استاداني كه «آلكاپون» در محضرشان شاگردي مي كند!
22 اسفند 1389 ساعت 11:16
نويسنده : خسرو معتضد
چگونه در جامعه اي كه سالي سه چهارمورد مجازات اعدام- آن هم براي جنايتكاران بالفطره بسيار شرور- به اجرا در مي آيد، حتي با رسيدگي خارج از نوبت به جنايتهاي بزرگ و تكان دهنده مانند ميدان سعادت آباد، هر روز جنايتي تازه روي مي دهد
گهگاه معادله اي دو مجهولي ابعاد مغزم را پر مي كند كه نمي توانم آن را حل كنم. آن معادله اين است كه چگونه اين شده ايم؟ چگونه در جامعه اي كه سالي سه چهارمورد مجازات اعدام- آن هم براي جنايتكاران بالفطره بسيار شرور- به اجرا در مي آيد، حتي با رسيدگي خارج از نوبت به جنايتهاي بزرگ و تكان دهنده مانند ميدان سعادت آباد، هر روز جنايتي تازه روي مي دهد.
مي خواندم زن جوان 28 ساله اي ( كه بايد قلب او كه تازه به خانه شوهر رفته پر از مهر و محبت و شيفتگي به زوج و متوجه خانه و خانواده و زادن اولين فرزند باشد) پس از شش ماه خانه داري، در خيابان با جواني منتظر فرصت- كه شهوت ديدگان او را كور كرده است- آشنا مي شود و به او نمي گويد، شوهر دارد. پس از مدتي معاشرت كه لابد فقط به سلام و احوالپرسي محدود و منتهي نيست، زن و مرد جوان به اين نتيجه مي رسند كه همديگر را بسيار دوست دارند و از روز ازل براي هم آفريده شده اند و بايد به هم برسند ! سرانجام خانم تصميم مي گيرد با مرد جوان كه حالا ديگر از همه چيز خبر دارد، ازدواج كند. فرض مي گيريم اين واقعه در آمريكا- كه يكي از بي بند و بارترين كشورها از نظر ازدواج است- روي مي داد. در مجله جمعيت شناسي ( نامه انجمن جمعيت شناسي ايران) خواندم در آمريكا طي سالهاي 1990- 1998، 52 تا 63 درصد ازدواجها حتي بار اول در نهايت به طلاق قانوني مي انجامد، در حدود 75 درصد اشخاص طلاق گرفته دوباره ازدواج مي كنند، 60 درصد ازدواجهاي مجدد در نهايت به طلاق قانوني مي انجامد ( مقاله تداوم و تغيير خانواده در گذار جمعيتي، حسن سرايي، استاد گروه پژوهشگري اجتماعي دانشگاه علامه طباطبايي، سال اول، شماره 2، زمستان 85). مرد و زني با هم ازدواج كرده اند و زن احساس مي كند از شوهرش خوشش نمي آيد. در قوانين ازدواج در اسلام هم داريم كه «كراهت» طرفي از طرف ديگر مي تواند از عوامل مراجعه براي طلاق باشد، اما مصيبت از آنجا آغاز مي شود كه خانم 28 ساله كه بايد قلبش مملو از مهر و محبت باشد، شرطي براي ازدواج مي گذارد كه «بايد پاي شوهر اول در ميان نباشد»! آن مرد بيچاره بد بختي كه به هزار اميد رفته به دختري دل بسته، مخارجي تحمل كرده و اكنون بايد شب و روز جان بكند تا معاش خود و همسرش را فراهم كند، حكم نابودي اش در خفا و بدون اينكه حتي به او ابلاغ شود صادر مي شود! باور كنيد «آلكاپون» جنايتكار معروف- به اين حد بي رحم و شقاوت پيشه نبود. نامرحوم «اصغر قاتل» قربانيان خود را از ميان افراد خلافكار بد نام بر مي گزيد. آنها بايد بيايند در محضر امثال اين خانم سنگدل كه در جرايد با پوشاندن چهره عكسش را چاپ كرده اند كه خونسرد و آرام تشريفش را برده دادگاه و لم داده روي نيمكت، شاگردي كنند!
عرض كردم در آمريكا اگر اين حادثه روي مي داد، طرف به دادگاه مراجعه و احساس كراهت و بد آمدنش را از زوج اعلام مي كرد. دادگاه زماني تعيين مي كرد كه آيا امكان ترميم مناسبات و آشتي هست يا نه؟ بعدها طرفين به خوشي و خوبي جدا مي شدند. در شهر دنور طلاق آسان است و دادگاه مدني چندان سخت نمي گيرد. طرفين به آنجا رفته دلايلي مي آورند و حكم طلاق جاري مي شود. طلاق- اگر چه مذموم است- از حكم كشتن يك نفر بخت برگشته كه در اين روزگار وانفسا خواسته تشكيل عائله بدهد، بهتر و انساني تر و خوشايند تر است.
به هر ترتيب خانم 28 ساله در نهايت شقاوت مانند سلاطين قديم ايران يا سرداران فاتح اموي و عباسي و خانهاي مغول كه براي اجتناب از حرف زدن با دست به گلوي خود اشاره مي كردند، با همان زباني كه براي لالايي گفتن به زن داده شده و نگاهي كه بايد نور محبت و شفقت به شوهر و فرزند از آن ببارد موافقت فرموده اند شريك جديدشان سر شريك سابق و مغضوبشان را زير آب كند. متهم به قتل شبي كه مرد جوان خسته و افسرده از كار روزانه به خانه برگشته منتظر مهر و محبت زوجه و شام گرم و چاي و ميوه بوده، تلفن كرده به عنوان اينكه بسته اي در خيابان پيدا كرده كه شماره تلفن همراه زوج روي آن نوشته شده او را به خيابان كشانده و در آنجا با اتومبيل پرايد كذايي او را در تاريكي زير گرفته و مجروح يا مقتولش كرده و گريخته و لابد در اولين فرصت خبر اين موفقيت بزرگ را به بانوي 28 ساله همدستش رسانده است!
من وقتي اين جريان را در صفحه حوادث خواندم مرتعش شدم. برنامه قتل شوهرش را چرا بايد زن جواني در نهايت خونسردي طراحي كند. باور كنيد وحشتم گرفته است؟ به راستي ما را چه مي شود؟
کد مطلب: 2050
آدرس مطلب: http://titronline.ir/vdci.warct1auubc2t.html?2050