وقتي زکريا تا 30سالگي تو کوچههادنبال دختر مردم بود!؟
21 فروردين 1389 ساعت 8:26
نمیدانستیم که این دانشمند بزرگ تا سی سالگی در کوچهباغها به دنبال دختر مردم میافتاده؟
سايت شبهه در تحليلي از اولين قسمت سريال كيمياگر آورده است :
مدتها بود که منتظر آغاز پخش سریال «کیمیاگر» ساخته و پرداختهی آقای محمدرضا ورزي بودیم. او پیشتر در گفتگوهای خبری اعلام کرده بود: فیلم – مجموعه «کیمیاگر» را با موضوع زندگی محمد بن زکریای رازی ساختهام.
این نام نه برای من، ملت و کشورم، بلکه برای جهانیان نام بزرگی است. نامی که در عرصه علوم، به ویژه در شیمی و پزشکی، کنار نام بزرگانی چون حکیم بو علی سینا در جایگاهی والاتر از امثال «کوخ» مطرح است. نام کاشف «الکل» و طبیبی بینظیر در عالم و علم پزشکی.
این انتظار در تاریخ 18/1/1389 به سر آمد و اکران اولین قسمت این مجموعه در شبکه یک آغاز گردید و ای کاش هرگز این سریال نه ساخته و نه پخش میشد و منابع شناخت از این سرمایهی گرانقدر بشریت و تاریخ ایران زمین، هم چنان در کتابها محفوظ میماند و این چنین سخیف تحریف نمیگردید.
سکانس اول این مجموعه، طبق معمول اغلب سریالهای سبک ایرانی با مسئله عشق و عاشقی شروع شد. آن هم نه از نوع «لیلی و مجنون» - «یوسف و زلیخا» یا ... و حتی نه از نوع عشق و عاشقیهای معمول بین همهی زوجهای عاشق، بلکه از نوع عشقهای چیپ خیابانی سریالهای ایرانی، هندی و ترکیهای و با نگاهی فمینیسمی.
سریال چنین آغاز میگردد که این دانشمند حکیم، در هجرهی صرافی خود نشسته بود که توسط داروغهباشیها دستگیر و به محکمه کشیده میشود. در محکمه قاضی و شاکی که معلوم نیست چرا پشت به متهم نشسته است حضور دارند.
قاضی بسیار بیمعنی از او میپرسد: آیا این زن را میشناسی؟! بعد به ناگاه شاکی، صورتش را با عشوهای مصنوعی که حتی شباهت به رفتار زنان امروزی ندارد چه رسد به زنان آن دوره، بر میگرداند و نگاه جلفی به متهم میکند! زنی متعلق به قرن دوم، با آرایش بسیار غلیظ متداول در فیلمهای ایرانی و هندی قرن بیست و بیست و یکم.
حکیم و دانشمند بدبخت جا میخورد که «او همسر من است، اینجا چه کار میکند»؟! و کاشف به عمل میآید که سرکار خانم، به رسم برخی از زنان دو دههی اخیر، بلافاصله پس از ازدواج مهر سنگینش را به اجرا گذاشته است! و قاضی نیز بدون نصحیت، ارتباط با بزرگترها و ریشسفیدها که هنوز هم متداول است، مانند قضات فمینیسم و خبرساز، آقا را راهی زندان میکند!
در سکانس دوم، جناب حکیم در بازداشت به یاد گذشته میافتد! معلوم میشود این آقا در دورهای که پسران در بین 16 تا 20 سالگی و دختران در سنین بین 11 تا 16 سالگی ازدواج میکردند، تا سیسالگی مجرد مانده بود و بدتر آن که عاشق زنی هم سن و سال خودش و یا حتی بزرگتر از خودش شده بود!
این خانم مجردی که به هیچ وجه شبیه دوشیزگان قرن بیست و یکمی هم نبود، چه رسد به دختران آن روزی، با ابروی برداشته، مژههای ریمل زده، گونههای سرخ شده از پودرهای آرایشی و لباسی مخصوص میهمانیهای زنانهی آن روزی در کوچه و بازار با عشوه پرسه میزد. درست مانندی دختران شوهر نکرده و عقدهای امروزی که شب مدل آرایش مانکنی را در یک برنامهی شوی تلویزیونی میبینند و صبح که برای خرید سبزی آش از منزل خارج میشوند، خود را شبیه به آن مانکن میکنند!
خلاصه آن که راه رفتن آن چنانی این خانم با سبدی مملو از انار مصنوعی در دست در کوچههای قدیمی، سریال طنز شبهای برره را بیشتر تداعی میکرد، تا زندگانی مردم در قرن دوم هجری را! نمایش طنز نمادها و رفتارهای امروزی، در سرزمینها و بافت آن روزی.
حالا از این خانم انتظار بیشتری هم نمیرفت، چرا که از وجنات، آرایش و عشوهی ... ای و ادا و اطواری که خودش برای خودش در کوچه باغهای قدیمی میآمد معلوم بود که کارگردانش در یکی از شبکههای تلویزیونی قرن 14 هجری شمسی مشغول فعالیت است، منتهی حرکت این دانشمند مسلمان و این شخصیت جهانی، آن هم در سن 30 سالگی بسیار تعجب برانگیز بود که مانند پسرهای جلف و لاابالی بعضی از محلههای خودمان، با چشم چرانی تمام به دنبال دختر مردم افتاده بود(؟!)
بالاخره با بازگشت به خاطرات چگونگی آشنایی و ازدواج در هنگام بازداشت، معلوم شد که ازدواج این آقا هم مثل آشنایی و عاشق شدن پسرهای جوان و بیدرایت در پارکها صورت پذیرفته است. او عاشق شده و دختر هم که فهمیده ترفندش گرفته و بالاخره در این سن و سال توانسته یکی را طور کرده و عاشق خود کند، تاخچه بالا گذاشته و مهر زیاد میخواهد و جناب آقای دانشمند هم عشق جوانی کورش کرده، بدون این که آهی در بساط داشته باشد و هنوز به ثروت پدرش میبالد، هفتصد دینار مهر خانم میکند!
بدیهی است که این عشقهای کوچه خیابانی با این مهرهای کلان امروزی، حتی اگر بیش از هزار سال پیش هم اتفاق افتاده باشد، نتیجهای جز طلاق ندارد. البته لابد محمد بن زکریای رازی بلد نبود، و گرنه نتیجهی دادگاه را به ماهی یک دینار بر میگرداند تا عروس خانم امروزی، هفتصد ماه به دنبال مهریهاش بدود.
پس از ماجرای عشق و عاشقی و ازدواج ناموفق، به زندگی علمی این دانشمند بزرگ میرسیم. واقعاً باید از قلم سحرآمیز و کارگردانی بیبدیل آقای «محمد رضا ورزی» و همکارانش نهایت سپاس و تشکر را به عمل آورد. به نظر میرسد این سریال هم مثل بسیاری از سریالهای دیگر از آن پتانسیل لازم و کافی برخوردار است که جناب آقای ضرغامی راه بیافتد در مجلس ... و برایش تعریف و تمجید و تأییدیه بگیرد. چرا که با دیدن اولین بخش این سریال، بیننده میفهمد که نبوغ و دانش محمد بن زکریای رازی، بسیار بیش از آن چیزیست که در کتب مستند تاریخی درج گردیده است. چرا که او نه تنها مانند ارشمیدس، نیوتن و سایر کاشفین، به ناگاه به اصلی پینبرده و به کشفی نرسیده است تا بعد با آزمایشات آن را تکمیل کند، بلکه قبل از کشف نیز میدانست که نام کشفش چیست؟ چگونه به دست میآید و چه خواصی دارد؟!
او به شاگردان خود میگوید: قصد دارم الکل را کشف کنم! از تبخیر به دست میآید! پس از این کشف در عرصهی علم پزشکی تحول بزرگی رخ میدهد! اغلب داروها با استفاده از این کشف من ساخته خواهند شد! واقعاً آفرین به این نبوغ. در هر حال از حکیم و دانشمندی که حتی تا سیسالگی در کوچه باغها به دنبال دختر مردم میافتاده، چنین نبوغ و کشفی نیز بعید نیست!
ظاهراً اطلاعات و معلومات اسلامی و قرآنی این حکیم بزرگ عالم اسلام نیز مانند معلومات شیمی و پزشکیاش میماند! به هنگام مداوای یک شرابخور دائمالخمر میگوید: پیامبر اسلام که شراب را حرام کرده است، میدانست که چه ضررهایی برای انسان دارد!
اشکالی به این سخن نیست، خوب عشق و عاشقی و کشفهای از پیش مکشوف شده، وقتی برای مطالعهی ظاهر قرآن هم باقی نگذاشته بود که بداند شراب (مسکرات) را خداوند حرام کرده است و آیات دال بر حرمت نوشیدن مسکرات بسیار صریح است.
از فرازهای دیگر معلومات اسلامی این دانشمند مسلمان این است که میگوید باید جسدی را تجزیه کنیم. شاگردانش به او میگویند که این کار اشکال شرعی دارد و گناه است! او میگوید: نیست. و برای این که ثابت کند این کار از نظر شرع مقدس اسلام نیز اشکالی ندارد میگوید: چون سقراط هم این کار میکرده است. البته شاید این دانشمند به خاطر فشار عشق یادش رفته بود که سقراط سه هزار سال پیش میلاد مسیح میزیسته است.
و آخرین سکانس نیز بسیار بیانگر تدین این حکیم مسلمان است! او به شاگردانش میگوید: بیایید قسم بخوریم که ...، و برای قسم خوردن بدون این که کلامی بیان شود، مانند سرخپوستان قدیم یا ماسونهای جدید دستش را جلو میآورد و ما بقی دست خود را روی دست او میگذارند!
در نهایت فقط یک سؤال از نویسنده و کارگردان باقی ماند: اگر قرار بود پول زیادی بگیرید و شخصیت دانشمندان مسلمان و ایرانی را در سریالهای خود به ابتذال و افتضاح بکشید، سریال کیمیاگر که به قول خودتان بیانگر زندگی و مرگ این نابغهی بیبدیل تاریخ علم بشری است را چگونه میساختید؟!
کد مطلب: 180
آدرس مطلب: http://titronline.ir/vdccaxqs82bq4.la2.html?180