کتابی که اروپاییها سرِ خود آن را به عربها بخشیدند!
گزارش از فرزاد گمار
کتاب «هزار و یک شب» که اروپاییها آن را با نام «شبهای عربی» میشناسند، ایرانی است و اروپاییها سرِ خود آن را به عربها بخشیدهاند
تاريخ انتشار: يکشنبه ۱۲ خرداد ۱۳۹۲ ساعت ۲۲:۰۱
یکی از کتابهای کهن در حوزهی ادبیات جهان، کتاب «هزار و یک شب» است که اروپاییها آن را با نام «شبهای عربی» میشناسند، در حالیکه به اعتقاد برخی از پژوهشگران، این کتاب ایرانی است و اروپاییها سرِ خود آن را به عربها بخشیدهاند.
شاید تاریخ داستانگویی مانند تاریخ بیشمار رخداد و اتفاق اولیه در جهان دقیقا مشخص نباشد، ولی مطمئنا میتوان قصهگویی و داستانخوانی را یکی از کهنترین و باپیشینهترین هنرها نزد همهی اقوام بشر دانست؛ داستانهایی که احتمالا در طول سالیان سال توانستهاند از مرزهای جغرافیایی ملتی گذر کنند، تغییر شکل دهند و به گونهای دیگر درآیند و دوباره از نو و در شمایل و ساختاری تازه با توجه به روحیات قوم و مردمی به جز بهوجودآورندگان اولیهی آنها روایت شوند و به فراخور اهمیتشان در فرهنگ قومی دیگر تأثیر بگذارند و در ضمیر ناخوداگاه و روح مردمان آن قوم حک شوند.
اطلاعات امروز ما از اولین قصهها و قصهگویان نخستین در دنیای قدیم خیلی زیاد نیست، ولی با این حال، حداقل میتوان گفت که اسطورهها و افسانههایی که از دنیای قدیم از یونان و ایران و چین و مصر به زمان ما رسیدهاند، جزو همان داستانهای اولیهی بشر هستند، با این فرض که اسطوره و افسانه از کهنترین داستانهای بشر قدیم بوده که شاید در باورهایشان ریشه داشته است. پیدا کردن و رفتن به سراغ این داستانها و افسانهها و قصههای کهن بهجامانده از پیشینیان به خاطر اینکه تعدادشان خیلی پرشمار نیست، نباید زیاد سخت باشد، آنچنان که «هزار و یک شب» را میتوان یکی از قدیمیترین این آثار باقیمانده از دنیای قدیم برشمرد؛ کتاب معروف و کهن «هزار و یک شب» که به اعتقاد برخی از پژوهشگران و اسطورهشناسان ریشهای ایرانی دارد، البته بیشک اثبات این ادعا نیاز به کار سخت پژوهشی و تحقیق و مطالعه و همچنین اشراف به آثار ادبی، تاریخی و هنری مهم دنیای قدیم و جدید دارد، چرا که این کتاب پرارزش، در طول زمان و به دلایل تاریخی، اجتماعی و سیاسی و همچنین ترجمه به زبانهای مختلف، امروز حداقل در بین اکثریت مردم کتابخوان و پیگیر ادبیات در دنیا به نام قوم و مردمی به جز به وجودآورندگان اولیهاش شناخته شده است. چنانچه بهرام بیضایی در پژوهش خود در کتاب «هزار افسان کجاست؟» اروپاییها را اولین کسانی دانسته است که نام «شبهای عربی» بر «هزار و یک شب» گذاشتند و سرِ خود آن را به عربها بخشیدند.
در چند سال اخیر، پژوهشگران ایرانی زیادی از جمله فرهاد مهندسپور، جلال ستاری، بهرام بیضایی و ... سعی کردهاند بنمایهها و ریشههای جغرافیایی خلق این اثر را روشن کنند، چرا که «هزار و یک شب» کتاب مهمی در تاریخ ادبیات جهان محسوب میشود، اما برخی ریشهی داستانهای آن را متعلق به عربها، برخی متعلق به هندیها و برخی دیگر آن را ایرانی میدانند و عدهی دیگری آن را محصول یک داد و ستد فرهنگی، که از دنیای قدیم تا امروز جریان داشته است، میدانند و به اعتقاد عدهای، حتا اروپاییها هم در این داد و ستد سهم داشتهاند.
با این حال، بهرام بیضایی در تازهترین پژوهش منتشرشدهای که دربارهی ریشهی این کتاب داشته است، در پژوهشی مفصل در کتاب «هزار افسان کجاست؟» سعی کرده با استناد به متنهای بهجامانده از قدیمیترین کتابهایی که در آنها از «هزار افسان» و «هزار و یک شب» سخن به میان آمده است، به ریشهیابی داستان بنیادین این کتاب بپردازد. او در این اثر پژوهشی و با استناد به متنی از ابوریحان بیرونی، داستان بنیادین «هزار و یک شب» را برگرفته از داستانهای اساطیری ایرانی و هندی میداند و با بررسی داستان ضحاک سعی دارد نشان دهد که داستان «هزار و یک شب» پیشتر در داستان ضحاک وجود داشته، اما بعدها تغییر یافته است.
بیضایی در بخشی از کتاب «هزار افسان کجاست؟» سعی میکند بگوید که چرا داستانِ اصلیِ «هزار و یک شب» تا امروز همچنان برجا مانده است و باز هم خواننده و شنونده دارد، و نیز چگونه این داستان از دورانِ پیش از جدایی ایرانیان و هندیان از یکدیگر، تا هماکنون بارها به گونههای مختلف بازگو شده و هربار به شکلی نو درآمده است. بیضایی در پژوهش خود ریشهی این کتاب را اسطورههای هندی و ایرانی میداند.
او در این زمینه نوشته است: «در تاریخِ داستانشدهی پیشدادیان و کیانیان»، پیش از آنکه نامی از مادها و پارسها در تاریخ ایران آمده باشد، ایرانیان از یکسو در هراسِ از یورشهای پیاپیِ شاهانِ میاندُرود (بینالنحرین) بودهاند، و از سویی در هراس از یورشهای بیاباننوردانِ آسیای میانه، و همین باعث شده است تا ایرانیان اسطورههای پدرانِ هند و اروپایی خود را با پیامدهای ناشی از این نبردهای خانمانبرانداز درهم آمیزند.
اگر چه بیضایی پیشتر نیز در پژوهش دیگری با عنوان «درخت کهن» به بررسی ریشههای «هزار و یک شب» پرداخته بود، اما در «هزار افسان کجاست؟» با بسط پژوهشهای خود ریشهی ایرانی «هزار و یک شب» را به نوعی ترجمهی کتابی از ایران باستان با عنوان «هزار افسان» میداند.
به اعتقاد او، ریشهی «هزار و یک شب» به کتابی با عنوان درخت سخنگو و داستان ضحاک در «شاهنامه»ی فردوسی میرسد، اما نویسندگانی چون رابرت ایرون «سر خود» اصالتهای آن را یکجا به عربها بخشیدهاند. متن این گفتهی ایرون که بیضایی در کتابش نقل قول کرده، از این قرار است: «هزار و یک شب که در خاورمیانه تا روزگاران اخیر به فراموشی سپرده شده بود، با چنان گستردگی و دفعات متعددی به زبانهای غربی ترجمه شد که علیرغم پیشینههای عربی داستانها، انسان اندکی به وسوسه میافتد که آن را در اصل اثری از ادبیات اروپایی به شمار آورد» و سپس خود بیضایی در تحلیل این جمله میگوید: اینهمه بزرگمنشی ستودنی است. اروپاییان که «هزار و یک شب» را ترجمه کردهاند، تمایل دارند آن را اروپایی بدانند؛ عربان که هزار افسان، از پهلوی یا فارسی برایشان ترجمه شد، آن را از خود میدانند، ولی ایرانیان که این کتاب را به وجود آوردهاند، هرگاه از تعلق به آن حرفی بزنند، نژادپرست خوانده میشوند.
بیضایی در همان سطرهای اولیهی کتاب مینویسد: «میل به مال خود کردن، یا بذل و بخشش آثار دیگران، با «هزار و یک شب» آغاز نشده و هنگامی که غربیان نخستینبار عیسی مسیح را با موهای زرین در کتابهای مصور و فیلمهایشان به صلیب کشیدند و در آفرینشهای شنفدیداریشان از «هزار و یک شب»، وانمود کردند شهرزاد – به جای شهریار ساسانی – برای خلیفهی بغداد قصه میگوید، آغاز شده بود.
بیضایی در این پژوهش خود به سراغ نوشتههای مورخان زیادی رفته است و با استناد به اشارات آنها به «هزار افسان» و «هزار و یک شب» نوشته است: «من میکوشم نشان بدهم که این شهرزاد و دین آزاد و شهریار، همان شهرناز و ارنواز و ضحّاک اسطورهی باستان هستند». از جملهی کتابهایی که در آن ایرانیان نخستین قصهگویان معرفی شدهاند «الفهرست» ابن ندیم است. او در بخش «علما و نام کتابهایی که تصنیف کردهاند»، پارسیان را اولین تصنیفکنندگان افسانه معرفی میکند. او در اخبار سامران (قصهگویان)، افسانهگویان و نام کتابهایی که در اسمار و افسانهها تألیف کردهاند، به جمعآوری قصههای قصهگویان اشاره میکند و میگوید: «فارسیان افسانهها را به صورت کتاب درآورده و در خزانههای خود نگاهداری میکردند و آن را از زبان حیوانات نقل و حکایت میکردند و پس از آن، پادشاهان اشکانی که دومین سلسلهی ایراناند، آن را به صورت اغراقآمیزی درآورده و نیز چیزها بر آن افزوده و عربها آن را به زبان خود برگرداندند.»
ابن ندیم سپس به نخستین کتاب تألیفشده توسط عربها از قصههای قصهگویان ایرانی، به «هزار افسانه» اشاره میکند و میگوید: «اول کسی که با افسانه شبزندهداری کرد، اسکندر بود. و گروهی داشت که وی را خندان میساختند و افسانهها برایش میگفتند و او از این کار قصد لذت بردن نداشت، بلکه میخواست از وی محافظت و حراست داشته باشد. پس از او، سایر پادشاهان این رویه را به کار بردند.»
«هزار و یک شب» بیشک یکی از کتابهای مهم ادبی مشرقزمین است که در طول سالهای دراز در ادبیات، هنر و نمایش جهان به صورت مستقیم و غیرمستقیم تأثیر گذاشته و نویسندگان و نمایشنامهنویسان همواره از داستانهای آن در خلق آثار هنری و ادبی بهره بردهاند.