وارد كردن 50 ضربه چاقو در 10 دقيقه
قتلدختردانشجو روي پلمديريت، زير نگاهمردم
شرق , 16 تير 1390 ساعت 12:21
در اين حادثه پليس خيلي دير به محل حادثه رسيداين حادثه در حالي رخ داد كه نخستين روز ماه جاري نيز يك خواستگار شكستخورده ديگر تصميم به انتقام گرفت و در حوالي خيابان جامي تهران روي دختر موردعلاقهاش اسيد پاشيد.
شكست عشقي، انگيزهاي بود كه باعث شد پسري جوان ظهر ديروز با حمله به يك دختر دانشجو او را با 50 ضربه چاقو به قتل برساند. دختر جوان كه مونا نام داشت و دانشجوي ادبيات دانشگاه علامه طباطبايي بود از چندي قبل با پيشنهاد ازدواج يكي از همكلاسيهايش مواج شد اما به اين نتيجه رسيد كه ازدواج آن دو سرانجام خوبي ندارد، به همين خاطر به خواستگارش جواب رد داد. خواستگار سمج بعد از آن باز هم بر خواستهاش اصرار كرد و زماني كه مطمئن شد، از اين طريق به نتيجه نميرسد، به تهديد دختر دانشجو پرداخت. اين تهديدها تا ظهر ديروز ادامه داشت و سرانجام واقعهاي هولناك رخ داد.
پسر شكستخورده در حالي كه به چيزي غير از انتقام فكر نميكرد، حدود ساعت 13 و 30 دقيقه ديروز دختر موردعلاقهاش را تا بالاي يك پل مكانيزه مخصوص خطوط بي.آر.تي در محدوده پل مديريت تعقيب كرد و در آنجا وقتي فرصت را براي اجراي نقشهاش مناسب ديد به وي حملهور شد. او ابتدا از پشت، سه ضربه به مونا وارد كرد و اين دختر را به زمين انداخت. سپس حدود 50 ضربه ديگر نيز به سينه و شكم دانشجوي جوان زد و بعد از آن سعي كرد از محل جنايت فرار كند ولي موفق به اين كار نشد. شاهدان عيني كه نظارهگر اين صحنهها بودند، اگرچه نتوانستند در زمان درگيري كاري انجام بدهند، بعد از آن متهم را دستگير و پليس را باخبر كردند.
همچنين بازپرس ويژه قتل نيز در جريان ماجرا قرار گرفت و تجسسها در اين زمينه آغاز شد. در همان لحظات، دختر جوان كه توسط مردم به بيمارستان انتقال يافته بود روي تخت بيمارستان جان باخت. تحقيقات درباره اين جنايت هنوز در مراحل اوليه است و جزييات بيشتري از اين فاجعه به دست نيامده اما برخي اخبار از آن حكايت دارد كه متهم نيز همدانشگاهي مونا بوده است. نگهبان پل مكانيزه محل وقوع جنايت در اينباره به خبرنگار ما گفت: «دختر دانشجو همراه دوستش از سمت غرب روي پل رفت و تا نزديك پلههاي آن سوي اتوبان چمران هم به راهش ادامه داد كه ناگهان پسري جوان به او حمله كرد. پسر 27ساله به نظر ميرسيد و كمي چاق بود. او چاقو را بلند ميكرد و بر بدن دخترك ميكوبيد. زير پل يك كبابي است و كارگران مغازه با ديدن صحنه به سمت دختر دويدند اما نتوانستند كاري انجام بدهند.»
يكي از شاهدان عيني اين حادثه به خبرنگار ما گفت: «من زماني به محل حادثه رسيدم كه پسر جوان روي سينه دختر نشسته بود و پشت سر هم به او چاقو ميزد. او يك چاقوي سلاخي كوچك در دست داشت و فكر ميكنم 10 دقيقه همينطور بيوقفه به آن دختر ضربه وارد كرد. هر وقت يكي از مردمي كه آنجا جمع شده بودند ميخواست جلو برود و دختر را نجات بدهد، پسر جوان با داد و فرياد تهديدش ميكرد. بعد از 10 دقيقه او دخترك را رها كرد، دختر هنوز زنده بود و دست و پا ميزد. چند نفر او را كه خونريزي شديدي داشت، سوار يك وانت كردند و به بيمارستان بردند. بقيه هم در يك لحظه به طرف متهم حمله و او را دستگير كردند و پسر را به باد كتك گرفتند.
يكي ديگر از شاهدان عيني هم گفت: «آن پسر خيلي عصباني بود و مرتب فرياد ميكشيد. هيچكس جرات نداشت جلو برود، چون ممكن بود به او آسيبي برسد. چند نفري با موبايل از صحنه قتل فيلمبرداري كردند. آن پسر بالاخره توسط مردم دستگير شد و بعد از آن پليس هم از راه رسيد. ماموران متهم را تحويل گرفتند و با خودشان بردند.»
شاهد ديگري نيز گفت: «آن پسر بعد از قتل، اول سعي كرد از پلههاي وسط پل وارد خط ويژه اتوبوس شود اما پشيمان شد و به سمت غرب اتوبان رفت. او بين راه چاقويش را هم پرت كرد كه نديدم كجا افتاد. متهم از پلههاي غربي پايين رفت و سعي كرد سوار تاكسي شود ولي نتوانست. مردم دنبالش بودند و تمام بدن او خونآلود بود. پسرك به سمت حاشيه خاكي اتوبان رفت و در آنجا يك نفر با سنگ به سرش كوبيد و او روي زمين افتاد. بعد بقيه مردم به سمتش رفتند و دستگيرش كردند. پليس خيلي دير به محل حادثه رسيد.»
اين حادثه در حالي رخ داد كه نخستين روز ماه جاري نيز يك خواستگار شكستخورده ديگر تصميم به انتقام گرفت و در حوالي خيابان جامي تهران روي دختر موردعلاقهاش اسيد پاشيد. بشير كه جواني با تحصيلات زيرديپلم است و پدر و مادرش را سالها قبل از دست داده با سه خواهر و چهار برادرش زندگي و از طريق كار در يك فروشگاه پوشاك مخارجش را تامين ميكرد. او يك سال قبل به دختر 21 سالهاي به نام الميرا دل بست اما وقتي ديد رابطهاش با او فرجام دلخواهش را نخواهد داشت، تصميم به اسيدپاشي گرفت. اين جوان همچنان فراري است و پليس نتوانسته ردي از وي به دست بياورد. اين در حالي است كه الميرا تحت درمان قرار داد. او از ناحيه چشم چپ، كمر، گردن و دست چپ دچار سوختگي شده و در بيمارستان شهيد مطهري چندين بار تحت عمل جراحي قرار گرفته و خطر نابينايي وي از بين رفته است.
الميرا زماني كه توان صحبت كردن را به دست آورد، درباره رابطهاش با بشير اين طور توضيح داد: «يك سال قبل به عنوان فروشنده در يك فروشگاه پوشاك مشغول به كار شدم. بشير هم آنجا بود. او از همان روزهاي اول به بقيه همكاران گفته بود از من خوشش آمده و ميخواهد با من دوست شود. بالاخره هم اين دوستي را ايجاد كرد و رابطه ما يك سال ادامه داشت. در اين مدت خانوادهام را باخبر كرده بودم چون فكر ميكردم با بشير ازدواج خواهم كرد ولي رفتارهاي او باعث شد از اين تصميم منصرف شوم. من و بشير سر هر مسالهاي با هم دعوا ميكرديم تا اينكه مصمم شدم به دوستيمان پايان بدهم اما بشير تهديد كرد كاري ميكند كه ديگر نتوانم به صورتم نگاه كنم.»
الميرا درباره روز حادثه نيز توضيح داد: «ساعت 6:30 بعدازظهر از سركار تعطيل شدم و به كلاس زبان رفتم. بعد كه از كلاس به سمت خانه به راه افتادم. يكدفعه بشير كه سوار موتوسيكلت بود سر راهم قرار گرفت و گفت ميخواهد در يك كوچه خلوت با من حرف بزند، قبول نكردم و به راهم ادامه دادم. تقريبا نزديك خانهمان بودم كه او ظرفي از داخل پيراهنش درآورد و آن را روي من پاشيد. صورتم به شدت ميسوخت و فرياد ميكشيدم بعد هم من را به بيمارستان رساندند.» تلاشهاي پليس براي دستگيري اين جوان اسيدپاش همچنان ادامه دارد.
کد مطلب: 2726
آدرس مطلب: http://titronline.ir/vdci.rarct1ayqbc2t.html?2726