تيترآنلاين - قد کشیدن در آغوش سرد خیابان - نسخه قابل چاپ

قد کشیدن در آغوش سرد خیابان

4 دی 1390 ساعت 13:32

پسر ۴ ساله یقه لباسش را با دست‌های از سرما کبود شده تا انحتای گردن بالا می‌برد. زن از خجالت سر به زیر می‌اندازد می‌گوید مادر باور کن یک روز جبران می‌کنم.


پسر ۴ ساله یقه لباسش را با دست‌های از سرما کبود شده تا انحتای گردن بالا می‌برد. زن از خجالت سر به زیر می‌اندازد می‌گوید مادر باور کن یک روز جبران می‌کنم. 

او هم کودکی است مثل هزاران کودک دیگر. در این سن و سال باید دست در دست همسن و سالانش به بازی‌های کودکانه بپردازد و به فکر رویاهای آینده‌اش باشد؛ اما امان از فقر و بازی‌های روزگار که این کودک باید در کنج خیابان در کنار مادرش دستفروشی کند.

پسر ۴ ساله یقه لباس را با دست‌های از سرما کبود شده است تا انحتای گردن بالا می‌برد. زن از خجالت سر به زیر می اندازد و و به فرزندش می‌گوید مادر باور کن یک روز جبران می‌کنم....

برف و باران زیباست اما در نگاه یک مادر گرفتار در کنج خیابان به نظر چگونه است؟

چشم زن به دست رهگذرانی است که چیزی از بساطش بخرند و چشم یک خانواده به دستان یخ زده و ورم کرده این مادر.

به گزارش خبرنگار فارس، کیسه، لیف، زردچوبه، خاکشیر، اسفند، اسکاج، ناخن‌گیر، از جمله وسایلی است که این مادر به همراه پسر 4 ساله‌اش در کنار خیابان می‌فروشد.

وی در حالی که در چشمانش اشک جمع شده می‌گوید سهم من از زندگی کنج خیابان است.

این زن جوان که از سختی‌ها زندگی خمیده شده می‌گوید از سرمای زمستان دستهایم ورم می‌کند. فرزندم می‌لرزد اما چاره‌ای نیست. باید برای گذران زندگی کار کنم.

می‌گوید شوهرم نه بیکار است نه معتاد، دست بزن هم ندارد. نمی‌خواهم در مورد او حرفی بزنم. اگر می‌توانست قطعا نمی‌گذاشت من دستفروشی کنم. هر روز می‌گوید جبران زحماتت را خواهم کرد.

در حالی که فرزندش را پشت دیوار بانک روی یک موکت خوابانده و لیف و کیسه را بالش فرزندش کرده می‌گوید یک سال است دچار مشکلات خاصی در زندگی شده‌ایم باید گذران زندگی کرد نمی‌خواهم دست نیاز جلوی کسی دراز کنم.

وی با بیان اینکه 13 سال از زندگی مشترکش می‌گذرد می‌گوید: هیچ زنی حاضر نیست با یک بچه کنار خیابان بساط کند روز اول به قدری برایم انجام این کار سخت بود که از خجالت وسط‌های روز کار را رها کرده و به خانه رفتم.

گریه می‌کند و می‌گوید هر کسی که رد می‌شود می‌گوید شوهرت معتاد است، پول نمی‌دهد، چه مشکلی دارد که تو مجبوری این کار را انجام دهی. شوهرم مرد خوبی است، مشکل داریم ولی دلم نمی‌خواهد سفره دلم را باز کرده و پیش هر کس و ناکسی درباره مشکلاتم بگویم.

با اعتقاد کامل می‌گوید باید در هنگام سختی‌ها در کنار همسرم باشم من او را دوست دارم و تحت هیچ شرایطی دوست ندارم کسی درباره او حرفی بزند.

وی می‌گوید همسرم اگر با مشکلات شدید زندگی روبه‌رو نمی‌شد قطعاً من اینجا نبودم.

وی با تأکید بر این موضوع که راز زندگیم را برای کسی بیان نمی‌کنم، ادامه می‌دهد: بعضی‌ها از من شماره حساب می‌خواهند تا کمک کنند اما من فقیر نیستم دلم نمی‌خواهد کسی به من و فرزندانم صدقه بدهد.

اگر مسئولان جایی بدهند که من بتوانم برای ادامه زندگی کار کنم، حاضرم پول مکانی را که می‌دهند را به صورت قسطی پرداخت کنم.

این زن در جنوب شهر زندگی می‌کند و در ادامه می‌گوید: هزینه کرایه خانه سنگین است اما چاره‌ای ندارم.

وی می‌گوید: صورتم را می‌پوشانم تا دوست و آشنایی مرا در هنگام دستفروشی نبیند. هیچ چیزی از زندگی نمیخواهم جز یک سرپناه و روزی ۱۰ تا 15 هزار تومان درآمد باور کنید بیشتر از این نمی‌خواهم.

این زن جوان می‌گوید: گدا نیست و از کسانی که از کنارم رد می‌شوند هیچ پولی قبول نمی‌کنم.

در حالی که گریه می‌کند می‌گوید: هیچ یک از اعضای خانواده همسرم راضی نشدند در قبال مشکلی که برای ما پیش آمد کمکی کنند.

این زن 30 ساله می‌گوید خانواده‌ام نمی‌دانند من دستفروشی می‌کنم مادرم هم در خانه مردم کار می‌کند اگر ببیند به این روز افتادم نابود می‌شود.

وی می‌گوید: برای اینکه از فروپاشی زندگیم جلوگیری کنم دست به این کار زدم.

وی از برخورد زشت برخی از مردم می‌گوید و معتقد است که برخی با حرف‌ها و نگاه‌هایشان به قلب انسان خنجر می‌زنند باور کنید دلم میخواهد به آنها بگویم اگر مشکل نداشتم، اینجا نبودم.

وی می‌گوید: از صبح تا عصر در حال کار هستم بعضی مواقع یک غذای سبک از خانه می‌آورم اما اگر غذا نیاورم تا شب صبر میکنم تا به خانه برگردم من تحمل می‌کنم چرا که همسر و فرزندانم را دوست دارم و باید گذران زندگی کنیم.


کد مطلب: 3801

آدرس مطلب: http://titronline.ir/vdcd.z0s2yt0jfa26y.html?3801

تيترآنلاين
  http://titronline.ir