چطور است بناي يادبود ميدان آزادي را هم به حراج بگذاريد؟
سياست روز , 24 شهريور 1390 ساعت 10:30
باور کنيد عدهاي ميگويند دولت پول ندارد ساختمانهايش را به حراج گذاشته است
در خبرها آورده شده بود وزارت کار ساختمان دو وزارتخانه سابق را که در آن ادغام شدهاند در معرض فروش گذاشته است. ساختمان وزارت رفاه پايينتر از ميدان ونک را ۱۲ ميليارد تومان قيمت گذاشتهاند ساختمان وزارت تعاون در خيابان دکتر بهشتي را بيشتر از ۱۲۰ ميليارد تومان تعيين بها کردهاند.
گويا ساختمان وزارت کشاورزي را ميخواهند بفروشند يا فروختهاند!!
من نفهميدم اين ديگر چه صيغهاي است.
در جرايد نوشتهاند احتمال دارد اين ساختمانها به وسيله بانکها خريداري شود راستي چقدر بانک؟ مگر مملکت چقدر به بانک نياز دارد چطور است ساختمانهاي باستاني و تاريخي را هم به معرض فروش بگذاريم آخر مگر دولت کمبود بودجه دارد که ساختمانهاي به اين عظمت و شکوه را به فروش ميرساند. مطمئن باشيد به زودي ساختمانهاي منظمتري را يا خواهند ساخت يا به بهاي چند برابر خواهند خريد.
من نميفهمم مبارزه با بروکراسي چه ارتباطي به حراج گذاشتن بناهاي دولتي دارد.
چطور است بناي يادبود ميدان آزادي را هم به حراج بگذاريد؟ اين ابنيه سرمايه غيرمنقول دولت است. چرا آنها را از دست ميدهيد؟ آخر در دنيا چه خواهند گفت؟
باور کنيد عدهاي ميگويند دولت پول ندارد ساختمانهايش را به حراج گذاشته است مجسم کنيد دولت آمريکا بناي کنگره (کاپيتول) و کاخ سفيد يا پنتاگون را به معرض فروش بگذارد اين بناها را ميفروشيد، کارمندانتان را کجا جاي خواهيد داد؟ اين همه معاون وزير و مديرکل و مدير کل دفتر و معاون مدير کل رئيس اداره از يک سود آن همه مديران عامل سازمانهاي وابسته را کجا جاي خواهيد داد؟
ديديد که از فرستادن کارمندان به زور به شهرستانها نتيجهاي به دست نيامد. من چندين ماه پيش نوشتم که آلاخون والاخون کردن کارمندان مرد و زن به قيمت به هم ريختن خانوادههاي آنان تمام ميشود ضربه عاطفي به دختر و پسر جواني ميزند که آنها را از محل استخدام خدمتشان به نقطهاي دور پرت ميکنيد و ناچارند در خوابگاه بخوابند.
ماگز نکرده پاره ميکنيم. چيزهايي شنيدهايم يا در سفري کوتاه در خارج ديدهايم ميخواهيم عينا در اينجا پياده کنيم اينست که تصميمات ما نتايج بد به بار ميآورد. کارمند دولت شرايط استخدامي خاص خود را دارد. نيروي مسلح نيست، ارتش و پليس و امنيه نيست که هر جا امنيت و حراست مرزهاي مملکت اقتضا کرد عزيمت کند. در شرايط استخدامي کارمندان ننوشته که زود، تند، سريع بايد بنيه کن شود و زن و بچه و خانواده خود راهي ولايات شوند.
در کشورهاي ديگر اين کارها را با مقدمات، تسهيلات، امتيازات و تسهيلات تشويق کنندهاي به ثمر ميرسانند.
تصميمات فوري و عاجل معمولا مثل کش به حالت اولش، برميگردد در آمريکا در قرون ۱۸ و ۱۹ و ۲۰ با دادن زمين مجاني و يا با اقساط ناچيز مردم و مهاجرين را به اسکان در غرب دور افتاده تشويق ميکردند.
در دوره پهلوي اول خواستند به زور عشاير را تخته قاپو کنند موفق نشدند. شنيدم سرکرده عشاير را به نواحي دور از او اوطا نشان تبعيد ميکردند اسبها و احشام خود را ميکشتند تا اعتراض خود را نشان دهند. در جايي خواندم استان مازندران بالاترين آمار را از نظر کارمنداني که از مرکز رفتهاند احراز کرده است. معلوم است احراز ميکند. مازندران بغل تهران قرار دارد. بهترين آب وهوا را دارد. سرسبز و خرم است. در آمل، بابل، ساري، محمودآباد و تنکابن بناهايي ديدم شبيه تهران، اما فرستادن کارمند به بلوچستان، بنادر خليجفارس و درياي مکران (عمان) است. آنهم اجرا شدني است به شرطي که امتيازات و تسهيلات تشويق کننده بدهيد. حقوق و مزاياي راضي کننده باشد. شهرکهاي مسکوني خوب و راحت با وسايل تهويه ساخته شود نيروي دريايي سالهاست اين کارها را ميکند و خيليها ترجيح ميدهند در کنار خليجفارس و درياي مکران زندگي کنند تا تهران شلوغ و پر از دود و غيرقابل عبور به علت ترافيک غيرقابل تحمل من سالها پيش اغلب ساعتي به خيابان وليعصر ميرفتم و قدم ميزدم الان اين خيابان را به گونهاي درآوردهاند که آدم حتي در عبور با اتومبيل از آنجا ميترسد. جايي براي قدم زدن نمانده است تمام آن کافه ترياها و قهوهخانهها تبديل به بانک و برج و فروشگاه مبل شده است. ترجيح ميدهم بيشتر در خانه بمانم در جزيره کيش در دوران رونق و شهرت خود در سالهاي سه دهه ۱۳۶۰ و ۱۳۷۰ و ۱۳۸۰، خانهها و آپارتمانهاي عالي ساخته شد، اتومبيل بدون گمرک و بازرگاني به داوطلبان خدمت فروخته ميشد خيليها به جزيره کيش رفتند و در آنجا به آنها خوش ميگذشت ولي عيبش دستگاه ديوانسالاري بود من مدتي در آنجا بودم راديو اينترنتي راهاندازي کرديم براي سازمان، مديري رفت و مديري ديگر آمد و يک هواپيما از دوستان و فاميل خود را آورد و از همان روز اول بدرفيقي آغاز شد بنده ديدم جاي من نيست کار مطبوعاتي در راديو تلويزيوني و کتابنويسي را رها کردهام رفتهام آنجا طرف از بنده طلبکار است پا شدم آمدم تهران و از شر بروکراسي حسود و عقدهاي و نمام راحت شدم.
کارمندي را که به استان ميفرستيد بايد مثل کارشناسان انگليسي که از ۱۹۰۵ تا ۱۹۵۱ در آبادان و خوزستان بوده آنقدر شرايط خوب زندگي و رفاه باشگاه و ارتباط و تفريح و ورزش داشته باشند که دل از شهر محل خدمتشان نکنند کارمندان انگليسي از بس در آبادان به آنها خوش ميگذشت وقتي نفت ملي شد، در سال ۱۳۳۰ قرار شد به بريتانيا برگردند بعضي از آنها ۱۸ تا ۲۰ سال حتي ۲۵ سال بود به انگلستان سفر نکرده بودند.
بايد سخن چيني، تجسس در احوال مردم منسوخ شود اسناد ساواک را بخوانيد ببينيد چقدر سخنچين و نمام داشتند نتيجه چه شد که مردم را با مهرباني و نوازش و عنايت و منطق بيشتر ميتوان جذب و علاقهمند کرد.
به هر ترتيب فروش بناهاي دولتي را نميپذيرم و نميپسندم. شنيدهام وزارت امور خارجه ساختمان با عظمت شهرباني کل کشور سابق را خريده ميخواهد موزه يا انبار اسناد کند من نميفهمم چرا نيروي انتظامي رضايت داد آن بناي باعظمت را به وزارت امور خارجه بدهد.
اين بناهاي دولتي شناسنامه هر وزارتخانهاند مجسم کنيد بناي با عظمت بانک ملي يا بانک مرکزي را به حراج بگذارند و بفروش برسانند. چه در مقابل آن خواهند خريد؟
اين بناها مايه افتخار کشورند. نفروشيد آقاجان، اينها را نفروشيد. پولش هدر ميرود، صرف اتينا ميشود به شکم اين و آن ميرود. هر بنايي که ميفروشيد حيثيت و اعتبار دولت را زير سوال ميبريد.
کد مطلب: 3135
آدرس مطلب: http://titronline.ir/vdcd.s0s2yt0fka26y.html?3135