اطلاعاتي در خصوص منشور حقوق بشر كوروش هخامنشي
20 شهريور 1389 ساعت 21:35
این فرمان فرایند فرهنگ ایرانی بوده است. رهنگی که هرگز دستور به غارت و آدمکشی و ویرانی نداده است.
تيترآنلاين - منشور حقوق بشر در نتيجه پيگيريهاي مستمر سازمان ميراث فرهنگي، صنايع دستي و گردشگري، با تدابير ويژه امنيتي همراه با هياتي به سرپرستي 'جان كرتيس' مدير بخش خاورميانه موزه بريتانيا از فرودگاه امام خميني (ره) به موزه ملي ايران منتقل شد. به گزارش تيترآنلاين، منشور كوروش براي مدت 4 ماه در ايران حضور خواهد داشت. اين چهار ماه، فرصت مناسبي براي همه ايرانيان علاقمند است تا از اين منشور ديدن كنند. اين منشور در سازمان ملل نيز بعنوان منشور حقوق بشر مورد ارزيابي قرار گرفته و مورد قبول همه جهان واقع شده است.
تاريخچه
در حدود سال ۱۲۸۵ خورشیدی (۱۸۷۹-۱۸۸۲)به هنگام کاوشها در بابل در میان رودان (بین النهرین)، هرمز رسام ، (باستانشناس) استوانهٔ سفالین موسوم به کوروش کبیر را یافت که شامل نوشتههایی به خط میخی بود.۴ جنس این استوانه از گل رس است، ۲۳ سانتیمتر طول و ۱۱ سانتیمتر عرض دارد و دور تا دور آن در حدود ۴۰ خط به زبان آکادی و به خط میخی بابلی نوشته شدهاست.
بررسیها نشان داد که نوشتههای استوانه در سال ۵۳۹ پیش از میلاد مسیح به دستور کوروش هخامنشي پس از شکست نبونید (بختالنصر) و گشوده شدن شهر بابل، نویسانده شده، به عنوان سنگ بنای یادبودی در پایههای شهر بابل قرار داده شدهاست. در حال حاضر این لوح سفالین استوانهای در بخش «ایران باستان» در موزه بریتانیا نگهداری میشود.
فرمان حقوق بشر کوروش یا استوانه کوروش، به عنوان کهن ترین سند کتبی از دادگستری و مراعات حقوق بشر در تاریخ و مایه مباهات و سرافرازی ایرانیان یاد میشود. کوروش، موسس و آغازگر سلسله هخامنشیان، پس از تسخیر بابل اعلام عفو عمومی داد؛ ادیان بومی را آزاد اعلام کرد؛ او هیچ گروه انسانی را به بردگی نگرفت و سپاهیانش را از تجاوز به مال و جان رعایا بازداشت. او تمامی ساکنین پیشین سرزمینها را گرد هم آورده و منزلگاه آنها را به ایشان بازگرداند.
این سند به عنوان نخستین منشور حقوق بشر شناخته شده، و به سال ۱۹۷۱ میلادی، سازمان ملل آن را به تمامی زبانهای رسمی سازمان منتشر کرد. این تأییدی است بر اینکه منشور آزادی بشریت که توسط کوروش هخامنشي در روز تاجگذاری وی منتشر شده، میتواند برتر باشد از اعلامیه حقوق بشر که توسط انقلابیون فرانسوی در اولین مجمع ملی ایشان صادر شده.
اعلامیه حقوق بشر در نوع خود، در رابطه با بیان و ساختارش بسیار قابل توجهاست، اما منشور آزادی که توسط کوروش در ۲۳ سده پیش از آن صادر شده، به نظر معنویتر میاید.
با مقایسه اعلامیه حقوق بشر مجمع ملی فرانسه و منشور تأیید شده توسط سازمان ملل، با منشور آزادی کوروش، این آخری با در نظر گرفتن قدمت، صراحت، و رد موهومات دوران باستان در آن، باارزشتر نمود میکند.
این لوح با عنوان نخستین بیانیه حقوق بشر جهانی شناخته میشود لوح کوروش که پس از تسخیر بابل و شکست بخت النصر توسط کوروش به عنوان سنگ بنای یادبودی در شهر بابل قرار داده شده بود نخستین بیانیه حقوق بشرجهانی است که کوروش در آن همه طوایفی را که در زمان امپراتوری بابل به اسارت درآمده بودند آزاد و به آنها اجازه نقل مکان و زندگی آزاد در هرکجای امپراتوری خود را داد. کوروش قوم یهود را نیز از اسارت امپراتوری بابل آزاد کرد.
چه چیز باعث شده است تا فرمان کورش به این پایه از شهرت برسد؟
پاسخ این پرسش هنگامی دریافته میشود که فرمان کورش را با نبشتههای دیگر فرمانروایان همزمان خود و حکمرانان امروزی به سنجش بگذاریم و بین آنها داوری کنیم.
آشور نصیرپال، پادشاه آشور (۸۸۴ پم.) در کتیبه خود نوشته است: ‘‘… به فرمان آشور و ایشتار، خدایان بزرگ و حامیان من … ششصد نفر از لشکر دشمن را بدون ملاحظه سر بریدم و سه هزار نفر از اسیران آنان را زنده زنده در آتش سوزاندم … حاکم شهر را به دست خودم زنده پوست کندم و پوستش را به دیوار شهر آویختم … بسیاری را در آتش کباب کردم و دست و گوش و بینی زیادی را بریدم، هزاران چشم از کاسه و هزاران زبان از دهان بیرون کشیدم و سرهای بریده را از درختان شهر آویختم.”
درکتیبه سِـناخِـریب، پادشاه آشور (۶۸۹ پم.) چنین نوشته شده است: ‘‘… وقتی که شهر بابِـل را تصرف کردم، تمام مردم شهر را به اسارت بردم. خانههایشان را چنان ویران کردم که بصورت تلی از خاک درآمد. همه شهر را چنان آتـش زدم کـه روزهای بسـیار دود آن به آسـمان میرفـت. نهـر فـرات را به روی شهر جاری کردم تا آب حتی ویرانهها را نیز با خود ببرد.”
در کتیبه آشور بانیپال (۶۴۵ پم.) پس از تصرف شهر شوش آمده است: ‘‘… من شوش، شهر بزرگ مقدس … را به خواست آشور و ایشتار فتح کردم … من زیگورات شوش را که با آجرهایی از سنگ لاجورد لعاب شده بود، شکستم … معابد عیلام را با خاک یکسان کردم و خـدایـان و الـهههـایشان را به باد یغما دادم. سپاهیان من وارد بیشههای مقدسش شدند که هیچ بیگانهای از کنارش نگذشته بود، آنرا دیدند و به آتش کشیدند. من در فاصله یک ماه و بیست و پنج روز راه، سـرزمـین شـوش را تبدیل به یک ویرانه و صحرای لم یزرع کردم … ندای انسانی و … فریادهای شـادی … به دست من از آنجا رخت بربست، خاک آنجا را به تـوبـره کشیدم و به ماران و عـقربها اجازه دادم آنجا را اشغال کنند.”
و در کتیبه نَـبوکَـد نَـصَر دوم، پادشـاه بـابل (۵۶۵ پم.) آمـده است: ‘‘ … فرمان دادم که صد هزار چشم در آورند و صد هزار ساق پا را بشکنند. هزاران دختر و پسر جوان را در آتش سوزاندم و خـانـهها را چنان ویران کردم که دیگر بانگ زندهای از آنجا برنخیزد.”
این رویدادهای غیر انسانی تنها به آن روزگاران تعلق ندارد. امروزه نیز مردمان جهان با چنین ستمها و خشونتهایی روبرو هستند. هنوز جنایتهای آمریکا در ژاپن و ویتنام، فرانسه در الجزایر، ایتالیا در حبشه و لیبی، پرتقال و اسپانیا در آمریکای لاتین، و انگلستان در سراسر جهان، از یادها نرفتهاند. مردم هرگز فراموش نخواهند کرد که در عراق بمبهای شیمیایی بر سر مردم بیدفاع حلبچه فروریخت و همه آنان از پیر و جوان و زن و کودک به وضعی رقتانگیز نابود شدند. در افغانستان و در میان سکوت حیرتانگیزِ جهانیان، صدها هزار تن از مردم غیرنظامی و بیدفاع شهرها قربانی مطامع ابرقدرتهای امروز و گروهای سیاسی کشور میشوند، در حالیکه در زندگی روزمره نیز از قحطی و بیماریهای همهگیر، از گرسنگی و وبا و سرما رنج میبرند. در بوسنی و در کانون اروپای متمدن تنها به انگیزههای نژادی مردم و کودکان را بیدریغ و دستهجمعی به کام مرگ میفرستند. در مکه جامه سپید زائران را به سرخی میآلایند و جان و مال و ناموس آنان را مباح میشمرند.
کشورهای بزرگ و پیشرفته و متمدن جهان، سلاحهای مرگبار کشتار جمعی و بمبهای شیمیایی و میکربی خود را دیگر مستقیماً بر کاشانه مردم رها نمیکنند، بلکه آنها را به بهایی گزاف در اختیار کشورهایی میگذاشتند و آنگاه باز هم به بهای گزاف به درمان زخمهای آنان بپردازند و از نقض حقوق بشر گلایه کنند و خود را بزرگترین پشتیبان آن بدانند.
اما علیرغم رفتارهای ناپسند پادشاهان آشور و بابل و حکمرانان امروز جهان، کورش پس از ورود به شهر بابل و با دارا بودن هرگونه قدرتعملی نه تنها پادشاه مغلوب را مصلوب نکرد؛ بلکه او را به حاکمیت ناحیهای منصوب، و با مردم شهر نیز چنین رفتار نمود: ‘‘ … آنگاه که بدون جنگ و پیکار وارد بابل شدم، همه مردم گامهای مرا با شادمانی پذیرفتند … مَردوک (خدای بابلی) دلهای پاک مردم بابل را متوجه من کرد؛ زیرا من او را ارجمند و گرامی داشتم. ارتش بزرگ من به صلح و آرامی وارد بابل شد … نگذاشتم رنج و آزاری به مردم این شهر و این سرزمین وارد آید. وضع داخلی بابل و جایگاههای مقدسش قلب مرا تکان داد. من برای صلح کوشیدم. بردهداری را برانداختم. به بدبختیهای آنان پایان بخشیدم. فرمان دادم که همه مردم در پرستش خدای خود آزاد باشند و آنان را نیازارند. فرمان دادم هیچکس اهالی شهر را از هستی ساقط نکند. خدای بزرگ از من خرسند شد … فرمان دادم … تمام نیایشگاههایی را که بسته شده بود، بگشایند. همه خدایان این نیایشگاهها را به جاهای خود بازگرداندم. اهالی این محلها را گرد آوردم و خانههای آنان را که خراب کرده بودند، از نو ساختم. صلح و آرامش را به تمامی مردم اعطا کردم.”
کورش پس از ورود به شهر بابل (در کنار رود فرات و در جنوب بغداد امروزی) فرمان آزادی هزاران یهودی را صادر کرد که قریب هفتاد سال در بابل به اسارت گرفته شده بودند. هزاران آوند زرین و سیمین آنان را که پادشاه بابل از ایشان به غنیمت گرفته بود، به آنان بازگرداند و اجازه داد که در سرزمین خود نیایشگاهی بزرگ برای خود بر پای دارند. رفتار کورش با یهودیان موجب کوچ بسیاری از آنان به ایران شد که در درازای بیست و پنج قرن هیچگاه بین آنان و ایرانیان جنگ و خشونت و درگیری رخ نداد .
با وجود اینکه منشور کورش هخامنشي را «نخستین اعلامیه حقوق بشر» میدانند، اما نوآوری چنین فرمانی از کورش نبوده است؛ بلکه این فرمان فرایند فرهنگ ایرانی بوده است. فرهنگی که هرگز دستور به غارت و آدمکشی و ویرانی نداده است. و کورش این رفتار را از مردمان سرزمین خود، از نیاکان خود، از فرهنگ رایج کشورش، در آغوش مهرآمیز مادر و از پرورش او آموخته بوده و بکار بسته است. منشور کورش هخامنشی ارمغانی است از سرزمین ایران برای جهانی که از جنگ و خشونت خسته است و از آن رنج میبرد.
ترجمه
بر گردان منشور کوروش هخامنشي نشان داد که نخستین منشور جهانی حقوق بشر را ایرانیان در سال ۵۳۸ پیش از میلاد بیان نموده و مورد اجرا گذاردهاند.
تاکنون یکبار در سال ۱۹۷۱ مسئولان موزه بریتانیا این لوحه را به درخواست حکومت ایران به تهران قرض دادند که مخالفت دولت انگلیس با این اقدام سبب بروز تنش میان مسئولان دولتی و موزه بریتانیا شده بود.
در روزگاری که کوروش هخامنشي به نمایندگی ایرانیان، منشور حقوق بشر و آزادی انسان را فرستاد فخر مردمان و شاهان دیگر کشتن، سوختن و ویران کردن بود. متن این منشور چنین است:
«منم کوروش، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه دادگر، شاه بابل، شاه سومر و اکد، پسر کمبوجیه، ... آنگاه که بدون جنگ و پیکار وارد بابل شدم، همه مردم گامهای مرا با شادمانی پذیرفتند.
در بارگاه پادشاهان بابل بر تخت شهرياری نشستم، مردوک (مردوخ = خدای بابلیان)، دلهای پاک مردم بابل را متوجه من کرد. ... زیرا من او را ارجمند و گرامی داشتم.
ارتش بزرگ من به آرامی وارد بابل شد.
نگذاشتم رنج و آزاری به مردم این شهر و این سرزمین وارد آید.
برده داری را بر انداختم، به بدبختیهای آنان پایان بخشیدم. ...
من فرمان دادم که هیچکس اهالی شهر را از هستی ساقط نکند.
فرمان دادم که همه مردم در پرستش خدای خود آزاد باشند و کسی آنان را نیازارند.
خدای بزرگ از کردار من خشنود شد ...
او برکت و مهربانیش را ارزانی داشت.
ما همگی شادمانه و در صلح و آشتی مقام بلندش را ستودیم ...
من همه شهرهایی را که ویران شده بود از نو ساختم.
فرمان دادم تمام نیایشگاههایی را که بسته شده بود، بگشایند.
همه مردمانی را که پراکنده و آواره شده بودند، به سرزمین خود برگرداندم و خانه های ویران آنان را آباد کردم، باشد که دلها شاد گردد و هر روز در پیشگاه خدای بزرگ، برایم زندگانی بلند خواستار باشند ...
من برای همه مردم جامعهای آرام مهیا ساختم و صلح و آرامش را به تمامی مردم اعطا کردم.
من به تمام سنتها، و ادیان بابل و اکد و سایر کشورهای زیر فرمانم احترام میگذارم.
همه ی مردم در سرزمینهای زیر فرمان من .در انتخاب دین، کار و محل زندگی آزادند.
تا زمانی که من زنده ام هیچکس اجازه ندارد اموال ودارایی های دیگری را با زور تصاحب کند.
اجازه نخواهم داد کسی دیگری را مجبور به انجام کار بدون دریافت مزد کند.
هیچکس نباید به خاطر جرمی که اقوام یا بستگان او مرتکب شدهاند تنبیه شود.
من جلوی برده داری و برده فروشی از زن و مرد را می گیرم و کارکنان دولت من نیز چنین کنند تا زمانیکه این سنت زشت از روی زمین برچیده شود.
شهرهای ویران شده در آنسوی دجله و عبادتگاه های آنها را خواهم ساخت تا ساکنین آنجا که به بردگی به بابل آورده شدهاند بتوانند به خانه و سرزمین خود بازگردند.»
در این لوح استوانهای، کوروش پس از معرفی خود و دودمانش بیان میکند، که چگونه آرامش و صلح را برای مردم بابل و کشور سومر به ارمغان آورده، و پیکر خدایانی که نبونید از نیایشگاههای مختلف برداشته و در بابل گردآوری کرده بوده را به نیایشگاههای اصلی آنها در میانرودان و غرب ایران برگردانده است. پس از آن، کوروش میگوید که چگونه نیایشگاههای ویرانشده را از نو ساخته و مردمی را که اسیر پادشاههای بابل بودند به میهنشان برگردانده است.
حقوق بشر در ايران باستان
نخستين اعلاميه حقوق بشر در جهان ، درايران باستان و در زمان كوروش هخامنشي ، صادرشده است . كوروش ذوالقرنين دراين منشور ، برده داري را ممنوع اعلام كرده و به بازگرداندن همه اسيران و بردگان به سرزمين هاي متبوعشان ، دستورداده است . با مطالعه بخشهايي از اين اعلاميه كه به هنگام فتح بابل از سال 550 سال قبل ازميلاد صادر شد مي فهميم كه كوروش دست به سنت شكني زده و ازشيوه مرسوم آن زمان كه اعمال سياست زمين سوخته و قتل عام مغلوبين بوده احتراز مي كند و مي گويد :‹‹ سپاهان من ، بدون مزاحمت ، درميان شهر بابل حركت كردند من به هيچ كس اجازه نمي دادم كه سرزمين سومر واكد را دچار هراس كند … من احتياجات بابل وهمه عبادتگاههايش را درنظرداشتم ودربهبود وضعشان كوشيدم . من يوغ ناپسند بابل را برداشتم ، خانه هاي مخروبه آنان را آباد كردم ، من به بدبختي هاي آنان ، پايان بخشيدم .‹‹ درعصر داريوش هخامنشي نيز شاهد يك قانون جامع هستيم كه به ‹‹ دادنامه داريوش ›› شهرت يافته است .
سلسه مقرارت آيين زردشت – كه ونديداد ناميده مي شود . – مبتني برهمين دادنامه است . يكي ازمظاهر حقوق بشر دردوران هخامنشي ، بردباري مذهبي است . داريوش ، دادگري وعدالتخواهي را به بهترين شيوه درزمان خودش برقرار كرد ودراين ميان ، ازدادرسان ويژه مسائل دشوار حقوقي ياري مي جست . اوقانون اساسي كشور را برمبناي بردباري ديني ورعايت حقوق اقليتهاي مذهبي ، تدوين كرده بود ودرنگارش اين قانون، آداب ورسوم وسنتها وقوانين ومقرارت ملل مغلوب را تاجايي كه به كيان امپراتوري هخامنشي لطمه نمي زد ،لحاظ كرده بود .
اوبراي اجراي هرچه بهترقانون اساسي ، شورايي متشكل از دادرسان خانواده هخامنشي وموبدان را مسؤول نظارت براجراي قانون قرار داده بود . اين شورا،گزارشهايي را كه ازشهر بانان وايالتهاي امپراتوري اخذ مي كرد به اطلاع او مي رسانيد . به اين ترتيب راه برهرگونه اعمال تبعيض نژادي مذهبي ، بسته مي شد وكليه ملل مغلوب باوجود تفاوتهاي نژادي ، مذهبي ، زباني و… باهم داشتند ، تحت لواي امپراتوري هخامنشي ، درصلح وصفا به سرمي بردند واين مرهون سياست تبعيض زدايي حكمرانان وقت بوده است .
قرنها بعد است كه دراعلاميه حقوق بشر، چنين حقي براي انسانها به رسميت شناخته شده است . درماده دوم اين اعلاميه آمده است :‹‹ هركس مي تواند بدون هيچ گونه تمايز ، مخصوصا از حيث نژاد ، رنگ ، جنس ، زبان ، مذهب ، عقيده سياسي يا هر عقيده ديگر وهمچنين مليت ، وضع اجتماعي ، ثروت ، ولادت يا هرموقعيت ديگر ، از تمام حقوق وكليه آزادي هايي كه دراعلاميه حاضرذكر شده است ، بهره مند گردد. به علاوه هيچ تبعيضي به عمل نخواهد آمد كه مبتني بروضع سياسي ، اداري ، قضايي يا بين الملل كشور يا سرزميني باشد كه شخص با آن تعلق دارد . خواه اين كشور ، مستقل ، تحت قيمومت يا غير خود مختار بوده يا حاكميت آن به شكلي محدود شده باشد .
درعصر هخامنشي ، حق پناهندگي افراد به كشورها ، مراعات مي شد . ماجراي پناهندگي ‹‹ تميستوكل ›› سردار بزرگ يوناني به دربار اردشير هخامنشي نمونه اي از اعمال اصل رعايت حق پناهندگي اتباع كشورهاي بيگانه است كه درماده 14 اعلاميه جهاني حقوق بشر برآن تأكيد شده است : هركس حق دارد دربرابر تعقيب ، پناهندگي جست وجو كند ودركشورهاي ديگر ، پناه اختيار كند .
رعايت حقوق اجتماعي افراد ، يكي ديگر از نمونه هاي تضميني حقوق فطري انسانها وتوجه به حقوق بشر دراين دوران است . دراسناد به دست آمده از تخت جمشيد درلوح هاي معروف به الواح گنجينه ، پرداخت مزد كارگران ذكر شده است وحتي براي كارگران ، تسيهلات ويژه اي مانند مرخصي زايمان وجود داشته داشتند وحتي برخي مشاغل مانند كارگاههاي خياطي ، زنان سرگروه كارگران مرد و زن ، بوده اند. قرنها بعد است كه درماده 23 اعلاميه جهاني حقوق بشر ، برشرايط منصفانه ورضايت بخش براي كار ورفع تبيعض افراد در اخذ اجرت مساوي درمقابل كار برابر ، تأكيد شده است .
کد مطلب: 919
آدرس مطلب: http://titronline.ir/vdccaoqo82bqs.la2.html?919