بنبست قضايي دربرابر مجرمان رواني
سمیرا زمانی
ايران , 24 ارديبهشت 1391 ساعت 12:48
واقعاً اگر یک اسیدپاش یا هر مجرم دیگری در همان مراحل اولیه روی آوردن به جرم مورد معاینات روانکاوی قرار میگرفت باز هم شاهد تکرار جرم و سرانجام وقوع جرائم دردناکی مانند اسیدپاشی بودیم؟
نگاهی به اسیدپاشیهای سالهای اخیر نشان میدهد در بسیاری از آنها پیش از وقوع اسیدپاشی میان قربانی و عامل جرم، اختلافات شدید وجود داشته است. حتی بارها دیده شده که پیش از وقوع اسیدپاشی مجرم به قربانی حمله کرده و وی را تهدید به مرگ نیز کرده است. اینجاست که سؤالی پیش رویمان قرار میگیرد واقعاً اگر یک اسیدپاش یا هر مجرم دیگری در همان مراحل اولیه روی آوردن به جرم مورد معاینات روانکاوی قرار میگرفت باز هم شاهد تکرار جرم و سرانجام وقوع جرائم دردناکی مانند اسیدپاشی بودیم؟
بسیاری از این مجرمین ممکن است هیچگاه متوجه نشوند که با رواندرماني یا مشاورههای کارشناسانه میتوانند سلامت روحی و روانی خود را به دست بیاورند و شاید اصلاً خود را عصبی و بیمار اجتماعی ندانند. خیلی از آنها حتی هیچگاه در زندگیشان پایشان به زندان و دادگاه باز نمیشود. مردان یا زنان زیادی هستند که سالها همسرانشان را اذیت میکنند و بعد از آنکه صبر طرف مقابل تمام میشود سرانجام به طلاق رضایت میدهند و بعد از مدتی دوباره آوار اذیت را بر سر دیگری خراب میکنند.
بنابه گفته کارشناسان، درمان اینگونه بیماران کار آسانی نیست و هزینه زیادی هم دارد البته غیرممکن نیز نیست! تنها کافی است شخص یا نهادی پیدا شود که این بیماران را شناسایی کند تا از بسیاری صدمات جبرانناپذیر جلوگیری شود. با این کار ممکن است زنان زیادی از دست کتکها و بدبینیهای هر روزه شوهرانشان خلاص شوند، دختران زیادی قربانی اسیدپاشی خواستگاران یا سناریوهای عشقهای یکطرفه نشوند، مردان زیادی سالها به بهانه آبرو با همسر بیمارشان سر نکنند و بچههای کوچکی که هر شب از ترس کتکهای پدر و مادرشان خواب به چشمشان نمیآید بالاخره رنگ آرامش را ببینند.
اما درمان این بیماران کار آسانی نیست. مجید صفارینیا، روانشناس در این رابطه به خبرنگار شوک میگوید: درمان اینگونه موارد اگر بنا باشد که اتفاق بیفتد پروسه سختی است. ما اعتقاد داریم که مجرم شخصیت غیراجتماعی دارد که این در حوزه اختلال شخصیت قرار میگیرد و درمانش زمان زیادی همراه با یک کار حرفهای را میطلبد تا بیمار خوب شده و به جامعه برگردد.
وی ادامه میدهد: بسیاری از این مجرمان وضعیت بدی دارند و از آنجا که شروع بیماریشان به دوران کودکی باز میگردد درمانشان مشکل و حتی در برخی موارد غیرممکن است اما بسیاری از مجرمان هم میتوانند بهبود پیدا کنند باوجود اینکه این امر یک درمان پرهزینه، تخصصی و طولانیمدت است.
اما در این میان نقش قانون را نمیتوان نادیده گرفت، اینگونه به نظر میرسد که اگر یک اجبار قانونی برای همه مجرمان وجود داشته باشد که پس از ارتکاب جرم مورد معاینه دقیق روانپزشکی قرار بگیرند و در صورت تشخیص وجود بیماری موظف به گذراندن دوره درمانی شوند شاید جرائم زیادی کنترل شوند.
عبدالصمد خرمشاهی، وکیل دادگستری در رابطه با وجود چنین قانونی در کشورمان به شوک میگوید: چنین قانونی در ایران وجود ندارد، البته در قانون زندانها آئیننامه طبقهبندی را داریم که براساس آن زندانیان براساس مدرک تحصیلی، وضعیت خانوادگی، فرهنگ و شغل دستهبندی میشوند، اما اینکه یک روانشناس زندانیان را معاینه کند نداریم و اگر هم باشد تا به حال ضعیف عمل کرده است.
وی ادامه میدهد: سالها قبل قانونی تصویب شده است که براساس آن افرادي که حالت خطرناک دارند يا مجرميني که سوابق کيفري دارند يا در وضعيتي هستند که خطرناک ناميده شده و هر آن ممکن است دست به ارتکاب جرم بزنند باید تحت نظر باشند و به شکل روزانه یا هفتگی خودشان را معرفی کنند تا کنترل شوند.
اين وکیل دادگستری با بیان این که هدف از زندانی کردن مجرمان، تربیت آنهاست میگوید: باید در زندان بازسازی شخصیت مجرم به گونهای انجام شود که وی به جامعه بازگردد و زندگی درست داشته باشد، چراکه این فرد دچار یک شکست بزرگ شده و با زندانی شدن فاصله زیادی میان خودش و جامعه احساس میکند.
وی با بیان اینکه یکی از وظایف زندان، بازسازی مجرمان از لحاظ روحی و روانی است ادامه میدهد: متأسفانه روی این مسأله کار جدی صورت نمیگیرد که دلایل زیادی دارد از جمله اینکه آمار زندانیان بالا است یا امکانات مالی کمی وجود دارد، در هر حال مجرمین حرفهای و باسابقه نباید به حال خودشان رها شوند، چراکه پس از گذراندن دوران محکومیت بدون اینکه بهبود پیدا کنند خطر زیادی برای جامعه ایجاد میکنند.
قاضی محمدسلطانهمتیار نیز در این رابطه به شوک میگوید: قاضی مکلف نیست که حتماً مجرم را برای معاینه روانشناختی به پزشک قانونی معرفی کند مگر اینکه خودش به نحوی احراز کند يا سکنات و صحبتهای متهم باعث شود قاضی این ظن را پیدا کند که متهم مشکل روحی دارد و اینجاست که قاضی موظف میشود متهم را به هیاتپزشکی قانونی معرفی کند تا از لحاظ روحی مورد معاینه قرار بگیرد و مشخص شود که اختلالات مغزي (دیوانگی) دارد یا خیر؟
وی با بیان اینکه قانون صراحت ندارد که قاضی حتماً باید این کار را انجام دهد ادامه میدهد: در هر حال اگر برای قاضی اثبات شود که متهم دچار اختلالات روحی و روانی است این امر در حکم قاضی تأثیر زیادی میگذارد.
در هر حال با توجه به حجم زیاد پروندههای جنایی و قضایی، اینکه هر قاضی بخواهد زمان و انرژی جداگانهای را صرف تشخيص اين کند که یک متهم دچار اختلالات روانی است یا خیر، کار سختی است. در این میان بسیاری از مجرمان هم هستند که به صرف حضور در یک جلسه دادگاه نمیتوان به وجود بیماری روانی در آنها شک کرد، چراکه بسیاری از این مجرمان ظاهر و رفتار معمولی دارند و اینکه یک بار جرمی را مرتکب شدهاند دلیل قانعکنندهای برای پیشبینی اینکه دوباره این جرم را مرتکب میشوند، نیست.
بسیاری از زنان ایرانی که مورد خشونت شوهرانشان قرار میگیرند به دنبال ثابت کردن وجود اختلال روانی در طرف مقابلشان هستند، اما نکته جالب اینجاست تا زمانی که جراحت قابل توجهی نداشته باشند مرجعی وجود ندارد که بیماری همسرشان را تأیید کند و پاسخی که خیلی از آنها در کلانتریها یا دادگاهها دریافت میکنند بسیار تلخ است، پاسخ این است: «تا زمانی که قتل یا جراحت جدی صورت نگیرد، امکان پیگیری وجود ندارد.»
اینجاست که به نتیجه تلخی میرسیم حتی خود جامعه هم نمیخواهد با تشخیص بیماری روانی در مجرمانی که هنوز دست به جرائم خطرناک نزدهاند از بروز آسیبهای جدی جلوگیری کند.
دکتر محمود آخوندی، جرمشناس با بیان اینکه مجازات روی مجرمان سالم تأثیری ندارد به شوک میگوید: در هر جرمی که واقع میشود مخصوصا در جرائم خاص، متهم باید پیش روانکاو فرستاده شود تا از نظر روانی مورد تحلیل قرار بگیرد، اگر این اتفاق نیفتد مجازات دیگر هیچ تأثیری ندارد.
وی ادامه میدهد: مجازات روي افرادی که اختلالات روانی دارند، تأثیری ندارد و حتی در برخی موارد نتیجه عکس میدهد. باید اقدامات خاص تربیتی و ترمیمی در مورد متهمان صورت بگیرد و سپس برایشان مجازات متناسب در نظر گرفته شود، اما متأسفانه در همه موارد سعی میکنیم به زور مجازات جلوی ارتکاب جرم را بگیریم در حالی که مجازات به تنهایی نمیتواند مانع ارتکاب جرم شود.
در هر حال همه پذیرفتهایم که پیشگیری از وقوع جرم بهتر از مجازات است، اما این امر نیازمند فعالیت گسترده همه نهادهای مسئول است. بهطور قطع کسی که یک بار جرمی مرتکب شده است انگیزه کافی برای تکرار جرم را دارد. بسیاری از جرائم خشن مانند اسیدپاشی پیشینه اختلاف و درگیری میان مجرم و قربانی را دارند در حالی که اگر برخورد مناسبی با مجرم در همان بار نخست صورت میگرفت و فرد درمان میشد، امکان اینکه فاجعهای مانند اسیدپاشی و حتی قتلهای خانوادگی رخ دهد بسیار کمتر بود. قاضی هر پرونده به راحتی میتواند دستور دهد تا متهمان با روانشناسان جلسه مشاوره داشته باشند و در صورت تشخیص اختلالات روحی و روانی مورد درمان قرار گیرند، چراکه علاج واقعه قبل از وقوع باید کرد.
کد مطلب: 4665
آدرس مطلب: http://titronline.ir/vdcc.eq0a2bqepla82.html?4665