تيترآنلاين - رفیقان چنان عهد صحبت شکستند که گویی نبوده‌است خودآشنایی - نسخه قابل چاپ

رفیقان چنان عهد صحبت شکستند که گویی نبوده‌است خودآشنایی

نویسنده: حسین زرینی، مدرس تاریخ دانشگاه شهید بهشتی

ایراس , 23 بهمن 1391 ساعت 0:21

این که ارس از چه زمانی و در پی چه شرایطی مرز مشترک ما و جمهوری آذربایجان شد حکایتی است که هنوز از شنیدن آن جسم و جان آزرده می‌شود


این که ارس از چه زمانی و در پی چه شرایطی مرز مشترک ما و جمهوری آذربایجان شد حکایتی است که هنوز از شنیدن آن جسم و جان آزرده می‌شود. هر از گاهی و از جمله در همین روزها خبرگزاری‌ها اخباری را منتشر می‌کنند که در آن‌ها شنیده می‌شود،نیروهای مرزبانی جمهوری آذربایجان بر روی افرادی که اکثرا نادانسته و یا برای امور جزیی(همانند ماهیگیری) از مرزهای مشترک گذشته، آتش گشوده‌اند.این که کدام پدرکشتگی چنین اقدام غیرانسانی را توجیه می‌کند،خود سئوال بزرگی است؟ در ارتباط با همین موضوع و اقدامات خصمانه‌ی جمهوری آذربایجان در مرزهای مشترک دو کشور یادداشتی به قلم آقای دکتر حسین زرینی، استاد تاریخ دانشگاه شهید بهشتی آورده می‌شود که از نظر می‌گذرانید.

هر از گاهی و از جمله در همین روزها خبرگزاری‌ها اخباری را منتشر می‌کنند که در آن‌ها شنیده می‌شود، نیروهای مرزبانی جمهوری آذربایجان بر روی افرادی که اکثرا نادانسته و یا برای امور جزیی (همانند ماهیگیری) از مرزهای مشترک گذشته، آتش گشوده‌اند. در سال قبل نیروهای آذربایجان بر روی سرباز هیجده ساله‌ی ایرانی که بدون اسلحه و به احتمال به مقتضای جوانی و از سرِ بازی مرزها را درنوردیده (؟!)، آتش بسته و او را با چهارده گلوله به شهادت رسانده بودند. این که کدام پدرکشتگی چنین اقدام غیرانسانی را توجیه می‌کند، خود سئوال بزرگی است؟ من به عنوان یک دانش آموخته‌ی رشته‌ی تاریخ که دل در گرو تاریخ مشترک ایران و منطقه‌ای که از قرن نوزده میلادی به بعد قفقاز نامیده شد، دارد؛ فارغ از هر دغدغه‌ی سیاسی یا نظامی و با کمال احترام به قوانین و مقررات بین‌المللی که بین ما و همسایگانمان برقرار است، نکاتی را درباره‌ی این موضوع خاطر نشان می‌سازم.

۱-سخنم با برادران و هم تباران عزیزمان در آن سوی ارس را با این شعر حضرت حافظ آغاز می کنم که:
بیا با ما مورز این کینه داری که حق صحبت دیرینه داری
هر چند در جمهوری‌آذربایجان مرسوم است که فقط ساکنان آذربایجان ایران را هم تبار خود می‌شمارند، اما داده‌های فراوان و مسلم تاریخی نشان می‌دهد که ساکنان فلات ایران همه از یک تبارند یا در طول هزاره‌ها چنان زندگی در هم تنیده‌ای داشته‌اند که به ید واحده تبدیل شده‌اند. به عبارت دیگر کردها، لرها، فارس‌ها و دیگر اقوام ایرانی نیز همچنان که با ساکنان آذربایجان این سوی ارس از یک تبارند با مردم آن سوی ارس نیز از یک تبارند. خواهش می‌کنم تاریخ را با دقت بخوانید. پس خودتان را تافته‌ی جدا بافته ندانید.

۲-این که ارس از چه زمانی و در پی چه شرایطی مرز مشترک ما و شما شد حکایتی است که هنوز از شنیدن آن جسم و جان آزرده می‌شود. آیا پدران ما و شما این مرز را خود بین خود کشیدند و یا کسانی آمدند و ما را با این آب راه از هم جدا ساختند؟ آیا آن چنان که شما می‌گویید روسیه و ایران بر سر آذربایجان درگیرشده و آن را به دو قسمت تقسیم کردند؟ یا آن که روس‌ها که تازه از خواب‌تاریخی خود بیدار شده‌بودند در تعقیب سیاست‌های توسعه‌طلبانه‌ی خود قسمت مهمی از خاک ایران‌کهن را به خاطر آن که منافع آنان را از جهات مختلف تامین می‌کرد، از پیکره‌ی آن جدا نمودند؟ تقاضا می‌کنم اگر به ما اعتماد ندارید، اسناد آرشیوهای روسیه و انگلستان را ملاحظه فرمایید. تعدادی از این اسناد اخیرا در ایران منتشر شده‌است. در یکی از آنها یرملوف که خشونت‌های وی با مردم قفقاز را بعدا استالین تکرار کرد و مدتی فرستاده‌ی تزار روس در ایران شده بود، به ولی نعمتش خاطر نشان کرده‌است که مرز ما و ایران باید رود ارس باشد (اسنادی از روابط ایران و روسیه،ص۵۸۹). البته این در فاصله‌ی بین موافقت‌نامه‌ی گلستان و عهدنامه‌ی ترکمانچای بود که هنوز بسیاری از نواحی قفقاز به ویژه ایروان در اختیار ایران قرار داشت. اگر روس‌ها به این بسنده می‌کردند، آنچنان که نقشه‌ها نشان می‌دهند امروزه می‌بایست شهرهایی همانند لنکران، آستارا، بیله سوار، سالیان و...در درون مرزهای ایران باشند، اما همین شخص در نامه‌ای دیگر به خاطر اهمیت سواحل دریای‌خزر برای نیروی دریایی روسیه تاکید کرده‌است که برای داشتن باراندازی مطمئن بایستی نواحی تالش (لنکران) نیز در حوزه‌ی متصرفات روسیه قرار گیرد. (همان،ص۶۰۴) آیا به همین خاطر نیست که خط مرزی ما و شما تا آخر همین رود ارس را هم دنبال نمی‌کند؟

۳-پس از این که ارس به اجبار مرز ما و شما شد (معاهده ترکمانچای سال ۱۲۴۴ق./۱۸۲۸م.) به خاطر این که این مرز یک مرز برساخته و جعلی بود تا مدت‌ها (حداقل تا هنگام روی کار آمدن حکومت بلشویکی در روسیه در سال ۱۳۳۵ق./۱۹۱۷م.یعنی برای حدود یک سده) پذیرش آن برای مردم ساکن دو سوی آن دشوار بود. آنان به زندگی سنتی خود می‌پرداختند و همچون گذشته به صورت روزمره از رود یا مرز جدید عبور می‌کردند. آنان می‌خواستند زندگی خود را بکنند و کاری به دنیای سیاست نداشتند. اسناد قابل‌توجهی که حداقل به زبان‌فارسی در این ارتباط وجود دارد نشان می‌دهند که مردم منطقه به جرم‌هایی همانند دیدار از خویشاوندان، چراندن مراتع و تعلیف احشام، خرید و فروش کالا، سرقت، دوره‌گردی و طبابت و...در این سو و آن سوی مرز مورد بازخواست مقامات سیاسی قرار گرفته‌اند. آیا اینها مسائلی بود که از نظر ساکنان منطقه هم "ذنب لایغفر" تلقی شود؟ آیا خویشاوندی و پیوندهای خانوادگی بین مردم دو سوی مرز را انکار می‌کنیم؟ آیا دیواری بلندتر ازدیوار حکومت شوروی در راه است؟ تحقیقی میدانی و آکادمیک از ارتباطات خانوادگی مردمان دو سوی مرز حرف‌ها برای سیاسیون خواهد داشت. در واقع این مرز که خاک‌ها را از هم جدا کرده‌بود ، توان جدایی دل‌ها را نداشت.

۴-من که حافظه‌ام انباشته از اشتراکات و همگرایی‌های تاریخی بین ایران و اران و شروان تاریخی ( جمهوری آذربایجان امروزی) بود، در دیداری که سال گذشته از جمهوری‌آذربایجان داشتم،دریافتم که:
رفیقان چنان عهد صحبت شکستند که گویی نبوده است خود آشنایی
سنگدلی است اگر ما که عمری را با هم زیسته و بر سر یک سفره نشسته‌ایم بخواهیم بر روی هم خراش ایجاد کنیم. بیایید خودمان را گول نزنیم. بیایید تاریخ را آن چنان که در منابع اصلی برهه‌های قدیمی‌تر تاریخی و همگی به زبان فارسی و نه روسی،ا نگلیسی و یا حتی ترکی‌عثمانی است، از نو با هم بخوانیم. ببینیم پدران ما نیز چنین که امروز ما با هم تعامل می‌کنیم، چنین می کرده‌اند؟ببینیم کجای کار ما عیب پیدا کرده‌است؟ این کاری است که از عهده‌ی محافل دانشگاهی برمی‌آید.


کد مطلب: 5518

آدرس مطلب: http://titronline.ir/vdca.6nmk49nma5k14.html?5518

تيترآنلاين
  http://titronline.ir