... آيا ما قدر خودمان را ميدانيم؟!
27 مهر 1389 ساعت 16:51
نويسنده : فتح الله آملي
اقتصاد ما به دلايلي چندان توسعه محور نيست و با وجود تمام نيّت خيري كه در مسئولين وجود دارد به سمت عدالت اقتصادي حركت نميكند. بخش مهمي از اين اقتصاد، زيرزميني است ...
تيترآنلاين - چندي پيش يكي از دوستان كه حدود 35 سال قبل به آمريكا رفته و تا به حال به ايران نيامده بود، پس از سي و اندي سال به ايران آمد و دو ساعتي هم ميهمان من بود و با هم صحبت كرديم. شايد نكاتي كه او پس از بازديد مجدد از ايران بازگو كرده بود بتواند براي شما و بويژه براي مسئولين كشور مفيد فايده باشد.
او ميگفت: ايران و بويژه تهران خيلي عوض شده، بزرگ شده، شبكه بزرگراهي پيشرفتهاي دارد. حتي ساختمانها و نوع زندگي آدمها هم تغييرات محسوسي كرده است. اكثر اتوبوسها تازه و تميزند. امنيت شهر هم بهتر است. همه در هنگام رانندگي كمربند ميبندند. سفري هم به يكي دو شهرستان داشتم جادهها قابل مقايسه با گذشته نيستند. خيلي بهتر شدهاند. ابتدا كه ميخواستم به ايران بيايم تمام دوستانم به من ميگفتند: پس وصيت نامهات را بنويس. چون ممكن است دستگيرت كنند و ديگر نتواني برگردي در حالي كه وقتي آمدم و در اين يك ماهي كه در ايران هستم ديدم كه اصلاً از اين خبرها نيست. مردم زندگي شان را ميكنند و خوب هم خرج ميكنند و ...
دوست من وقتي اين مطالب را ميگفت در دل احساس غرور ميكردم. به هر حال تصويري كه از ايران ساختهاند و در بوقهاي تبليغاتي آن طرف آب آن را جار ميزنند، برخاسته از اهدافي است كه همه آن را ميدانيم و فردي كه با اين تصوير و تصور پاي به داخل مملكت ميگذارد، شوكه ميشود... من هم به رسم امانت همه گفتههاي خوب او را آوردهام ... اما او حرفهاي ديگري هم داشت:
... راستي ايران چرا اينقدر گران است؟ شنيدهام در تهران يك آپارتمان معمولي ماهي يك ميليون تومان اجاره دارد يعني هزار دلار... شنيدهام در اينجا يك آپارتمان صد متري حدود سيصد هزار دلار قيمت دارد. شما با اين پول ميتوانيد در شهرهاي خوب آمريكا يك خانه مستقل بخريد... ماشين در اينجا چه قدر گران است؟ شما همين ماشينهاي شيك ژاپني را كه دو سه سال از مدلشان گذشته باشد ميتوانيد با كمتر از هشت هزار دلار بخريد. ماشينهايي كه در ايران حدود پنجاه هزار دلار قيمت دارند در آمريكا نصف اين مبلغ را بايد برايشان پرداخت. قيمت مواد غذايي هم در اينجا گرانتر از آنجاست از گوشت و مرغ گرفته تا شير و ميوه و ماست و...
ضمناً او هم ميگفت كه در اينجا برايم جالب بود كه شنيدهام بيشترين ماليات را كارمندها و حقوقبگيرها ميدهند در حاليكه در آنجا فرار از ماليات پدر آدم را در ميآورد. و فرار مالياتي براي آنها كه درآمدهاي كلان دارند خيلي مشكل است... حقوق كارمندان و كارگران هم در اينجا خيلي پائين است (متوسط پانصد دلار) در حاليكه اين رقم در آنجا حدود دو هزار دلار است و حداقل دستمزد كارگر ساعتي ده دلار است. خيلي جالب بود كه ميديدم كالاها. برچسب قيمت ندارند و يك جنس را ميتواني با چند قيمت بخري و اشكالي هم در كار نباشد و فروشندهها هم هيچ دفتر و دستكي ندارند كه خريد و فروش و سودشان معلوم باشد... در حاليكه قيمت ماشين بالاست قيمت بنزين پائين است... و نكته مهم اينكه چرا اينجا همگي از بيكاري مينالند؟ و...
قرار نيست در اين يادداشت همه آنچه را كه او گفت و من گفتم قلمي شود و حوصله شما سر برود اما بنده ضمن تعريف از ويژگيهاي ايران و نكات بسيار مثبت آن در ادامه در توضيح اين جمع ضدّين در مديريت كشور توضيحاتي دادم كه ماحصل آن اين است: اقتصاد ما به دلايلي چندان توسعه محور نيست و با وجود تمام نيّت خيري كه در مسئولين وجود دارد به سمت عدالت اقتصادي حركت نميكند. بخش مهمي از اين اقتصاد، زيرزميني است و بخش مهم ديگر آن يارانهاي است. بخش بسيار مهمي از اقتصاد هم دولتي است. اينها هيچيك با توسعه محوري جور در نميآيد. به همين دليل تعهدات دولت و حجم كارها و فعاليتهايش خيلي زياد است. از ساخت راه و جاده و برقرساني و خدمات ارتباطي گرفته تا ساخت و تجهيز بيمارستان، احداث پالايشگاه و ايجاد اشتغال و خدمات بانكي و ... همه و همه را ميخواهد خودش انجام بدهد. لذا كارهايش آنقدر زياد و سرش آنقدر شلوغ و تعداد عائلهاش آنچنان بزرگ است كه رشته كارها از دستش در ميرود. لذا چون توان و بودجهاش به همه كارها نميرسد حقوق كارمندها و كارگرها و بازنشستههايش را نميتواند به سطح قيمتها برساند چون به اندازه كافي نميتواند درآمد ايجاد كند. كار اصلياش نظارت است اما چون سرش شلوغ است به راحتي و به دقت و قاطعيت نميتواند بازار را مديريت كند تا همه را وا دارد تا شفاف عمل كنند و دفتر و دستك و برچسب قيمت داشته باشند تا بتواند از سود سرشار معاملات پنهان و آشكار ماليات حقهاش را بگيرد به همين خاطر بخشاعظم مالياتش را از همين حقوق بخور و نمير حقوقبگيران ثابت ميگيرد.
ضمناً چون يارانه ميدهد و يارانه به ويژه براي حاملهاي انرژي، در هر اقتصاد پويايي يك خودكشي اقتصادي و زيستمحيطي به حساب ميآيد، نه مصرف كنترل ميشود و نه عدالت اقتصادي برقرار ميگردد و ميلياردها دلار يارانه هر ساله در اختيار مصرفكنندگاني قرار ميگيرد كه بخش اعظم جامعه به حساب نميآيند و همين مساله فاصلههاي طبقاتي پيش ميآورد و درآمدهاي دولت را كم ميكند. و چون سر دولت شلوغ است نميتواند به كارهاي اصلي خود برسد كه مهمترين آن پرداخت حقوق كافي، ايجاد شبكه بهداشتي و درماني مناسب براي مردم، بهداشت و درمان ارزان و همگاني، آموزش و پرورش پويا و كارآمد و بدون مشكل، ايجاد سيستم نظارت و بازرسي قاطع و توانا، كنترل و مديريت بازار و ايجاد نظام بيمهاي مناسب براي اقشار ضعيف و... و دهها وظيفه كه مأموريت اصلي دولت محسوب ميشوند، هر كدام با مشكلاتي روبرو ميشوند. البته من معتقد نيستم كه دولت ما هم مثل دولت آمريكا كاري به كار مشكلات مردم فقير نداشته باشد چون در همان آمريكا اگر شما بيمه نباشي و هر ماهه حق بيمه درست و حسابي براي درمان نپردازي اگر مريض شدي حسابت با كرامالكاتبين است و به همين خاطر بسياري از مردم فقير به خاطر حق بيمه كلان بيمه نيستند و در همان آمريكا هم نظام سرمايهداري با انواع و اقسام مالياتها، و با نمايش شديدترين فاصلههاي طبقاتي، خصايص خاص خود را دارد كه قاعدتاً نميتواند قابل دفاع باشداما آنچه كه در اقتصاد ايران هم جاري و ساري است، برخلاف آن چيزي است كه در مسير تحقق پيشرفت و توسعه بايد باشد وگرنه ما كشور خوب و مردمان خوبي داريم كه ميتوانيم سرفرازي كنيم. با وجود همه مشكلات، امنيت در كشورمان قابل دفاع است و اقدامات خوبي هم در مملكت صورت گرفته است اما مهمترين نتيجهاي كه حاكميت اين اقتصاد بيمار و عدم برنامهريزي براي شهروندان به دنبال ميآورد، دغدغه و استرس آينده است. دخالت شديد دولت در همه وجوه زندگي شهروندي است. سيطره دولت بر كل اقتصاد و تنگ كردن دايره فعاليت و مسئوليتپذيري بخش خصوصي است. توزيع ناعادلانه يارانههاست و افزايش هزينههاي دولت... به همين خاطر است كه شما «شير» را كه غذاي كاملاً لازم خانوادههاست و همين طور گوشت و مرغ و ماهي و... را بايد به قيمت جهاني بخريد و به همين خاطر به اندازه كافي بر سر سفرههاتان نيست اما بنزين را به يك چهارم قيمت جهاني و گازوئيل را به يك بيستم قيمت جهاني و...
و به دليل ضعف دولت در شفافسازي مبادلات تجاري و ساماندهي بازار خريد و توزيع و فروش كالا، حجم عظيمي از ماليات بر درآمد واقعي را نگيريد و از آنها كه نبايد، ماليات بگيريد و... به دليل همين «بسيطاليد» بودن دولت در اقتصاد، هم متولي صنعت باشيد و هم توليد و هم اشتغال...
هم مجبور باشيد سكه حراج كنيد. هم ارز بفروشيد هم تخممرغ و سبب توزيع كنيد، هم بليت قطار قرعهكشي كنيد، هم بدون آنكه فرهنگ آن ايجاد شده باشد به خود اظهاري مالياتي روي بياوريد. هم با مشكل مطالبات معوق سردرد بگيريد، هم صداي اعتراض بازنشستگان آموزش و پرورش را كه سالهاست مطالباتشان را نگرفتهاند، بشنويد هم كلي به پيمانكاران دولتي كه براي شما نيروگاه و دكل و سيم و بتن و ميله گردو ساختمان و راه و جاده و... ساختهاند و هنوز طلبكارند و بحق معترض، همچنان بدهكار بمانيد و ... البته من بسياري از اين انتقادات و بسياري انتقادات ديگري را كه ما در اداره كشور داريم و مشكلات ديگري كه در دستگاههاي قضايي، اداري، سياسي، فرهنگي، انتظامي، پليسي و... هست و قابل نقد به حساب ميآيد در جلسه با اين دوست كه پس فردايش ميخواست به آمريكا برگردد نگفتم و اتفاقاً سعي كردم بسياري از پديدههاي خوبي را كه در كشور هست و او نديده، برايش بازگو و تعريف كنم تا شايد به سهم خود آبي (هرچند كم حجم) بر آتش تبليغات ناجوانمردانهاي بريزم كه او ديده و شنيده و از اين پس نيز به دروغ و تهمت و توطئه ميشنود اما وظيفه همه ماست كه در مسير رفع تنگناها و مشكلاتي حركت كنيم كه در اين كشور خوب و بالقوه ثروتمند، و با مردماني خوب و وفادار، موانع دست يابي به توسعه محسوب ميشوند و اجازه نميدهند اين كشور بزرگ، آنچنان كه بايد بزرگي كند و شهروندانش بيدغدغه، از زندگيشان لذت ببرند و زندگي كنند و اين همه نگران آينده معيشت و كار و ازدواج و زندگي خود و فرزندانشان نباشند.
ايران كشور بزرگي است، مردمان خوبي هم دارد اما آيا ما هم قدر خودمان و قدر اين کشور و ملت بزرگ را ميدانيم؟
کد مطلب: 1159
آدرس مطلب: http://titronline.ir/vdch.mnzt23nzwftd2.html?1159