ازدواج با دو نفر!
نويسنده : ريحانه دوستدار
27 شهريور 1390 ساعت 10:05
ازدواج در سنين بالاتر به راحتي ازدواج در دهه بيست يا سي زندگيتان نيست. شانس اين که بتوانيد با مردي مجرد ازدواج کنيد بسيار پايين ميآيد و معمولاً کساني سر راه شما قرار ميگيرند که يا ازدواج ناموفق قبلي داشتهاند و يا...
ازدواج در سنين بالاتر به راحتي ازدواج در دهه بيست يا سي زندگيتان نيست. شانس اين که بتوانيد با مردي مجرد ازدواج کنيد بسيار پايين ميآيد و معمولاً کساني سر راه شما قرار ميگيرند که يا ازدواج ناموفق قبلي داشتهاند و يا زندگيشان با مرگ همسر تغيير کرده است. در چنين موقعيتهايي احتمالاً فرزندان را هم بايد در نظر بگيريد. اگر با فرد مورد نظرتان به توافقات کلي هم رسيده باشيد باز هم بحث مسئوليت فرزندان براي شما به عنوان يک تصميم مهم و اساسي مطرح است و شما نميتوانيد هيچ تصوير روشني از آيندهتان با فرزندان داشته باشيد. زندگي با فرزندان ديگري به ويژه وقتي که شما هيچ تجربهاي در پرورش و تربيت فرزند نداريد ميتواند در زندگيتان يک مسأله و تغييير ناگهاني باشد اگرچه کار شما ميتواند ستايشآميز و قابل قدرداني باشد. آنچه ميخوانيد نکاتي است که بايد پيش از «بله گفتن» به همسري با چنين موقعيتي بدانيد:
به احساساتتان درباره بچهها رجوع کنيد. اگر شما بچه نداريد به چه دليلي اين ازدواج را قبول ميکنيد؟ آيا اين ازدواج براي شما فرصتي است که تجربه مادر شدن را برايتان دارد؟آيا اصلاً به بچهها علاقهاي داريد؟ آيا اين ازدواج براي شما فرصتهاي ديگري ايجاد ميکند که وسوسهتان ميکند تا مسئوليت بچهها را هم بپذيريد؟ آيا وجود اين بچهها به شما کمک ميکند تا ديگر فکر بارداري را نکنيد؟ اگر شما خودتان علاقهاي به مادر شدن نداريد و يا نميتوانيد ارتباط خوبي با بچهها برقرار کنيد، بايد صداي زنگ خطر را بشنويد. شما نميتوانيد تمايلات منفيتان نسبت به بچهها را به يکباره تغيير بدهيد و تبديل به موجودي محافط و نگهبان براي آنها بشويد همانگونه که يک مادر اين کار را ميکند. شما حتي نميتوانيد بخواهيد که بين پدر و فرزندش فاصله بيندازيد. از طرف ديگر اگر شما بچهها را دوست داريد و از اين تجربه محروم بودهايد، اين ازدواج ميتواند فرصتي براي تجربه مادر شدن براي شما باشد.
اگر شما تجربه يک زندگي مشترک را داشتهايد و فرزند و يا فرزنداني را تحت حضانت داريد براي تشکيل يک زندگي جديد بايد تلاش بيشتري بکنيد. شما بايد بتوانيد بين فرزند خودتان و فرزند همسر جديدتان رابطه خوبي ايجاد کنيد. شما بايد به فرزندتان موقعيت جديد را توضيح دهيد. زندگي جديدتان بايد آنقدر خوب باشد که فرزندان تان از آن راضي باشند. پيش از ازدواج امکان آشنايي فرزندان را با هم ايجاد کنيد. اگر هنوز کوچکند به آنها اجازه بدهيد با هم بازي کنند و حرف بزنند. به گردش بروند و تفريح کنند. اين آشنايي به شما هم اجازه ميدهد که تصميم درستتري درباره زندگيتان بگيريد. اگر فرزندان با هم سازگار نيستند و يا تربيتها با هم متفاوت است شما بايد درباره اين ازدواج بيشتر تأمل کنيد.اگر درباره اين نوع ازدواج شک يا شبههاي داريد بهتر است براي يک تصميم نهايي دست نگه داريد. به اين شک و دودلي توجه کنيد شايد اصلاً به صلاحتان نباشد که چنين ازدواجي را قبول کنيد. پرسشهاي زيادي هست که بايد خودتان به آنها يک پاسخ درست بدهيد:
آيا ميتوانيد زندگي با فرزندان فرد ديگري را براي خودتان تصور کنيد؟
آيا ميتوانيد براي آنها مادري کنيد؟
آيا در دراز مدت از زير بار اين مسئوليت شانه خالي نميکنيد؟ آيا اين کار براي شما لذت بخش هست همانطور که براي فرزند واقعي خودتان هست؟
آيا ميتوانيد آنها را به خودتان علاقهمند کنيد؟
آيا همانقدر که يک مادر واقعي ميتواند، قادر هستيد که التيام بخش دردها و رنجهاي روحي و جسمي اين فرزندان باشيد؟
آيا ميتوانيد بدون هيچ تفاوتي آنها را دوست داشته باشيد؟
آيا ميتوانيد همانقدر که براي فرزند خودتان وقت و انرژي صرف ميکنيد براي آنها هم وقت و هزينه صرف کنيد؟
آيا مسئوليت پرورش، تربيت و تعذيه آنها را با علاقه پذيرا ميشويد.
آيا به همسرتان اجازه ميدهيد که هر چقدر که ميخواهد براي فرزندانش خرج کند و يا آنها را به اندازه کافي حمايت مالي و عاطفي کند؟
آيا حمايتهاي معنوي و مادي کافي براي اين ازدواج را داريد؟
آيا مادر و پدر، خانواده و دوستانتان از اين تصميم حمايت ميکنند؟
آيا اين مرد درک کافي از اين موقعيت پيچيده درباره ارتباط شما با فرزندانش دارد؟
آيا شما علت واقعي جدايي يا مرگ همسر سابق را ميدانيد؟
آيا مادر واقعي آنها زنده است؟
آيا او شما را به عنوان مادر دوم بچههايش پذيرفته است؟
آيا او با شما در تربيت فرزندانش همکاري ميکند؟
آيا اين فرزندان تحت تأثير ديدگاههاي مادرشان هستند؟
آيا شما ميتوانيد در مواقع حساس زندگي درباره اين فرزندان با مادرشان مشورت کنيد؟
بيشترين توجه تان را نثار فرزندان کنيد! وقتي تصميم به اين ازدواج ميگيريد، شما اختيار زندگيتان را در دست داريد. خيلي راحت است که اگر راضي نباشيد تن به اين ازدواج ندهيد؛ اما براي بچهها معمولاً هيچ اختياري وجود ندارد. آنها تابع تصميم شما و همسرتان هستند. بنابراين بسيار مهم است که به نگرانيها و دلمشغولي بچهها توجه کنيد. اگر آنها مادرشان را از دست داده باشند و يا در روند طلاق پدر و مادرشان بوده باشند؛ بسيار آسيبپذير و حساس خواهند بود و به شدت به پدرشان وابسته هستند.در اين وضعيت ممکن است پذيرش شما براي آنها راحت نباشد. شما يک نامادري خواهيد بود که جامعه چندان نگاه خوبي به آن ندارد، بنابراين آنها نميتوانند خيلي زود به وضع جديد اعتماد کنند.
قدري تامل کنيد
گرچه که بسياري از مسائل با همسر و فرزندانش را تنها ميتوانيد زماني که زير يک سقف هستيد بفهميد و بشناسيد. اما بهتر است براي اين ازدواج زود تصميم نگيريد. اين به اين معني نيست که ممکن است آنها خوب نباشند بلکه بيشتر به اين معني است که شايد شما نتوانيد در اين زندگي موفق شويد. تمام تلاشتان را بکنيد که پيش از ازدواج شناخت بيشتري از فرزندان پيدا کنيد. اگر بتوانيد با آنها رابطه خوبي برقرار کنيد زندگيتان بهتر خواهد شد. وقتي به هم فرصت شناخت بيشتر را ميدهيد در واقع پايههاي زندگيتان را مطمئنتر بنا ميکنيد.
خودخواه نباشيد. وجود فرزندان ناخودآگاه رابطه عاطفي بين زن و مرد را تا مدتها کم ميکند. مسائلي که در ابتداي اين نوع زندگي با آن مواجه ميشويد بسياري از فرصتهاي ابراز علاقه به همسرتان را ميگيرد. اين وضعيت درست مثل زماني است که زن و مردي تازه صاحب فرزند ميشوند. گاهي در اين زندگي به نظر ميرسد که روابط عاطفي در حاشيه قرار ميگيرند. واقعيت اين است که در زندگي همه اعضاي اين خانواده جديد تحول مهمي رخ داده است. بايد بسيار صبور باشيد و بحرانها را براي رسيدن به يک آرامش واقعي تحمل کنيد.
چه نکتههاي ديگري را بايد بدانيد؟
* اگر قصد بچهدار شدن را داريد، بسيار مهم است که پيش از ازدواج درباره آن با هم به تفاهم برسيد.
* با فرزندان درباره اين که چه نوع زندگياي را ميخواهند صحبت کنيد. شايد متوجه شويد که اصلاً تصميمتان براي اين ازدواج از اساس اشتباه است و يا برعکس ممکن است بفهميد که چقدر در کنار هم خوشبخت خواهيد بود.
* و باز هم فراموش نکنيد که بچهها در اين تصميم انتخابي ندارند. آنها فقط ميتوانند تسليم تصميم شما شوند. پس هر دوي شما بايد حق آنها را در اين تصميمگيري در نظر بگيريد.
***
اين هشدارها را جدي بگيريد!
* يکي از اتفاقات شايع در اين نوع زندگيها اين است که فرزندان ازدواج از همسر جديد پدر يا مادرشان شکايت کنند و يا همسر جديد از آنها گلهگذاري کند. اما شما بايد حواستان به يک تفاوت مهم باشد؛ شما قدرت و اعتبار بيشتري از فرزندان داريد؛ پس مهربانتر و عاقلانهتر رفتار کنيد.
* هرگز با اين پيش فرض که بايد در اين زندگي نقش مادري را بازي کنيد پيش نرويد. در بسياري از اوقات بهتر است يک دوست يا يک همراه باشيد؛ کاري که لازم است پدر يا مادر واقعي هم براي فرزندانشان انجام بدهند. براي شما بهتر است که مسئوليت تربيت آنها را به پدرشان واگذار کنيد و شما هم مسئوليت تربيت فرزند خودتان را به عهده بگيريد. اگر شما به تفاهم رسيده باشيد تربيتهايتان متفاوت نخواهد بود.
* فرزندان را مجبور نکنيد که شما يا همسرتان را مادر يا پدر خطاب کنند. به ويژه اگر پدر يا مادرشان زنده باشند. بگذاريد آنها خودشان انتخاب کنند که شما را چه صدا بزنند. اينکه شما را پدر يا مادر خطاب کنند راه نفوذ به قلب آنها نيست! شايد اگر آنها شما را از صميم قلب دوست داشته باشند خودشان بخواهند که به شما مامان يا بابا بگويند.
* هرگز درباره پدر و مادرشان بدگويي نکنيد. اگر اعتياد يا فسادهاي اخلاقي ديگر باعث جدايي بودهاند هرگز آنها را به روي فرزند نياوريد. اين کار تنها تحقير آنهاست و هرگز شما را عزيز نميکند با اين کار جز اين که يک جنگ را آغاز کنيد کار ديگري نکردهايد.
کد مطلب: 3153
آدرس مطلب: http://titronline.ir/vdcd.k0s2yt0fsa26y.html?3153