تيترآنلاين - سرنوشت هر ملتي به دست خودش است - نسخه قابل چاپ

سرنوشت هر ملتي به دست خودش است

دو سخنراني امام خميني(ره) در بدو ورود به كشور

21 بهمن 1389 ساعت 18:29

آنچه در پي مي‌آيد، متن دو سخنراني امام به هنگام ورود به ايران است؛ يكي در فرودگاه و در جمعي نسبتاً محدود و ديگري در بهشت زهرا (س) و بر مدفن شهيدان


تيترآنلاين - مرحوم امام خميني پس از حدود پانزده سال تبعيد و دوري از ميهن، هنگامي كه پا به وطن نهادند(يعني دوازدهم بهمن سال1357)، با چنان استقبالي روبرو شدند كه شايد در تمام جهان بي‌نظير بوده باشد. كساني كه آن روز پرشكوه را به خاطر دارند، از نزديك شور و شوق بي‌شائبه مردم را گواهي مي‌كنند و اينكه چگونه مشتاقانه گوش هوش به سخنان كسي سپرده بودند كه بيانگر بسياري از آمال و آرزوهاي خود مي‌دانستند. آنچه در پي مي‌آيد، متن دو سخنراني امام به هنگام ورود به ايران است؛ يكي در فرودگاه و در جمعي نسبتاً محدود و ديگري در بهشت زهرا (س) و بر مدفن شهيدان. ياد آن روز به يادماندني، امام راحل، شهداي انقلاب اسلامي و مردمي را كه تا پايان وفادار ماندند، گرامي مي‌داريم و به همت بلند و روح پاكشان درود مي‌فرستيم.

بيانات امام خميني(ره) در فرودگاه مهرآباد

من از عواطف طبقات مختلف ملت تشكر مي‌كنم. عواطف ملت ايران به دوش من بار گراني است كه نمي‌توانم جبران كنم. من از طبقه روحانيون كه در اين قضاياي گذشته جانفشاني كردند، تحمل زحمات كردند، از طبقه دانشجويان كه در اين مسائل مصائب ديدند، از طبقه بازرگانان و كسبه كه در زحمت واقع شدند، از جوانان بازار و دانشگاه و مدارس علمي كه در اين مسائل خون دادند، از اساتيد دانشگاه، از دادگستري، قضات دادگستري، وكلاي دادگستري، از همه طبقات، از كارمندان، از كارگران، از دهقانان، از همه طبقات ملت تشكر مي‌كنم.

آن زحمت‌هاي فوق‌العاده شماست كه با وحدت كلمه پيروز شديد، البته در قدم اول. پيروزي شما يك قدم است الان و آن اينكه خائن اصلي را كه محمدرضا نام دارد، از صحنه كنار زده‌ايد. گرچه گفته مي‌شود كه در خارج از كشور به دست و پا افتاده است و حالا كه ارباب‌ها هم دست رد بر سينه او زده‌اند و او را راه نمي‌دهند، حالا متوسل شده به بعضي همجنس‌هاي خودش شايد بتواند باز راهي پيدا كند و اين يك خيال خامي است كه بعد از پنجاه سال خيانت‌هاي اين سلسله و بعد از سي و چند سال جنايات و خيانات اين شخص خائن به اين مملكت كه مملكت‌ ما را به عقب راند، مملكت ما را فرهنگش را فرهنگ استثماري كرد، زراعتش را به باد فنا داد، خزائنش را به باد فنا داد، مملكت را ويران كرد، ارتش او را تابع ارتش غير كرد، تابع مستشاران غير كرد و اينها تأسفاتي است كه ما داريم و ملت ما دارند.

ما پيروزي‌مان وقتي است كه دست اين اجانب از مملكت‌مان كوتاه شود و تمام ريشه‌هاي رژيم سلطنتي از اين مرز و بوم بيرون برود و همه رانده بشوند و اين كارها و چيزهايي كه اخيراً واقع مي‌شود و دست و پا مي‌زنند عمال اجانب كه يا شاه را برگردانند، يعني شاه سابق و يا رژيم ديگري و يا رژيم سلطنتي را حفظ كنند، بايد بدانند كه گذشته است مطلب و اين‌طور مسائل را كه شما پيش مي‌آوريد، دست و پايي بيش نيست و اگر چنانچه تسليم ملت نشويد، ملت، شما را به جاي خودش مي‌نشاند.

ما بايد از همه طبقات ملت تشكر كنيم كه اين پيروزي تا اينجا به واسطه وحدت كلمه بوده است. وحدت كلمه مسلمين، همه، وحدت كلمه اقليت‌هاي مذهبي با مسلمين، وحدت دانشگاه و مدرسة علمي، وحدت طبقه روحاني و جناح سياسي. بايد ما همه اين رمز را بفهميم كه وحدت كلمه رمز پيروزي است و اين رمز پيروزي را از دست ندهيم و خداي نخواسته شياطين بين صفوف شما تفرقه نيندازند.

من از همه شما تشكر مي‌كنم و از خداي تبارك و تعالي سلامت و عزت همة شما را طالب و از خداي تبارك و تعالي قطع دست اجانب و ايادي بسته به آنها را خواهان هستم.

بيانات امام خميني(ره) در بهشت زهرا

بسم‌الله الرحمن الرحيم. ما در اين مدت مصيبت‌ها ديده‌ايم، مصيبت‌هاي بسيار بزرگ و بعضي پيروزي‌ها حاصل ‎شد كه البته آن هم بزرگ بوده، مصيبت‌هاي زن‌هاي جوان مرده، مردهاي اولاد از دست داده، طفل‌هاي پدر از دست داده.

من وقتي چشمم به بعضي از اينها كه اولاد خودشان را از دست داده‌ا‌ند مي‌افتد، ‎سنگيني در دوشم پيدا مي‌شود كه نمي‌توانم تاب بياورم. من نمي‌توانم از عهده اين‏‎ ‎خسارات كه بر ملت ما وارد شده است، برآيم، من نمي‌توانم تشكر از اين ملت بكنم كه همه‎ ‎چيز خودش را در راه خدا داد، خداي تبارك و تعالي بايد به آنها اجر عنايت فرمايد‎. من به مادرهاي فرزند از دست داده تسليت عرض مي‌كنم و در غم آنها شريك هستم. من‎ ‎به پدرهاي جوان داده، تسليت عرض مي‌كنم. من به جوان‌هايي كه پدرانشان را در اين مدت از دست داده‌اند، تسليت عرض مي‌كنم.‎

رژيم سلطنتي، خلاف حقوق بشر است

خب، ما حساب بكنيم كه اين مصيبت‌ها براي چه به اين ملت وارد شد؟ مگر اين ملت چه‎ ‎مي‌گفت و چه مي‌گويد كه از آن وقتي كه صداي ملت در آمده است، تا حالا قتل و ظلم و‎ ‎غارت و همه اينها ادامه دارد؟ ملت ما چه مي‌گفتند كه مستحق اين عقوبات شدند؟ ملت ما‎ ‎يك مطلبش اين بود كه اين سلطنت پهلوي از اول كه پايه‌گذاري شد، برخلاف قوانين بود‎.‎ آنهايي كه در سن من هستند، مي‌دانند و ديده‌اند كه مجلس موسسان كه تاسيس شد، با‎ ‎سرنيزه تاسيس شد، ملت هيچ دخالت نداشت در مجلس موسسان. مجلس موسسان را با زور ‎سرنيزه تاسيس كردند و با زور، وكلاي آن را وادار كردند به اينكه به رضاشاه راي‎ ‎سلطنت بدهند. پس اين سلطنت از اول يك امر باطلي بود، بلكه اصل رژيم سلطنتي از اول‎ ‎خلاف قانون و خلاف قواعد عقلي است و خلاف حقوق بشر است.

براي اينكه ما فرض مي‌كنيم ‎كه يك ملتي تمامشان رأي دادند كه يك نفري سلطان باشد، بسيار خب، اينها از باب اينكه‎ مسلط بر سرنوشت خودشان هستند و مختار به سرنوشت خودشان هستند، رأي آنها براي آنها‎ ‎قابل است، لكن اگر چنانچه يك ملتي رأي دادند (ولو تمامشان) به اينكه اعقاب اين‎ ‎سلطان هم سلطان باشد، به چه حقي ملت پنجاه سال از اين، سرنوشت ملت بعد را معين‎ ‎مي‌كند؟

سرنوشت هر ملتي به دست خودش است. ما در زمان سابق، فرض بفرمائيد كه زمان اول‎ ‎قاجاريه نبوديم، اگر فرض كنيم كه سلطنت قاجاريه به واسطه يك رفراندمي ‌تحقق پيدا كرد‎ ‎و همه ملت هم ما فرض كنيم كه راي مثبت دادند، اما راي مثبت دادند بر آقامحمدخان قجر‎ ‎و آن سلاطيني كه بعدها مي‌آيند. در زماني كه ما بوديم و زمان سلطنت احمدشاه بود،‎ ‎هيچ يك از ما زمان آقامحمدخان را ادراك نكرده، آن اجداد ما كه راي دادند براي سلطنت‎ ‎قاجاريه، به چه حقي راي دادند كه زمان ما احمدشاه سلطان باشد؟ سرنوشت هر ملت دست‎ ‎خودش است. ملت در صدسال پيش از اين، صدوپنجاه سال پيش از اين، يك ملتي بوده، يك‎ ‎سرنوشتي داشته است و اختياري داشته، ولي او اختيار ماها را نداشته است كه يك سلطاني‎ ‎را بر ما مسلط كند.

ما فرض مي‌كنيم كه اين سلطنت پهلوي، اول كه تاسيس شد، به اختيار‎ ‎مردم بود و مجلس موسسان را هم به اختيار مردم تاسيس كردند و اين اسباب اين مي‌شود‎ ‎كه - بر فرض اينكه اين امر باطل صحيح باشد، فقط رضاخان سلطان باشد، آن هم بر آن‎ ‎اشخاصي كه در آن زمان بودند و اما محمدرضا سلطان باشد بر اين جمعيتي كه الان‏‎ ‎بيشترشان، بلكه الا بعض قليلي از آنها ادراك آن وقت را نكرده‌اند، چه حقي داشتند‎ ‎ملت در آن زمان، سرنوشت ما را در اين زمان معين كنند؟ بنابراين سلطنت محمدرضا اولاً‎ ‎كه چون سلطنت پدرش خلاف قانون بود و با زور و با سرنيزه تاسيس شده بود مجلس، غيرقانوني است، پس سلطنت محمدرضا هم غيرقانوني است و اگر چنانچه سلطنت رضاشاه فرض‎ ‎بكنيم كه قانوني بوده، چه حقي آنها داشتند كه براي ما سرنوشت معين كنند؟

هر كسي‎ ‎سرنوشتش با خودش است، مگر پدرهاي ما ولي ما هستند؟ مگر آن اشخاصي كه در صدسال پيش‎ ‎از اين، هشتادسال پيش از اين بودند، مي‌توانند سرنوشت يك ملتي را كه بعدها وجود‎ ‎پيدا مي‌كنند، تعيين بكنند؟ اين هم يك دليل كه سلطنت محمدرضا سلطنت قانوني نيست.

‎علاوه بر اين، اين سلطنتي كه در آن وقت درست كرده بودند و مجلس موسسان هم ما فرض‎ ‎كنيم كه صحيح بوده است، اين ملتي كه سرنوشت خودش با خودش بايد باشد، در اين زمان مي‌‎گويد كه ما نمي‌خواهيم اين سلطان را. وقتي كه اينها راي دادند به اينكه ما سلطنت‎ ‎رضاشاه را، سلطنت محمدرضاشاه را، رژيم سلطنتي را نمي‌خواهيم، سرنوشت اينها با‎ ‎خودشان است. اين هم يك راه است از براي اينكه سلطنت او باطل است.

غيرقانوني بودن شاه، مجلس و دولت منبعث از آن‎

حالا مي‌آييم سراغ دولت‌هايي كه ناشي شده از سلطنت محمدرضا و مجلس‌هايي كه ما‎ ‎داريم. در تمام طول مشروطيت الا بعضي از زمان‌ها آن هم نسبت به بعضي از وكلا، مردم‎ ‎دخالت نداشتند در تعيين وكلا. در اين مجلسي كه حالا هست،‎ ‎چه مجلس شورا و چه مجلس سنا و شما ملت ايران هستيد، شما كه در تهران‏‎ ‎سكني داريد، من از شما مردم تهران سؤال مي‌كنم كه: آيا اين وكلائي كه در مجلس هستند ‌ـ‎چه در مجلس سنا و چه در مجلس شورا ـ شما اطلاع داشتيد كه اينها را خودتان تعيين كنيد؟‎ ‎اكثر اين مردم مي‌شناسند اين افرادي را كه به عنوان مجلس و به عنوان وكيل مجلس سنا‎ ‎يا مجلس شورا در مجلس هستند؟ يا اين هم با زور تعيين شده بدون اطلاع مردم. مجلسي كه‎ ‎بدون اطلاع مردم است و بدون رضايت مردم است، اين مجلس، مجلس غيرقانوني است. ‎بنابراين اينهايي كه در مجلس نشسته‌اند و مال ملت را گرفته‌اند به عنوان اينكه‎ ‎حقوق هر وكيلي اينقدر است، اين حقوق را حق نداشتند بگيرند و ضامن هستند. آنهايي هم كه در مجلس سنا هستند، آنها هم حق نداشتند و ضامن هستند.

و اما‎ ‎دولتي كه ناشي مي‌شود از يك شاهي كه خودش و پدرش غيرقانوني است، خودش علاوه بر او‎ ‎غيرقانوني است، وكلائي كه تعيين كرده است غيرقانوني است، دولتي كه از همچو مجلسي و‎ ‎همچو سلطاني انشا بشود، اين دولت غيرقانوني است. اين ملت حرفي را كه داشتند در زمان‎ ‎محمدرضاخان مي‌گفتند كه: «اين سلطنت را ما نمي‌خواهيم و سرنوشت ما با خود ماست.» در‎ ‎حالا هم مي‌گويند كه: «ما اين وكلا را غيرقانوني مي‌دانيم، اين مجلس سنا را غيرقانوني‎ ‎مي‌دانيم، اين دولت را غيرقانوني مي‌دانيم.» آيا كسي كه خودش از ناحيه مجلس، از‎ ‎ناحيه مجلس سنا، از ناحيه شاه منصوب است و همه آنها غيرقانوني هستند، مي‌شود كه‎ ‎قانوني باشد؟ ما مي‌گوييم كه شما غيرقانوني هستيد بايد برويد. ما اعلام مي‌كنيم كه الان ‎دولتي كه به اسم دولت قانوني خودش را معرفي مي‌كند، حتي خودش قبول ندارد كه قانوني‎ ‎است، خودش تا چند سال پيش از اين، تا آن وقتي كه دستش نيامده بود اين وزارت، قبول‎ ‎داشت كه غيرقانوني است، حالا چه شده است كه مي‌گويد: من قانوني هستم؟ اين مجلس‎ ‎غيرقانوني است، از خود وكلا بپرسيد كه: آيا شما را ملت تعيين كرده است؟ هر كدام ادعا‎ ‎كردند كه ملت تعيين كرده است، ما دستشان را مي‌دهيم دست يك نفر آدم ببرد او را در‎ ‎حوزه انتخابيه‌اش، در حوزه انتخابيه‌اش از مردم سؤال مي‌كنيم كه: اين آقا آيا وكيل‎ ‎شما هست؟ شما او را تعيين كرديد؟ حتماً بدانيد كه جواب آنها نفي است.

بنابراين آيا‎ ‎يك ملتي كه فرياد مي‌كند كه ما اين دولت‌مان، اين شاه‌مان، اين مجلس‌مان برخلاف‎ ‎قوانين است و حق شرعي و حق قانوني و حق بشري ما اين است كه سرنوشت‌مان دست خودمان‎ ‎باشد، آيا حق اين ملت اين است كه يك قبرستان شهيد براي ما درست بكنند، در تهران، يك‎ ‎قبرستان هم در جاهاي ديگر؟‎

اصلاحات شاه، افساد مملكت

من بايد عرض كنم كه محمدرضا پهلوي، اين خائن خبيث فرار كرد و همه‎ ‎چيز ما را به باد داد. مملكت ما را خراب كرد، قبرستان‌هاي ما را آباد كرد. مملكت ما‎ ‎را از ناحيه اقتصاد خراب كرد. تمام اقتصاد ما الان خراب است و از هم ريخته است كه‎ ‎اگر چنانچه بخواهيم ما اين اقتصاد را به حال اول برگردانيم، سال‌هاي طولاني با همت‎ ‎همه مردم، نه يك دولت اين كار را مي‌تواند بكند و نه يك قشر از اقشار مردم اين كار‎ ‎را مي‌توانند بكنند، تا تمام مردم دست به دست هم ندهند، نمي‌توانند اين به هم ريختگي‎ ‎اقتصاد را از بين ببرند.

شما ملاحظه كنيد، به اسم اينكه ما مي‌خواهيم زراعت را،‎ ‎دهقان‌ها را دهقان كنيم، تا حالا رعيت بودند و ما مي‌خواهيم حالا دهقانشان كنيم،‎ ‎اصلاحات ارضي درست كردند، اصلاحات ارضي‌شان بعد از اين مدت طولاني به اينجا منتهي‎ ‎شد كه به كلي دهقاني از بين رفت، به كلي زراعت ما از بين رفت و الان شما در همه چيز‎ ‎محتاجيد به خارج؛ يعني محمدرضا اين كار را كرد تا بازار درست كند از براي آمريكا و‎ ‎ما محتاج به او باشيم در اينكه گندم از او بياوريم، برنج از او بياوريم، همه چيز‎ ‎را، تخم مرغ از او بياوريم يا از اسرائيل كه دست‌نشانده آمريكاست بياوريم. ‎

بنابراين كارهايي كه اين آدم كرده به عنوان اصلاح، اين كارها خودش افساد بوده‎ ‎است. قضيه اصلاحات ارضي يك لطمه‌اي بر مملكت ما وارد كرده است كه تا شايد بيست سال‎ ‎ديگر ما نتوانيم اين را جبرانش بكنيم، مگر همه ملت دست به هم بدهند و كمك كنند تا‎ ‎سال‌هائي بگذرد و جبران بشود اين معنا.

فرهنگ ما را يك فرهنگ عقب نگه داشته درست كرده‎ ‎است، فرهنگ ما را اين عقب نگه داشته؛ به طوري كه جوان‌هاي ما تحصيلاتشان در اينجا‎ ‎تحصيلات تام و تمام نيست و بايد بعد از اينكه يك مدتي در اينجا يك نيمه تحصيلي‏‎ ‎كردند، آن هم با اين مصيبت‌ها، بايد بروند در خارج تحصيل بكنند. ‎ما پنجاه سال است، بيشتر از پنجاه سال است دانشگاه داريم و قريب سي و چند سال است كه اين دانشگاه را داريم، لكن چون خيانت شده است به ما، از اين جهت رشد نكرده، رشد‎ ‎انساني ندارد، تمام انسان‌ها و نيروي انساني ما را از بين برده است اين آدم. ‎

با مراكز فساد مخالفيم، نه با تمدن

اين آدم به واسطه نوكري كه داشته، مراكز فحشا درست كرده، تلويزيونش مركز فحشاست،‎ ‎راديويش بسياريش فحشاست، مراكزي كه اجازه دادند براي اينكه باز باشد، مراكز فحشاست،‎ ‎اينها دست به دست هم دادند. در تهران مركز مشروب‌فروشي بيشتر از كتاب فروشي است،‎ ‎مراكز فساد ديگر الي ماشاءالله است! براي چه سينماي ما مركز فحشاست. ما با سينما‎ ‎مخالف نيستيم، ما با مركز فحشا مخالفيم. ما با راديو مخالف نيستيم، ما با فحشا‎ ‎مخالفيم. ما با تلويزيون مخالف نيستيم، ما با آن چيزي كه در خدمت اجانب براي عقب نگه‎ ‎داشتن جوانان ما و از دست دادن نيروي انساني ماست، با آن مخالف هستيم.

ما كي مخالفت‎ ‎كرديم با تجدد، با مراتب تجدد؟ مظاهر تجدد وقتي كه از اروپا پايش را در شرق گذاشت، ‎خصوصاً در ايران، مركز چيزي كه بايد از آن استفاده تمدن بكنند، ما را به توحش كشانده‎ ‎است. سينما يكي از مظاهر تمدن است كه بايد در خدمت اين مردم، در خدمت‌تربيت اين‎ ‎مردم باشد و شما مي‌دانيد كه جوان‌هاي ما را اينها به تباهي كشيده‌اند و همين طور‎ ‎ساير اين جاها. ما با اينها در اين جهات مخالف هستيم. اينها به همه معنا خيانت‎ ‎كرده‌اند به مملكت ما‎.‎

و اما نفت ما، تمام نفت ما را به غير دادند، به آمريكا و غير از آمريكا دادند،‎ ‎آني كه به آمريكا دادند، عوض چه گرفتند؟ عوض، اسلحه براي پايگاه درست كردن براي آقاي‎ ‎آمريكا. ما، هم نفت داديم و هم پايگاه براي آنها درست كرديم. آمريكا با اين حيله كه‎ ‎اين مرد هم دخالت داشت، با اين حيله نفت را از ما برد و براي خودش در عوض پايگاه‎ ‎درست كرد؛ يعني اسلحه آورده اينجا كه ارتش ما نمي‌تواند اين اسلحه را استعمال بكند،‎ ‎بايد مستشارهاي آنها باشند، بايد كارشناس‌هاي آنها باشند. اين هم از ناحيه نفت كه‎ ‎اين نفت ما را اگر چند سال ديگر خداي نخواسته اين عمر پيدا كرده بود، عمر سلطنتي‎ ‎پيدا كرده بود، مخازن نفت ما را تمام كرده بود، زراعت مان را هم كه تمام كرده، اين‎ ‎ملت به كلي ساقط شده بود و بايد عملگي كند براي اغيار.

ما كه فرياد مي‌كنيم از دست‎ ‎اين، براي اين است. خون‌هاي جوان‌هاي ما براي اين جهات ريخته شده، براي اينكه آزادي‎ ‎مي‌خواهيم ما. ما پنجاه سال است كه در اختناق به سر برديم، نه مطبوعات داشتيم، نه‎ راديوي صحيح داشتيم، نه تلويزيون صحيح داشتيم، نه خطيب توانست حرف بزند، نه اهل‎ ‎منبر مي‌توانستند حرف بزنند، نه امام جماعت مي‌توانست آزاد كار خودش را ادامه بدهد،‎ ‎نه هيچ يك از اقشار ملت كارشان را مي‌توانستند ادامه بدهند و در زمان ايشان هم همين‎ ‎اختناق به طريق بالاتر باقي است و باقي بود و الا هم باز نيمه حشاشه1 او كه باقي‎ ‎است، نيمه‌حشاشه اين اختناقي هم باقي است. ما مي‌گوئيم كه خود آن آدم، دولت آن آدم،‎ ‎مجلس آن آدم، تمام اينها غيرقانوني است و اگر ادامه به اين بدهند، اينها مجرمند و‎ ‎بايد محاكمه بشوند و ما آنها را محاكمه مي‌كنيم.

اجانب و اشرار، تنها حاميان شاه‎

من دولت تعيين مي‌كنم، من تو دهن اين دولت مي‌زنم، من دولت تعيين مي‌كنم، من به‎ ‎پشتيباني اين ملت دولت تعيين مي‌كنم، من به واسطه اين كه ملت مرا قبول دارد... (تكبير‎ ‎حضار). اين آقا كه خودش هم خودش را قبول ندارد، رفقايش هم قبولش ندارند، ملت هم‎ ‎قبولش ندارد، ارتش هم قبولش ندارد، فقط آمريكا از اين پشتيباني كرده و فرستاده به‎ ‎ارتش دستور داده كه از او پشتيباني بكنيد، انگليس هم از اين پشتيباني كرده و گفته‎ ‎است كه بايد از اين پشتيباني بكنيد.

يك نفر آدمي‌كه نه ملت قبولش دارد، نه هيچ يك از‎ ‎طبقات ملت از هر جا بگوئيد قبولش ندارند، بله چند تا از اشرار را دارند كه مي‌آورند‎ ‎توي خيابان‌ها، از خودشان هست اين اشرار، فرياد هم مي‌كنند، از اين حرف‌ها هم مي‌زنند، لكن ملت اين است، اين ملت است (اشاره به حضار).

مي‌گويد كه: «در يك مملكت كه دو‎ ‎تا دولت نمي‌شود.» خوب واضح است اين، يك مملكت دو تا دولت ندارد، لكن دولت غيرقانوني‎ ‎بايد برود، تو غيرقانوني هستي، دولتي كه ما مي‌گوييم، دولتي است كه متكي به آراي‎ ‎ملت است، متكي به حكم خداست، تو بايد يا خدا را انكار كني يا ملت را. بايد سرجايش‎ ‎بنشيند اين آدم و يا اينكه به امر آمريكا و اينها وادار كند يك دسته‌اي از اشرار را‎ ‎اين ملت را قتل عام كند.

در برابر نقشه‌هاي اجانب بيدار باشيد

ما تا هستيم، نمي‌گذاريم اينها سلطه پيدا كنند، ما نمي‌گذاريم اينها سلطه پيدا كنند، ما نمي‌گذاريم دوباره اعاده بشود ‎آن حيثيت سابق و آن ظلم‌هاي سابق. ما نخواهيم گذاشت كه محمدرضا برگردد، اينها مي‎‎خواهند او را برگردانند، بيدار باشيد. اي مردم! بيدار باشيد، نقشه دارند مي‌كشند،‎ ‎ستاد درست كرده مرديكه در آنجايي كه هست. روابط دارند درست مي‌كنند، مي‌خواهند دوباره ما را برگردانند به آن عهدي كه همه چيزمان اختناق در اختناق باشد و همه هستي‏‎ ‎ما به كام آمريكا برود. ما نخواهيم گذاشت، تا جان داريم نخواهيم گذاشت.

و من از خداي‎ ‎تبارك و تعالي سلامت همه شما را خواستار هستم و من عرض مي‌كنم بر همه ما واجب است‎ ‎كه اين نهضت را ادامه بدهيم تا آن وقتي كه اينها ساقط بشوند و ما به واسطه آراء‎ ‎مردم، مجلس سنا2 درست بكنيم و دولت اول را، دولت دائمي ‌را تعيين بكنيم.

نصيحت و تشكر

و من بايد يك نصيحت به ارتش بكنم و يك تشكر از يكي از اركان ارتش، يك قشرهائي از‎ ‎ارتش. اما آن نصيحتي كه مي‌كنم، اين است كه: ما مي‌خواهيم كه شما مستقل باشيد، ماها‎ ‎داريم زحمت مي‌كشيم، ماها خون داديم، ماها جوان داديم، ماها حيثيت و آبرو داديم،‎ مشايخ ما حبس رفتند، زجر كشيدند، مي‌خواهيم كه ارتش ما مستقل باشد. آقاي ارتشبد! شما نمي‌خواهيد؟ شما نمي‌خواهيد‎ ‎مستقل باشيد؟ آقاي سرلشكر! شما نمي‌خواهيد مستقل باشيد؟ شما مي‌خواهيد نوكر باشيد؟

من به شما‎ ‎نصحيت مي‌كنم كه بيائيد در آغوش ملت، همان كه ملت مي‌گويد، بگوييد، ما بايد مستقل‎ ‎باشيم، ملت مي‌گويد ارتش بايد مستقل باشد، ارتش نبايد زير فرمان مستشارهاي آمريكا و‏‎ ‎اجنبي باشد، شما هم بياييد، ما براي خاطر شما اين حرف را مي‌زنيم، شما هم بيائيد‎ ‎براي خاطر خودتان اين حرف را بزنيد، بگوييد: «ما مي‌خواهيم مستقل باشيم، ما نمي‎‌‎خواهيم اين مستشارها باشند.» ما كه اين حرف را مي‌زنيم كه ارتش بايد مستقل باشد،‎ ‎جزاي ما اين است كه بريزيد توي خيابان خون جوان‌هاي ما را بريزيد كه چرا مي‌گوييد‎ ‎من بايد مستقل باشم؟! ما مي‌خواهيم تو آقا باشي.‎

و اما تشكر مي‌كنم از اين قشرهايي كه متصل شدند به ملت، اين‌ها آبروي خودشان را،‎ ‎آبروي كشورشان را، آبروي ملت شان را اينها حفظ كردند. اين درجه دارها، همافرها،‎ ‎افسرهاي نيروي هوائي، اين‌ها همه مورد تشكر و تمجيد ما هستند و همين طور آنهايي كه‎ ‎در اصفهان و در همدان و در ساير جاها، اينها تكليف شرعي، ملي، كشوري خودشان را‎ ‎دانستند و به ملت ملحق شدند و پشتيباني از نهضت اسلامي ‌ملت را كردند، ما از آنها‎ ‎تشكر مي‌كنيم و به اينهائي كه متصل نشدند، مي‌گوييم كه: متصل بشويد به اينها، اسلام براي شما بهتر از كفر است، ملت براي‎ ‎شما بهتر از اجنبي است. ما براي شما مي‌گوئيم اين مطلب را، شما هم براي خودتان اين‎ ‎كار را بكنيد. رها بكنيد اين را. خيال نكنيد كه اگر رها كرديد ما مي‌آييم شما را به‎ ‎دار مي‌زنيم!

اين چيزهايي است كه شماها يا كسان ديگر درست كرده‌اند، والا اين ‎همافرها و اين درجه‌دارها و اين افسرها كه آمدند و متصل شدند، ما با كمال عزت و‎ ‎سعادت آنها را حفظ مي‌كنيم و ما مي‌خواهيم كه مملكت، مملكت قوي باشد، ما مي‌خواهيم‎ ‎كه مملكت داراي يك نظام قدرتمند باشد. ما نمي‌خواهيم نظام را به هم بزنيم، ما مي‌خواهيم نظام محفوظ باشد، لكن نظام ناشي از ملت در خدمت ملت، نه نظامي‌ كه ديگران ‎سرپرستي‌اش را بكنند و ديگران فرمان به آن بدهند‎.

والسلام عليكم و رحمه‌الله و بركاته‎ ‎



پي‌نوشتها:

1. نيم‌رمق

2. توضيح امام: مقصود من از مجلس سنا مجلس موسسان بود، نه مجلس سنا. مجلس سنا اصلش يك حرف مزخرفي است، هميشه بوده.


کد مطلب: 1864

آدرس مطلب: http://titronline.ir/vdca.in6k49nay5k14.html?1864

تيترآنلاين
  http://titronline.ir