سرمقالهي روزنامهي ابتكار به قلم غلامرضا کمالي پناه است كه در آن ميخوانيد؛
يکي از نمايندگان محترم تهران نماينده ديگري را که هم جناح خويش ولي منتقد وضع موجود است به بي بصيرتي متهم نموده است.
تعبير داشتن و نداشتن “بصيرت” پس از حوادث انتخابات سال 1388 در سپهر سياست ايران سايه گستر شد. واقعيت اين است که آن حوادث ابعاد گستردهاي داشت . فضا کاملا غبار آلود بود . اکثر مردم گيج و مبهوت شده بودند و پردهاي از ابهام جلوي ديدگان آنها را تار نموده بود .عدهاي به انتقاد، دستهاي به مخالفت و گروهي به سکوت و البته برخي به بروز رفتارها و گفتارهاي افراطي و هنجارشکن روي آوردند .
واکنشهاي افراطي تري که در برابر اين اعمال از جانب برخي مقامات رسمي و مديران و مسئولان صورت گرفت، از جمله حوادث تلخ و زيان بار کهريزک و کوي دانشگاه و مجتمع مسکوني سبحان و غيره موجب گرديد که رفتارها از عقلانيت و اخلاقيت بيشتر و بيشتر فاصله بگيرد و به جاي تأمل در اهداف و تأني در برخي کردارها، زمام به دست عصبيت و حميتهاي جاهلانه سپرده شود .
طرح حکيمانه واژه بصيرت در آن حال و هوا صورت گرفت . و داشتن روشن دلي و قدرت روشن بيني در چنين فضاهايي کمک زيادي توانست به رفع کدورتها و حل اختلافات بنمايد . به شرط آنکه از آن استفاده ابزاري نگردد. ترديدي نيست که هميشه بيشترين ضربه را به يک ايده يا طرح يا روش کساني وارد ميکنند که از آن “ايده غالب” بخواهند در راستاي اهداف جنايي و شخصي خويش بهره برداري نمايند.اين که هر که با ما نيست پس برماست .هرآبي که به جوي ما نميريزد پس گندآب هست، تفکر خطرناک و غير سازندهاي است که تنها از اذهان ناقص تراوش ميشود .
چه بسا چنين افرادي نيت شومي نداشته باشند؛ اما نيت خوب اگر با عمل پسنديده همراه نباشد قطعا نتايج مفيدي به بار نخواهد آورد . از برادر عزيزي که همکار خويش را بي بصيرت خوانده و دليل آن را هم انتقادهاي اين نماينده و تلاش براي پرسش از رئيس جمهور قلمداد نموده است، بايد پرسيد؛ اگر هم طيفي و هم فکري خويش را بر نميتابيد و براي خاک کردن وي به هر فن و ابزاري روي ميآوريد و حاضريد هر چماقي را بر سرش بزنيد و اورا به دار بي بصيرتي حلق آويز کنيد با کساني که در طيف شما نيستند چه رفتاري خواهيد داشت. اصلا آيا اين انصاف است؟بياييد يک لحظه کلاه خويش را قاضي کنيد و در خلوت خود با خداي خويش و وجدانتان به داوري بنشينيد و ساعتي تفکر نماييد که پيامد انتساب اين القاب منفي در سطح جامعه چيست و تا چه حد براي اهداف شما - اگر يکي از آنها حفظ نظام است- مفيد است؟اين چه اخلاقي است که ما به منتقد خويش حتي اگر مخالف باشد يک درصد حق نميدهيم و خويش را حق مطلق و غير را يکسره باطل ميشماريم؟ همه ما انسان و اگر خدا بخواهد غالبا مسلمانيم . اين ادعا که” بصيرت “ آب حياتي است که فقط عده خاصي به آن دست يافته اند و ديگران در ظلمت گمراهي سرگردان اند، به آساني قابل هضم و پذيرش نيست .
وقتي بصيرت را تا اين اندازه تنزل ميدهيم که فقط حاميان گروه خاص از آن بهره مند اند، عين بي بصيرتي است . مگر نگفته اند”حب شي يعمي و يصم “ دوست داشتن چيزي يا کسي، انسان را از شنيدن و ديدن حقايق راجع به آن چيز کور و کر ميکند .سر سپردگي و عشق جاي ديگري است و به دل مربوط ميشود و کار سياست و تدبير امور به عقلانيت ارتباط دارد . “کار ملک است آن که تدبير و تامل بايدش“.
نتيجه اين که بايد با چراغ عقل در فضاي مه آلود به جست و جوي حقايق پرداخت خود را مطلق پنداشتن خردمندانه نيست به گفته مولوي :
اين حقيقت دان نه حق اند اين همه
ني بکلي گمراهند اين رمه
حق شب قدر است در شبها نهان
تا کند جان هر شبي را امتحان
نه همه شبها بود قدراي جوان
نه همه شبها بود خالي از آن
هر که گويد جمله حق اند احمقي است
هر که گويد جمله باطل او شقي است
کد مطلب: 1277
آدرس مطلب: http://titronline.ir/vdci.yazct1arybc2t.html?1277