مجريان صدا و سيما با اصول روانشناسي آدمهاي رسانهاي بيگانه هستند
نويسنده :طاهره آشياني
روزنامه جام جم , 10 ارديبهشت 1390 ساعت 13:26
آنها آنقدر اخمو هستند كه انگار خنديدن براي آنها ممنوع شده است. اين گروه از مجريان با اصول روانشناسي آدمهاي رسانهاي بيگانه هستند و واقعيت اين است نميدانند كه ميتوانند جديترين مسائل را هم كمي منعطفتر عنوان كنند
تلويزيون ميتواند مردم را شاد كند. اين اتفاق زماني رخ ميدهد كه آدمهايي هم كه در اين رسانه فعاليت و براي آن برنامهسازي ميكنند، شخصيتهايي شاد داشته باشند.
شادي آدمهاي رسانه با شادي آدمهاي عادي تفاوت دارد. فرد رسانهاي ميداند زماني كه مقابل دوربين و رودر روي مخاطبان قرار ميگيرد، بايد مسائل شخصي و حتي روحيات فردي و حالات رواني خود را به فراموشي بسپارد و تبديل به شخصي شود كه رسانه به او نياز دارد.
رسانه، مخاطبان ميليوني دارد و در نگاه اول شايد اين مساله مطرح شود كه هيچ آدم رسانهاي نميتواند همه مخاطبان را راضي كند، چون هر كدام آنها حالات و احساسات مختص به خود را دارند، اما واقعيت اين است كه برخي نيازهاي روحي در همه افراد مشترك است. مثلا خنديدن حسي است كه در همه آدمها مشترك است. مردم براي ادامه حيات خوب و مثبت به خنديدن نياز دارند. خنده، شادي به همراه دارد و شادي فضاي مفرح و سرحال شدن را براي مردم به وجود ميآورد.
مدتي است شنيده ميشود كه خنداندن سخت شده است و مردم مثل سابق پتانسيل خنديدن ندارند. اين گفته را از زبان بسياري از سريالسازان طنز تلويزيون ميتوان شنيد ـ بخصوص زماني كه مورد انتقاد قرار ميگيرند كه چرا اثرشان خندهآور نبوده است ـ اما با نگاهي به برنامههاي قديمي تلويزيون ميتوان با اين گفته مخالفت كرد. در دهههاي 60 و 70 شبكههاي مختلف تلويزيون برنامههايي تحت عنوان جنگ توليد و پخش ميكردند كه بشدت مورد استقبال مردم قرار ميگرفت.
موضوع اصلي اين برنامهها شاد كردن مخاطبان تلويزيون بود. مجريان اين برنامهها افراد شادي بودند كه هميشه لبخندي «واقعي» بر لب داشتند. آنها ميخنديدند و به اين رفتار در حد واندازه منطقي آنقدر ادامه ميدادند تا عبوسترين مخاطبان را هم وادار ميكردند تا لبخندي هرچند كمرنگ بر لبان خود بياورند.
خطوط سفت و سخت چهره زماني كه شكلي نرمتر به خود بگيرند، مسلما روي رفتار فرد هم تاثير خواهد گذاشت. از مجريان موفق آن دوره ميتوان به محمد شهرياري و جواد آتشافروز اشاره كرد. آنها در جنگهايي كه اجرا ميكردند، مسائل پيچيده را ساده و سهل ميكردند و غيرمستقيم به مردم آموزش ميدادند كه سخت نگيرند و زندگي را از پنجره لبخند نگاه كنند.
اين مجريان رسانه را ميشناختند و ميدانستند كه آدم رسانه هستند، نه آدم حال و هواي خودشان. اينها ميدانستند كه شاد كردن مردم به روشهاي درست يكي از وظايف مهم رسانه است، اما واقعيت اين است كه مدتي است مجريان شاد در تلويزيون به افراد نايابي تبديل شدهاند. حالا ديگر مردم به ديدن مجرياني كه خيلي رسمي مقابل دوربين مينشينند و خيلي جدي درباره مسائل جدي صحبت ميكنند، عادت كردهاند و ميدانند كه قرار نيست اين مجريان حتي لبخندي كمرنگ بر لبان آنها ترسيم كنند.
آنها آنقدر اخمو هستند كه انگار خنديدن براي آنها ممنوع شده است. اين گروه از مجريان با اصول روانشناسي آدمهاي رسانهاي بيگانه هستند و واقعيت اين است نميدانند كه ميتوانند جديترين مسائل را هم كمي منعطفتر عنوان كنند.
يكي از مجريان و كارشناساني كه به اين اصل كاملا آگاه است؛ مرتضي حيدري است كه هميشه با لبخندي بر لب مقابل دوربين ظاهر ميشود. حتي اگر مقابل رسميترين شخص مملكت نشسته باشد يا اگر خواسته باشد مهمترين مساله روز كشور را بررسي كند.
او ميداند كه همين لبخند كمرنگ اعتماد مخاطب را به همراه دارد و نشان ميدهد كه كارشناس يا مجري به مسالهاي كه در حال طرح آن است، احاطه كامل دارد براي همين با اعتماد به نفس آن را بررسي ميكند. البته حيدري اين را هم ميداند كه همين لبخند ساده باعث ايجاد آرامش در بيننده ميشود و او را تشويق ميكند كه برنامه را تا آخر پيگيري كند.
آدم رسانهاي البته مرز بين شوخي بجا و مناسب با در افتادن به ورطه لودگي را ميشناسد و ميداند كه بايد به شعور و آداب فردي و اجتماعي ميليونها مخاطب تلويزيون احترام بگذارد و آنها را به مسخره نگيرد. همين مرز باريك بين شادي و طنز رسانهاي با لودگي و مسخرهبازي است كه شايد بسياري از مديران و برنامهسازان تلويزيوني را ترسانده و آنها را وادار كرده كه سراغ ساخت برنامههاي مفرح نروند. تلويزيون بشدت در زمينه مجريان توانمند كه رسانه و ظرفيتهاي آن را ميشناسند با كمبود روبهروست.
در سالهايي كه گذشته، تلويزيون نتوانسته با جذب نيروهاي جوان و آموزش دادن به آنها راههاي مختلف اجرا را به آنها بياموزد و از آنها آدمهاي رسانهاي چندبعدي و كارآمد بسازد.
مجريان فعلي تلويزيون ـ قديميها را بايد فاكتور گرفت ـ چون با رفتارهاي فردي و اصول به روز آنها آشنا نيستند و خطوط رسانه را هم نميشناسند به آدمهاي تكبعدي تبديل شدهاند كه مقابل دوربين بيشتر شبيه يك ربات هستند تا آدمي زنده و داراي احساسات مختلف.
البته برخي جوانان هم كه تصميم ميگيرند احساسات و هيجانات فردي خود را هم هنگام اجرا بروز دهند، چون با روحيه مردم به عنوان مخاطب رسانه آشنا نيستند؛ مرزها را در هم ميريزند و اگر وارد حيطه لودگي نشوند اما نميتوانند از ورود خود به زمينههايي كه مخاطب آن را دوست ندارد و با آن ارتباط برقرار نميكند؛ جلوگيري كند.
شاد كردن مخاطب يكي از اهداف رسانه ملي است اما همان طور كه گفته شد، آدمهاي فعال در رسانه زماني ميتوانند مخاطبان را شاد كنند كه خودشان روحيه شادي داشته باشند.
کد مطلب: 2334
آدرس مطلب: http://titronline.ir/vdcd.s0x2yt0soa26y.html?2334