به مناسبت سالروز درگذشت پروين اعتصامي
تهيه كننده : مريم نوابي نژاد
15 فروردين 1390 ساعت 12:31
در اين ۷۰ ساله بيش از دو ميليون نسخه آثار پروين بدون هيچ حساب و كتابي به چاپ رسيده و شعر و نامش در كتابهاي مدارس، دايره المعارف ها و تذكره ها به كرات آمده
تيترآنلاين - پروين اعتصامي از شاعران بزرگي است كه شعرهايش هميشه در دل و عقل باقي مي ماند. او گرچه عمري دراز نداشت اما در همين اندك زمان هم توانست جايگاهي رفيع در شعر ايران به دست آورد. علي هاشمي سالها قبل با برخي اعضاي خانواده پروين گفت وگو كرده است.
هاشمي مي گويد: در خيابان فلسطين امروزي با مادر و برادر نزديكش شادروان ابوالفتح اعتصامي ديدارها داشتم كه نتيجه آن گفت وگوها تنها يك بيت شعر تركي از پروين بود كه دستخطي از خود او را پيش رو مي گذاشت. آن نشست ها و گفت وگوها در برنامه هايي كه از كانال ۳ تلويزيون پخش مي شد، به طور ثابت به نمايش درآمد. افسوس كه بعد از ۴۰ سال اثري از آن برنامه ها نيست. آن روزها از نوار ويدئو و ضبط تصاوير خبري نبود.
آنچه مي خوانيد از زبان علي هاشمي است كه تهيه و تنظيم شده و تقديم مي شود.
ميان سالروز تولد و سالمرگ پروين اعتصامي فاصله چنداني نيست. ۲۵ اسفند نودوچهارمين سالروز تولد او و ۱۶ فروردين شصتمين سال خاموشي اوست. شايد مجاورت اين دو مناسبت است كه هميشه وادارمان كرده خاموشي اش را براي از او نوشتن، بهانه كنيم.
همين موجب شد به سراغ علي هاشمي برويم كه بيشتر از ۴۰ سال قبل با مادر و برادر پروين گفت وگو كرده است.
آنچه او از جزئيات زندگي پروين اعتصامي مي داند، ناگفته هايي است كه پيش از اين در جايي مطرح نشده است.
اگرچه اين مجال كوتاه براي گفتن و نوشتن از اين شاعره بزرگ فارسي بسيار كم است، اما ياد كردن از اين بزرگان حتي به قدر يك پيمانه از دريا، غنيمت است:
رخشنده يا پروين دختر يوسف اعتصامي الملك آشتياني، نوه ميرزا ابراهيم خان آشتياني است كه در اواخر دوره قاجاريه با لقب استيفاي آذربايجان يا پيشكار دارايي از آشتيان به تبريز رفت.
پدرش كه در سال ۱۳۱۶ در سن ۶۳ سالگي در تهران درگذشت، دانشمندي مؤلف، محقق، مترجم، نويسنده، روزنامه نگار و كتابشناس بود. او دومين كسي است كه بعد از عباس ميرزا دستگاه چاپ حروفي را از پس انداز خود به تبريز وارد كرد. يوسف اعتصام براي اولين بار اثر بزرگ ويكتورهوگو را با نام تيره بختان ترجمه كرد كه بعدها حسينقلي مستعان آن را با نام بينوايان به ترجمه رساند و همين طور عشق و خدعه اثر شيللر شاعر آلماني و كتابها و مقالات بسياري را از عربي و فرانسه و انگليسي به فارسي ترجمه كرد. پروين غالباً در سفرها همراه پدر بود و به او احترام و علاقه خاصي داشت و در مرگش (۱۳۱۶) قطعه زيبا و محكمي سرود.
مادر پروين، اختر فتوحي تبريزي در ۲۶ ارديبهشت ۱۳۵۲ بعد از ۳۲ سال جدايي در كنار فرزند و شوهر نامدارش در آرامگاه خانوادگي شان در صحن جديد قم آرام گرفت.
بر تابلوي برنجي سردر آرامگاه خانوادگي نوشته شده آخرين منزل هستي كه از شعر خود پروين كه در سال ۱۳۱۴ سروده شده، گرفته شده است.
پروين در ۶-۵ سالگي به همراه خانواده اش به تهران آمد. در حدود ۱۱-۱۰ سالگي با غالب آثار حافظ، سعدي، نظامي، مولوي، فردوسي، انوري، ناصرخسرو، سنايي و منوچهري آشنا بود و بسياري از اين آثار را حفظ بوده كه همين موجب خردگرايي او شد. از كودكي گاه شعرهايي مي سرود كه باعث تعجب و انكار ديگران مي شد. بسياري از بزرگان علم و ادب آن روزگار به خانه پدرش رفت و آمد داشتند و او را تحسين مي كردند. شايد كسي نداند كه در خانه آنها فقط زبان تركي جاري بود.
پروين بعد از ورود به تهران در كالج البرز درس خواند و همان جا در سال ۱۳۰۳ فارغ التحصيل شد و خطابه زن و تاريخ را در مراسم پايان درس قرائت كرد كه بسيار مورد توجه واقع شد.
در ۱۸ سالگي در همان مدرسه به تدريس زبان انگليسي مشغول شد. در ۱۳۱۵ از طرف وزارت فرهنگ زمان نشان درجه ۳ علمي براي او فرستادند كه دريافت نكرد و در جواب گفت: شايسته تر از من بسيارند.
در ۱۳۱۸ مدت كوتاهي كتابدار دانشسراي عالي بود و در همان مدت با دانشجويي به نام سيمين دانشور ديداري پر از احترام و صفا داشته كه مثل خاطره اي تا هميشه در ذهن سيمين دانشور باقي ماند.
مرحوم ابوالفتح خان اعتصامي تنها برادري بود كه با تنها خواهر خود خيلي دوست بود و براي چاپ آثارش از ۱۳۱۴ به بعد خيلي زحمت كشيد و آن را با زيبايي تمام در ۶۵۰۰ بيت به چاپ رساند.
در اين ۷۰ ساله بيش از دو ميليون نسخه آثار پروين بدون هيچ حساب و كتابي به چاپ رسيده و شعر و نامش در كتابهاي مدارس، دايره المعارف ها و تذكره ها به كرات آمده و درباره اش بزرگان بسياري قلمفرسايي كرده اند كه اولين آنها ملك الشعراء بهار بود.
از غم انگيزترين بخش هاي زندگي پروين، ماجراي ازدواجش با نوه عموي خود تيمسار فضل الله آرتا رئيس شهرباني كرمانشاه بود. او بعد از ۴ ماه به خانه شوهر رفت و پس از دو ماه و نيم تحمل اوضاع نامساعد به خانه پدري بازگشت و در ۱۱ مرداد ۱۳۱۴ با صرفنظر كردن از مهريه خود جدا شد. از اين حادثه تلخ هرگز سخني به ميان نياورد و در غم و اندوه خاص خود فرو رفت. تنها ۳ بيت در اين زمينه سرود.
اي گل تو ز جمعيت گلزار چه ديدي؟
جز سرزنش و بد سري خار چه ديدي؟
اي لعل دل افروز تو با آن همه پرتو
جز مشتري سفله به بازار چه ديدي؟
رفتي به چمن ليك قفس گشت نصيبت
غير از قفس اي مرغ گرفتار چه ديدي؟
پروين به جز ابوالفتح خان كه عضو سابق اتاق بازرگاني، كارمند مستعفي وزارت دارايي و فروشنده يراق آلات در خيابان سپه بود سه برادر ديگر داشت. ابوالقاسم اعتصامي عضو وزارت خارجه سابق، نصرالله اعتصامي استاد دانشكده هنرهاي زيبا و سعيد اعتصامي استاد و رئيس دانشكده داروسازي بود.
ابوالفتح خان مي گويد: پروين در سوم فروردين ۱۳۲۰ دچار بيماري شد و آقاي دكتر علي معين الحكما آن را حصبه تشخيص داد و بعد از معالجه اندك، در حالت بحراني نه خودش بر سر مريض حاضر شد و نه اجازه داد طبيب ديگري حاضر شود.
در نيمه اول فروردين ،۱۳۲۰ به خاطر مريضي او و بزرگي مادر در ميان اقوام، وابستگان و دوستان به ديدار پروين مي آمدند يك بار مادرش به تركي به پروين گفت:
پروين جان، ان شاءالله زودتر خوب مي شوي و به بازديدشان مي رويم. پروين هم به تركي گفت:
سن يازده قوي قوي كناره
گر فلك نلر يازاره
يعني تو قلمت را كنار بگذار و ننويس، ببين فلك چه مي نويسد. وقتي آقاي دكتر ارسطو علاج، بعد از نيامدن دكتر عبدالله احمديه با محبت فراوان، خودش را بر سر بالين پروين رساند، ديگر كار از كار گذشته بود و پروين بعد از ۱۳ روز تب و درد از رنج تن خلاصي يافت و در ۳۴ سالگي به سراي باقي شتافت.
اما تأثير شگرف شعرهايش در عرصه ادبيات فارسي بخصوص در قصيده غيرقابل انكار است. شعر اشك يتيم كتابهاي فارسي دبستان! خاطرتان هست؟
***
پروين اعتصامي اين قطعه را براي سنگ مزار خود سروده بود.
اين کــــه خاک سيهش بالين است اختــــــر چـــــــــرخ ادب پــروين است
گـــر چه جــــــز تلخي ز ايام نديــــد هرچه خواهي سخنش شيرين است
صاحب آن همـــه گفتـــــار، امــــروز ســـائـــــــل فاتحــــه و ياسين است
دوستــــان بــــه کــه ز وي ياد کنيد دل بــــيدوست دلــي غمگين است
خـاک در ديده بسي جانفرساست سنگ بــر سينه بسي سنگين است
بينـــــد اين بستر و عبـــرت گيـــــرد هـــر کـــه را چشم حقيقتبين است
هــر کـه باشي و ز هـــرجــا برسي آخــــرين منــــــزل هستي اين است
آدمــــي هـــــرچـــه توانگـــــر باشد چون بدين نقطه رسد، مسکين است
اندر آنجـــا کـــه قضا حملـــه کنـــــد چــاره، تسليــJـم و ادب، تمکين است
زادن و کشتـــــن و پنهــــانکــــردن دهــــــر را رســـم و ره ديــــرين است
خـــــرّم آن کس که در اين محنتگاه خاطــــــري را سبب تسکيـــJـن است
کد مطلب: 2175
آدرس مطلب: http://titronline.ir/vdcg.u9xrak9qnpr4a.html?2175