تيترآنلاين - صحنه‌ي تربيت حجاب و پوشش، در خانه و كلاس و مجلس نصيحت است نه در كف خيابان - نسخه قابل چاپ

صحنه‌ي تربيت حجاب و پوشش، در خانه و كلاس و مجلس نصيحت است نه در كف خيابان

دكتر محمدعلي فياض‌بخش

روزنامه اطلاعات , 23 تير 1391 ساعت 20:34

براي مقابله با اقليتي هنجارشكن اولاً چه ميزان از وقت و اعصاب عمومي جامعه را بايد هزينه كرد و مشكل گروهي اندك را عملاً به يك بحران اجتماعي وانمود و تلقي نمود؟


در نگاه تقويمي، ديروز روز عفاف و حجاب نام‌گذاري شده بود. يادكرد پاره‌اي ارزش‌ها و اصول در روزي خاص و با نگاه تقويم، البته سليقه‌اي خوب و بهانه‌اي بر ماندگاري آنهاست؛ هرچند اين نام‌گذاري‌ها ـ به ذات ـ چندان چيزي را در محتوا عوض نمي‌كند. مي‌توان گفت اين حداقل كاري است كه نشانه‌گذاري براي يك كار حداكثري است.

شايد و بلكه بي‌ترديد در رأس چالش‌هاي اجتماعي ـ تربيتي دو سه دهه‌ي اخير در كشور ما، موضوع حجاب بوده است. (كلمه‌ي عفاف را در كنار حجاب نمي‌پسندم، زيرا از حيث محتوا و مضمون اين دو بس فاصله دارند؛ چرا كه، نه هر كه بي‌حجاب و بدحجاب است لزوماً از عفاف بي‌بهره است.) به هرحال شايع شده است كه دو واژه‌ي حجاب و عفاف را مترادف هم به كار مي‌برند و فعلاً ما نيز به مسامحه از تدقيق محتواي آن مي‌گذريم.

در واكاوي موضوع حجاب مي‌توان به دسته‌بندي‌هاي زير اشاره كرد. اين دسته‌بندي برگرفته از نگاه واقع‌بينانه‌ي جامعه‌شناختي است و البته با رويكردهاي يكسويه، عصبانيت‌آميز و صرفاً انتظامي سازگاري ندارد. از اين‌رو تدقيق آن، حوصله و صبر و سعه‌‌ي صدر مي‌طلبد:

1ـ گروهي كه حجاب را در عرض ديگر احكام شرعي مراعات مي‌كنند و با علم و آگاهي نسبت به حدود و ثغور تكليف خود در اين امر، شرعاً خود را مبرئ‌‌الذّمّه مي‌دانند. اين گروه در حصار عمل به تكليف، خود انتخاب كرده‌اند كه چه شكلي از حجاب و پوشش را براي خود برگزينند و از كف حداقلي تا سقف حداكثري، بر حجاب پاي‌بند هستند. دخالت، تحكّم و يا اعمال سليقه‌هاي بيروني در اين تكليف شخصي، شايد به مانند آن باشد كه همه‌ي افراد حاضر در يك مسجد را به اجبار به نماز جماعت وادارند و يا از همه‌ي حضّار، يك گونه مقدمات مؤخّرات و تسبيحات و تعقيبات انتظار برند. همين كه فردي نماز خود را در مسجد مي‌خوانَد، كافي است كه به او خوش‌آمد گويند و تكريمش كنند، خواه در جماعت درآيد و فيض چند چندان بَرَد يا از اين فصل سر باز زند. آدميان در عمل به حداقل لازم تكليف خود، نه تنها مبرئ‌‌الذّمّه‌اند، بلكه مستوجب احترام‌اند، چه رسد به آن‌كه سزاوار كم‌حرمتي و يا تكليف بما لايطاق باشند. واقعيت آن است كه بخش اعظم جامعه‌ي بانوان ما ـ هم به اقتضاي فرهنگ ديرينه‌ي اخلاقي و هم به حكم اعتقاد به آموزه‌هاي ديني ـ نه با اصل حجاب مشكلي دارند و نه در رعايت آن فرو مي‌گزارند، اگر مشكلي هست، دشواري‌هايي است كه براساس سليقه‌ها، سخت‌گيري‌ها و يا ابلاغيه‌هاي كاملاً زميني ـ ‌و نه آسماني ـ برايشان تحكّم و تكليف مي‌شود و از اين نقطه به بعد است كه مقاومت‌ها ـ ناخواسته و گاه خواسته ـ شكل مي‌گيرد. تفصيل بيشتر در اين زمينه نتوانم!

2ـ گروهي كه در حوزه‌ي اعتقاد، با حجاب مشكلي ندارند لكن در حوزه‌ي عمل چندان پاي‌بند و مقيّد نيستند. به اعتقاد نگارنده، بخش اعظم كساني كه بدحجابشان مي‌خوانيم در اين زمره‌اند. (دوست دارم بگويم كم توجه به حجاب تا اين‌كه بخوانمشان بدحجاب!) آيا همه‌ي مسلمانان و معتقدان، در عمل در يك رتبه و پايه‌اند؟ شايد بگوييد: اين مسأله، از آن روي كه با چهره‌ي اخلاقي جامعه رودررو و مستقيم در ارتباط است بايد با حساب ويژه‌تري نسبت به ديگر احكام و تكاليف نگريسته شود؛ كه البته اين سخن درست است، ولكن مي‌پرسم در چه ميزان از حسّاسيّت؟ تا سرحدّ چالشهاي شديد خياباني؟ اهانت‌هاي دوطرفه؟ تحقير و تنبيه؟ و بالاتر از همه، تا مرز دوركردن و ايزولاسيون هميشگي كساني كه ـ‌گيرم از سرِ حُسن نيّت ـ مورد سخت‌گيري و احياناً تحقير قرار گرفته‌اند؟ اگر جامعه‌ي ما از نظر حُسن اخلاقي، گفتار پاكيزه و نيكو، سعه‌ي صدر و مدارا و نيز پرداختن به «امر به معروف و نهي از منكر» در سطوح واقعي خود(!) اندكي رشد كند و جايگاه خود را بيابد، خودِ پدران و مادران و نيز معلّمان مدارس، نيز مبلّغان و واعظان ـ البته با زبان خوش و اخلاق نرم و گفتار محترمانه ـ خواهند توانست اين دسته از بانوان را نيز به رعايت و تقيّد در عمل به حجاب وا دارند، همچنان كه در اعتقاد و باور قلبي بدان پاي‌بند هستند. اين‌جاست كه مي‌گوييم صحنه‌ي تربيت حجاب و پوشش، در خانه و كلاس و مجلس وعظ و نصيحت است و با اهلش؛ و نه در كف خيابان و...

3ـ انكارناپذير است كه بخشي از جامعه، اصولاً هنجارشكن هستند و در اعتقاد و عمل، هر دو مشكل‌دار. البته در برابر اين گروه، نه فقط در موضوع حجاب، كه در همه‌ي موضوعات مرتبط با اخلاق و سامان اجتماعي، بايد برابر مقررات ـ و البته به عدل و انصاف ـ عمل كرد و سرنوشت اخلاقي جامعه را فديه‌ي هنجارشكني اقليّتي ننمود. گروه سوم ـ و به اعتقاد من در اقليّت محض جامعه ـ در مقوله‌ي حجاب، همين گروه‌اند؛‌ لكن سؤال اين‌جاست كه براي مقابله با اقليتي هنجارشكن و آشكارا اخلاق‌ستيز، اولاً چه ميزان از وقت و اعصاب عمومي جامعه را بايد هزينه كرد و مشكل گروهي اندك را عملاً به يك بحران اجتماعي وانمود و تلقي نمود؟ و ثانياً آيا رفتارهاي اصلاح‌‌گرانه‌ي ريشه‌اي نمي‌تواند همين اقليّت را به سمت اصلاح ـ اصلاح نسبي ـ پيش براند؟ البتّه كار اصلاح‌گرانه دشوار است!


کد مطلب: 4943

آدرس مطلب: http://titronline.ir/vdcb.abaurhb9fiupr.html?4943

تيترآنلاين
  http://titronline.ir