استعفاي والدين از وظايف تربيتي
تنظيم : خسرو مبشر - فرناز قلعه دار
ايران , 21 شهريور 1390 ساعت 14:22
متأسفانه در شرايط فعلي كشور ما، خانوادهها بويژه والدين دچار نوعي استعفاي والديني شدهاند و وظايف تربيتي خود را در قبال فرزندانشان فراموش كرده يا توانايي و مهارت لازم را در اين باره ندارند
تأثير محصولات رسانهها در عصر ارتباطات بر افراد جامعه امري انكارناپذير است. به اعتقاد كارشناسان، كشور ما نيز بدون شك همانند ساير جوامع تحت تأثير اين الگوهاي رفتاري كه هر روزه از سينما، تلويزيون و سايتهاي اينترنتي به مخاطبان ارائه ميشود قرار دارد. با اين تفاوت كه متأسفانه در كشور ما نوجوانان و جوانان تحت تأثير دوگانگي در روشهاي تربيتي پسامدرن و سنتگرايي والدينشان دچار نوعي بيهويتي تربيتي و فرهنگي شده و الگوپذيري آنها از رسانههاي عمومي بسيار بيشتر از والدينشان است. بنابراين وقتي با اعلام اين اخبار كه يك نوجوان يا جوان تحت تأثير سريال يا فيلم تلويزيوني دست به خودكشي، قتل يا جنايت زد نبايد شگفتزده شد، چرا كه در كنار بيمسئوليتي و كم تفاوتي برخي والدين و رفتارهاي نادرست تربيتي، ارائه برنامههاي غيركارشناسانه تلويزيوني و سينمايي نيز دست به دست هم داده و حوادثي از اين دست را رقم خواهد زد.
برخي برنامه هاي تلويزيوني همنشين نامناسب فرزندان
دكتر مصطفي اقليما - رئيس انجمن علمي مددكاران اجتماعي ايران - در اين باره گفت: ماجراي غمانگيز مرگ دو كودك در تهران و يزد كه تحت تأثير سريالهاي تلويزيوني اقدام به حلقآويز كردن خود كرده بودند اين پرسشها را به اذهان عمومي متبادر ميسازد كه به راستي ريشه چنين حوادثي در كجاست و چه عواملي موجب بروز چنين فجايعي ميشود؟
در اين ميان نقش صدا و سيما، سازندگان برنامههاي تلويزيوني و خانوادهها بيترديد بيش از ساير عوامل قابل بررسي است.
به گفته وي، در اغلب كشورهاي دنيا برنامههاي تلويزيوني و فيلمها به طور هدفمند و براي مخاطبان سني مختلف ساخته ميشوند، اما در كشور ما ساخت فيلمها و سريالها مخاطب خاصي ندارد و همه افراد از كودك دو ساله تا افراد سالخورده مجبور به تماشاي برنامههاي مشترك هستند در صورتي كه در كشورهاي ديگر به طور معمول برنامههاي مناسب كودكان و نوجوانان در ساعتي از روز پخش ميشود كه بچهها بيننده آن هستند. برنامههاي بزرگسالان هم بطور معمول در ساعات پاياني شب به نمايش درميآيد كه بچهها خواب هستند.
اغلب فيلمها و سريالها نيز هشدارهاي سني دارند. به عنوان مثال اعلام ميشود چه فيلمي براي كودكان زير 12 سال يا زير 18 سال مناسب نيست اما در كشور ما متأسفانه اينگونه نيست. از سوي ديگر خانوادهها هم در بروز چنين حوادثي بيتأثير نيستند، چرا كه چند سال قبل وقتي پدر يا مادر به فرزندشان ميگفتند برنامهاي مناسب سن او نيست يا بايد ساعت 9 شب به اتاقش برود و ديگر تلويزيون تماشا نكند اغلب فرزندان به اين نكات و مسائل مهم تربيتي عمل ميكردند اما متأسفانه امروزه اينگونه نيست چرا كه پدر و مادرها به خاطر تورم، مشكلات اقتصادي و كسب درآمد، ساعتها در خانه و كنار فرزندانشان نيستند و بطور معمول دو يا سه شيفت هم كار ميكنند. بچهها نيز اكثر ساعات روز در خانه تنها هستند و غير از تماشاي برنامههاي تلويزيوني يا بازيهاي رايانهاي سرگرمي ديگري ندارند. از آن بدتر اينكه پدر و مادرها به خاطر مشكلات كاري و زندگي پرمشغله حوصله، وقت و توان كافي براي صحبت يا صرف وقت با فرزندانشان را ندارند و ترجيح ميدهند آنها را با تماشاي فيلم و يا بازيهاي رايانهاي سرگرم كنند. از سوي ديگر وقتي پدر در ساعتهاي پاياني شب از محل كار به خانه ميآيد و بچهها براي ديدن پدر، خود را تا آن لحظه سرگرم و بيدار نگه ميدارند پس ديگر نميتوان از فرزندان توقع داشت ساعت 9 شب به اتاقشان بروند و بخوابند.
به اعتقاد دكتر اقليما، متأسفانه درآمد پائين خانوادهها، مشكلات روحي ناشي از فقر، تورم، برهم خوردن تعادل رواني و رفتاري افراد همگي باعث شده آسيبهاي اجتماعي هر روز بيشتر شود.
پيشتر پدر و مادرها براي تنبيه فرزندانشان به يك ضربه بر پشت دست اكتفا ميكردند اما امروزه برخي پدر و مادرها كودكشان را بشدت تنبيه ميكنند يا در مواردي تا سرحد مرگ نيز آنها را كتك ميزنند، چرا كه حالتشان طبيعي نيست و نميدانند چه ميكنند؟
همين رفتارهاي پدر و مادرها نيز باعث ميشود روح كودك آزرده شود و تأثير آن تا سالها در وجودش باقي بماند. پس وقتي خودش بزرگ شد با رفتارهاي نابهنجار اين تأثيرات روحي را بروز ميدهد.
به عقيده من زيربناي همه مشكلات و آسيبهاي اجتماعي مشكلات اقتصادي و مالي است. نكته مهمتر اينكه در كشور ما از گذشته، شايستهسالاري و نظام پاسخگويي بشدت با چالش روبه رو بوده است. ضمن اينكه مسئولان صدا و سيما بايد براي افكار عمومي پاسخهاي قانعكننده داشته باشند و نبايد با عبور از اين مسائل مهم و حساس، صورت مسئله را پاك كنند.
استعفاي والدين از وظايف تربيتي
دكتر محمدعلي نجفي توانا - استاد دانشگاه و جرمشناس - ميگويد: يكي از ابزار فرهنگسازي در جامعه استفاده از محصولات رسانههاست و نقش سينما، تلويزيون و سايتهاي اينترنتي در اين زمينه بسيار چشمگير است. اين محصولات، الگوهاي رفتاري به مخاطب ارائه ميدهند كه در مسائل تربيتي و جنسي بسيار مؤثر است. بويژه اگر مخاطب در شرايط مشابه و همذاتپنداري باشد كه تأثير آن قطعي و تعيينكننده خواهد بود. اثرگذاري سينما و تلويزيون بر مخاطب گاه مستقيم و مؤثر است و گاه غيرمستقيم. يعني وقتي شخصي زمينه و آمادگي لازم را داشته باشد ديدن صحنههاي خشن، جنسي يا غمانگيز و عاطفي وي را وادار به رفتاري ميكند كه در شرايط عادي قدرت انجام آن كار را نخواهد داشت. هر چند نميتوان منكر اثرات مثبت رسانهها بود اما متأسفانه بايد گفت هدف عمده آنها جلب مشتري بيشتر است و به ابعاد آموزشي و تربيتي كمتر توجه ميكنند. بنابراين در ساعاتي فيلم و سريالهايشان را به نمايش ميگذارند كه مخاطب بيشتري داشته باشند يا به گونهاي برنامه ميسازند كه احساسات و عواطف و نيازهاي روحي و رواني اكثريت بينندهها را تحت تأثير قرار دهند كه طبيعتاً تبعات و نتايج بسيار چشمگيري خواهد داشت.
وي درباره دو حادثه مشابه كه دو نوجوان تحت تأثير سريالهاي تلويزيوني به استقبال مرگ رفتند، گفت: غير از تأثير روحي و رواني نمايشها، اين دو نوجوان خود داراي زمينههاي روحي، رواني و شخصيتي مستعد بودهاند و در نهايت راهحلي را براي سؤالهاي خود برگزيدهاند كه به نوعي الگو و تنها وسيله برون رفت از سردرگميهاي روحي و رواني بوده است. بنابراين بايد بپذيريم كه محصولات رسانهها با احساس مسئوليت بيشتر و با توجه به نتايج كاركرد آنها توليد و پخش شود.
دكتر نجفي توانا در ادامه با تأكيد بر نقش خانوادهها در تربيت فرزندان و كنترل رفتار آنها اظهار داشت: متأسفانه در شرايط فعلي كشور ما، خانوادهها بويژه والدين دچار نوعي استعفاي والديني شدهاند و وظايف تربيتي خود را در قبال فرزندانشان فراموش كرده يا توانايي و مهارت لازم را در اين باره ندارند.
اين دو نوجوان به طور قطع در خانوادههايي رشد كرده بودند كه شرايط متعادل رفتاري و رواني برايشان مهيا نبوده است، چرا كه افراد چنانچه در خانوادههايي سالم و طبيعي رشد كنند و شخصيت متعارف و متعادل رواني داشته باشند با ديدن صحنههاي به نمايش درآمده در فيلمها و سريالها از آنها الگوبرداري منفي نميكنند و روشهاي ارائه شده در آنها را برنميگزينند. فرزندان جامعه ايراني به خاطر سنتگرايي والدين و اثرپذيري شيوههاي تربيتي پسامدرن دچار بيهويتي تربيتي و تعارض تربيتي و فرهنگي هستند. بنابراين بسيار اثرپذيرتر و تحريكپذيرترند. فراموش نكنيم فرزندان ما بخش مهم تربيت خود را از والدين دريافت نميكنند بلكه الگوهاي تربيتي آنها به طور عمده رسانهها، اينترنت و ماهواره هستند.
کد مطلب: 3121
آدرس مطلب: http://titronline.ir/vdci.rapct1azzbc2t.html?3121