با توجه به پرونده هاي موجود در دادگاه ها بيشتر فريب هايي كه از جانب آقايان صورت گرفته ، دروغ در بيان داشتن تحصيلات عاليه ، شغل مناسب و يا حتي ادعاي فرزندي يكي از خانواده هاي معروف بودن است
تاريخ انتشار: يکشنبه ۲۹ خرداد ۱۳۹۰ ساعت ۱۷:۰۵
امروزه يكي از مشكلات ميان زوجهاي جوان كه به واسطه ي آن كانونهاي خانوادگي در همان سالهاي اول از هم مي باشد ، نبود صداقت و فريب خوردن يكي از طرفين يا اصطلاحاً فريب در ازدواج است كه حجمي از پرونده هاي دادگاه خانواده را به خود اختصاص ميدهد.با توجه به پرونده هاي موجود در دادگاه ها بيشتر فريب هايي كه از جانب آقايان صورت گرفته ، دروغ در بيان داشتن تحصيلات عاليه ، شغل مناسب و يا حتي ادعاي فرزندي يكي از خانواده هاي معروف بودن است و در مقابل فريب هايي كه از جانب خانم ها صورت گرفته اكثراً مبتني بر پنهان كردن ازدواج در گذشته است كه با آشكار شدن اين موارد، فريب خورده شكايت خود را تحت عنوان فريب در ازدواج به دادگاه ارائه ميدهد. [1] تدليس: عبارت از عملياتي است كه زن يا مرد يا شخص ثالثي انجام داده و موجب فريب در امر ازدواج شود كه طبق قانون جرم محسوب شده و فريب دهنده به مجازات خواهد رسيد.[2] همانطور كه مي دانيد عقد نكاح دائم يا به وسيله طلاق و يا فسخ نكاح منحل ميگردد. گاهي يكي از طرفين بيماري داشته كه در زمان عقد آن را مخفي داشته و يا وجود صفتي كه مورد نظر طرف مقابل بوده در خود وانمود نمايد خواه اين مانور به صورت عمل باشد خواه به صورت نوشته يا لفظ ، نظير ارائه گواهي جعلي صحت مزاج[3] كه اين هم حق فسخ براي طرف فريبخورده مي آورد و آثار و پيامدهاي حقوقي ويژهاي دارد كه با عنوان " تخلف از شرط صفت " در قانون مدني مطرح است . همچنين اين مسأله جرم محسوب شده و در قانون براي آن مجازات هم در نظر گرفته شده است. مواردي كه فريب در ازدواج محسوب شده و باعث ايجاد حق فسخ ميشود: اگر هر يك عيوب ذيل حين عقد در مرد بوده و زن از آن بي خبر بوده است: 1 - جنون ( ديوانگي) 2 - خصاء ( بيماري جنسي)3 - عنن به شرط اينكه ولو يكبار عمل زناشويي را انجام نداده باشد. 4 - مقطوع بودن آلت تناسلي به اندازهاي كه قادر به عمل زناشويي نباشد.[4] و اگر هر يك از عيوب ذيل حين عقد در زن بوده ولي مرد از آن بي خبر بوده است: 1 - جنون( ديوانگي)2 - قرن ( بيماري جنسي) 3- جذام ( بيماري پوستي) 4- برص( بيماري پوستي) 5 - افضاء ( بيماري جنسي) 6 - زمين گيري7 - نابينائي از هر دو چشم[5] هر گاه در يكي از طرفين صفت خاصي شرط شده و بعد از عقد معلوم شود كه طرف مذكور آن وصف را نداشته براي طرف مقابل حق فسخ خواهد بود خواه وصف مذكور در عقد به صراحت بيان شده يا عقد متبايناً بر آن واقع شده باشد.[6]
شرط كردن صفت به صورتهاي زيرمحقق مي شود: 1 - بيان صفت به صراحت در ضمن عقد ، ذكر شود. مثلاً وكيل زوجه مي گويد : " موكل خود خانم ..... را به عقد ازدواج آقاي دكتر.... با مهريه.... درآوردم. " 2- مشخص شدن دختر يا پسر، قبل از عقد به صفتي خاص كه عقد هم مبتني بر آن صفت واقع گردد، مانند آنكه دختر و پسر قبل از عقد براي يكديگر نامه بنويسند و پسر در انتهاي نامه با عنوان دكتر ... امضا نمايد، يا در صحبتهاي قبل از عقد، دختر يا پسر خود را به دروغ داراي اوصاف خاصي معرفي كنند. 3- در مورد صفت هيچ گفتگويي نميشود، ولي بر حسب عرف و عادت عقد بر وجود وصف خاصي نسبت به دو طرف منعقد ميگردد؛ مثلاً اگر پسر يا دختر مطلبي در مورد بيماري خود نگويند، قضاوت عرف بر آن است كه لزوماً سالم هستند و داراي بيماري خاص و مهمّي نميباشند. بر حسب انواع شرط صفت فوق، تخلف از شرط صفت به صورتهاي مختلفي محقق ميشود، از قبيل: 1- به دروغ صفت كمالي را به خود نسبت ميدهد يا نقصي را از خود دور ميكند. مثلاً فردي خود را مهندس معرفي كند. 2- در عمل برخلاف واقع كاري انجام دهد كه در پي آن صفت كمالي را به خويش نسبت دهد يا نقصي را از خود دور كند. مانند: آنكه فردي كچل، در مراسم خواستگاري و عقد از گيسوي مصنوعي استفاده نمايد. 3- با سكوت پرده بر روي نقص خويش گذاشته يا تصور ديگران از كمال خويش را مورد تأييد قرار دهد.
كه اين وجه به چند حالت قابل تصور است: الف) فرد نسبت به نقص خويش جاهل باشد، مانند: فرد عقيم يا انسان مبتلا به ايدز كه خودش نيز از وجود اين بيماري در بدنش اطلاعي ندارد، لذا خود را سالم ميپندارد و طرف مقابل هم تصور ميكند كه با فرد سالمي ازدواج كرده است. ب) فرد نسبت به نقصي كه مخفي است و بدون اظهار آن نمي توان نسبت به آن مطّلع شد، سكوت ميكند. مانند: ابتلا به بيماري سرطان يا عارضه قلبي. ج) فرد به عيب خود علم دارد و نقص هم ظاهر ميباشد، لذا سكوت از عيب به معناي كتمان آن نميباشد، ولي فرد متقاضي ازدواج كوتاهي كرده و در مورد آن دقت و تحقيق ننموده است، لذا به دليل كوتاهي خويش، تصوري خلاف واقع نسبت به طرف مقابل پيدا نموده است. از انواع فوق، مواردي كه فرد به دروغ صفتي را براي خويش بيان كند يا عيب ظاهري را خلاف واقع نشان دهد يا نسبت به عيب مخفي خود كه از آن اطلاع دارد، سكوت نمايد، سبب فريب گرديده و به عبارت ديگر طرف مقابل در اين نكاح مورد "تدليس " واقع شده است. بنابراين در تمامي موارد تخلف از شرط صفت، تدليس محقق نميگردد، بلكه زماني تدليس به حساب ميآيد كه قصد فريب و گول زدن لحاظ شده باشد.در هر حال در موارد تخلف از شرط صفت نيز به استناد ماده 1128 عقد قابل فسخ خواهد بود[7].
مجازات در مقابل فريب در ازدواج دو راهكار وجود دارد. فرد فريب خورده يا مي تواند از طريق كيفري شكايت كند كه در اين صورت 6 ماه الي 2 سال حبس تعيين ميشود [8]يا ميتواند اقدام حقوقي كرده تقاضاي حق فسخ كند . فسخ ازدواج تشريفات خاص طلاق را ندارد و فريب خورده ميتواند به راحتي نكاح را فسخ كند. اختيار فسخ فوري است [9]بدين معني كه طرفي كه حق فسخ دارد بعد از اطلاع نكاح را فسخ نكند اين حق او ساقط ميشود البته به اين شرط كه علم به اين حق فسخ و علم به فوريت آن داشته باشد . تشخيص مدتي كه براي امكان استفاده از اين حق لازم بوده به نظر عرف و عادت است.اگر آگاهي فرد فريب خورده بعد از رابطه زناشويي باشد ، وي مي تواند علاوه بر فسخ نكاح از عامل فريب مهريه را باز پس گيرد. دادگاه در صدور حكم مجازات مجاز است كه ميزان حبس را بر ميزان حداقل يا حداكثر تعيين كند ولي همين دادگاه مي تواند به لحاظ جهات مخففه يعني با توجه به اين كه فرد فريب دهنده جوان بوده و داراي سوء سابقه نيست ، جريمه را حتي تا ميزان 50 هزار تومان تخفيف دهد يعني كاملا بستگي به دادگاه دارد كه ميزان حبس و مجازات را به چه حدي تعيين كند.
سوالات متداول: آيا ميتوان اشخاص ثالث را نيز در اين خصوص متهم نمود؟ رويه مشخصي موجود نمي باشد به عنوان مثال زوج با فريب زوجه مبني بر اينكه داراي تحصيلات عاليه ميباشد با نام برده ازدواج نموده و پس از اطلاع زوجه از اين امر ، وي عليه زوج و پدر وي اقدام به شكايت نموده و مدعي ميگردد كه پدر زوج از اين امر قطعاً مطلع بوده و با سكوت خود موجبات تسهيل عمل مجرمانه را فراهم نموده است كه البته چنانچه سوء نيت پدر زوج اثبات گردد ميتوان با عنوان تباني يا مباشر معنوي از نامبرده اقدام به شكايت نمود.معاونت در جرم تدليس هم قابل طرح و هم قابل بررسي در مراجع قضايي است. پرسش اين است: هر گاه تدليس به وسيله شخص ثالثي واقع گردد؛ چنانكه، پدريا مادر پسر يا دختر، يا واسطه ازدواج، صفاتي برخلاف واقع براي همسر يا شوهر ذكركرده و طرف ديگر را فريب داده باشد، آيا فريب خوره حق فسخ خواهد داشت؟ قانون مدني در اين مورد ساكت است. بعضي از استادان حقوق تدليس به وسيله ثالث را موجب حق فسخ برايطرف مقابل دانسته اند . تباني يكي از زوجين با شخص ثالث در تدليس به منزله آن است كه خود اومرتكب تدليس شده است و در اين صورت با توجه به ماده 1128 ق. م. مي توان گفت: صفت خاصي كه يكي از زوجين برخلاف واقع واجد آن قلمداد شده به طور ضمني وارد قلمروي قرارداد شده و وقوع عقد مبتني بر آن بوده است[10]. صرف سكوت هر يك از طرفين و در نتيجه در اشتباه گذاردن طرف مقابل در اين خصوص جرم ميباشد يا خير؟ به عنوان مثال شخصي كه ازدواج قبلي خود را به طرف مقابل اعلام ننموده و با سكوت خود موجبات عدم اطلاع طرف ديگر را از اين امر باعث گردد آيا مصداق تدليس در نكاح ميباشد يا خير؟ به نظر مي رسد مورد از موارد تدليس در نكاح مي باشد و اداره حقوقي قوه قضاييه نيز در نظريات مختلف خود اين امر را تأييد نموده است . در قانون آمده چنانچه هر يك از زوجين قبل از عقد ازدواج طرف خود را به امور واهي از قبيل داشتن تحصيلات عاليه ، تمكن مالي ، موقعيت اجتماعي ، شغل و سمت خاص، تجرد و امثال آن فريب دهد و عقد بر مبناي هر يك از آنها واقع شود .....[11]، مصداق واهي بودن موارد اعلامي طرفين نيز عرف مي باشد يعني هر آنچه كه در عرف به عنوان امر واهي بوده و طرف واجد آن نباشد مشمول قانون مي گردد. نكته: هر گاه نكاح ناشي از تدليس باشد فريب خورده مي تواند طبق قواعد مسئوليت مدني از فريب دهنده مطالبه خسارت كند؛ اعم از اين كه فريب دهنده يكي از زوجين يا شخص ثالث باشد و اعم از اينكه همسر فريب خورده از حق فسخ استفاده كند يا نه . بنابراين هر گاه شوهر در اثر تدليس با زني غير باكره ازدواج كند و از حق فسخ نخواهد يا نتواند استفاده كند ميتواند تفاوت بين مهر باكره و غيرباكره را به عنوان خسارت از فريب دهنده به عنوان خسارت بگيرد و اگر مهر نداده و فريبدهنده خود زن است مي تواند مابه التفاوت را از مهر كسر و بقيه را به زن بپردازد. بنابراين اگر دختري به واسطه صدمه اي بكارت خويش را از دست داد، در حالي كه از آن بي خبر است ، در اين حالت به يقين تدليس واقع نشده است؛ ولي اگر دختري مرتكب بي عفتي شود و باكره نباشد سكوت او در مقابل خواستگار نوعي تدليس محسوب ميشود . چرا كه عرفاً پسري كه به خواستگاري دختري مي رود مي پندارد كه دختر در گذشته با مردي ارتباط جنسي نداشته است.[12] مرد و زني با هم ازدواج مي نمايند بعد از وقوع نكاح كاشف به عمل مي آيد كه زن باكره نبوده است آيا براي مرد حق فسخ نكاح وجود دارد يا خير؟ پاسخ: چون در عقد نكاح دختر اصل باكره بودن است در واقع صفت باكره بودن در ازدواج با دختر شرط اصلي صحت عقد نكاح است در قانون هم به اين موضوع اشاره شده بدين توضيح هر گاه در يكي از طرفين صفت خاصي شرط شده باشد و پس از عقد معلوم شود كه طرف فاقد وصف مورد نظر بوده براي طرف مقابل حق فسخ خواهد بود خواه وصف مذكور در عقد تصريح شده يا خير. زيرا در ازدواج با دختر شرط باكره بودن مستتر است و موردي براي تصريح وجود ندارد[13]. زني شوهر را فريب داده و بعد از نكاح ونزديكي، مرد از تدليس آگاه شده و نكاح را فسخ مي كند. آيا مي تواند مهري را كه به زن داده است از او پس بگيرد يا اگر نداده است از دادن آن خودداري كند؟ پاسخ :مي دانيم باتحقق نزديكي زن مستحق تمام مهر مي شود لكن از آن جا كه پرداخت مهر براي آن بوده كه شوهر زني را فاقد نقص يا واجد صفت كمالي كه منظور او بوده بگيرد، پس از فسخ نكاح به علت تدليس، شوهر مي تواند به عنوان خسارت مهري را كه به زن داده است پس بگيرد و يااگر نداده است از پرداخت آن خودداري كند. بعضي در اين موردبراي زن كمترين مهر امثال او را قائل شده اند. بعضي ديگر گفته اند: چون نزديكي واقع شده كمترين چيزي كه مي تواند مهر قرار گيرد و به عبارت ديگر كمترين چيزي كه عنوان مال بر آن صدق مي كند به زن داده مي شود و بقيه به شوهر بر مي گردد. اين نظر قول مشهور فقهاي اماميه مي باشد.
مهريه فسخ نكاح قبل از نزديكي: در تمام مواردي كه نكاح قبل از نزديكي فسخ شود زن حق مهر ندارد، به جز يك صورت كه آن عبارت است از آنكه نكاح به علت وجود عنن ( ناتواني جنسي زوج) فسخ گردد كه در اين صورت زن مستحق نصف مهر است.
فسخ نكاح پس از نزديكي: 1 ) هر گاه زن مرد را در ازدواج فريب دهد و مرد پس از نزديكي به عيوب واقف گردد چنانچه مرد از حق خود استفاده ننمايد بايد تمامي مهر را بپردازد ولي در صورت اعمال حق و انحلال نكاح زوجه مستحق مهريه نمي باشد و اگر قبلاً پرداخت نموده مي تواند پس بگيرد. 2 ) اگر فريب دهنده زن نباشد بلكه كسان او يا واسطه اي ديگر باشد مرد مي تواند مهريه پرداخته به زن را از فريب دهنده مطالبه نمايد.
عده فسخ نكاح عده فسخ نكاح همانند عده طلاق سه طهر است ، مگر اينكه زن با اقتضاي سن ، عادت زنانگي نبيند كه در اين صورت عده او سه ماه است.[14]و در زمان عده فسخ نكاح زوج حق رجوع ندارد.
چگونگي طرح دعوا: دادخواست فريب در ازدواج بايد به دادگاه خانواده هر شهرستان ارائه شود. در مورد فسخ نكاح به دو نحو مي توان طرح دعوا كرد: الف: ابتدا به محض اطلاع از موجبات فسخ ، عقد را خود ذي حق فسخ نمايد و به موجب اظهارنامه مراتب اعمال اراده خود را به طرف مقابل اطلاع دهد . سپس با تقديم دادخواست به دادگاه صدور حكم بر تأييد فسخ را طلب كند. در اين حالت از تاريخ اعمال اراده ذين فع ، عقد فسخ شده محسوب ميشود و حكم دادگاه تنها كاشف از اين است كه اعمال حق فسخ در تاريخ مذكور به درستي انجام شده است . توجه به اين نكته ضروري است كه رويه قضايي دادخواست به خواسته فسخ را پذيرفته و حكم به فسخ صادر مي كنند.در صورتي كه مرد بيماري عنن داشته باشد ، زوجه شخصاً حق فسخ نكاح را ندارد بلكه بايد به حاكم رجوع كند . دادگاه از تاريخ مراجعه زوجه به دادگاه ، يكسال مهلت تعيين مي نمايد، چنانچه زوج در مدت مزبور قدرت جنسي خود را به دست آورد ، اعم از اينكه با زن مزبور يا زن ديگري قدرت همبستري پيدا كرد براي زوجه حق فسخ نكاح نخواهد بود. ب: بدون فسخ عقد با تقديم دادخواست به دادگاه با برشماري موجب فسخ نكاح ، صدور حكم بر فسخ عقد را طلب كند.در اين صورت زماني عقد فسخ مي شود كه رأي دادگاه بر فسخ صادر شود و قطعي گردد تا اين زمان عقد معتبر و تأثير گذار بوده و حقوق و تكاليف زوجين نسبت به هم پابرجا است. ضمن دادخواست به تأييد فسخ ، مي توان صدور حكم بر اموري چون استرداد جهيزيه ، مطالبه مهريه در صورت وقوع نزديكي ، مطالبه نفقه ايام گذشته ، ثبت در سند نكاحيه واسناد سجلي و ... را مطالبه كرد تا گرفتار روند دادرسي طولاني ديگري نشد[15].
سير انجام كار در دادگاه هنگام ورود به دادگاه بهترين راه براي كسب اطلاعات حقوقي،مراجعه به واحد مشاوره است. در اين محل افرادي به عنوان وكيل و مطلع شما را به شكل رايگان راهنمايي ميكنند. پس از مشورت با اين وكلا، ميتوانيد يقين حاصل كنيد كه تا چه حد شكايتي كه ميخواهيد مطرح كنيد،ميتـواند به نتيجه مثبتي برسد. در اين مرحله و پس از تصميم نهايي براي شكايت بايدبه واحد تنظيم دادخواست مراجعه كنيد. در اين محل براي هر نوع شكايتي لايحه آماده و تايپ شدهاي وجود دارد كه در مقابل مبلغ بين يك هزار تا دو هزار تومان در اختيار شما قرارميگيرد. لايحه دادگاه از يك برگ تشكيل شده و پس از تكميل شدن بايد به انضمام اسناد ومدارك مورد نياز كه بيشتر فتوكپي شناسنامه و عقدنامه است به واحد نقش تمبر ارائه شود. در اين بخش روي لوايح متناسب با هر لايحه تمبر زده ميشود. پس از آن شما بايد ازلايحه خود فتوكپي تهيه كنيد. نسخه اصلي شكايت در پرونده باقي ميماند و نسخه دوم نيز از سوي دادگاه براي طرف شما ارسال ميشود. پس از طي اين مراحل پرونده شما ازسوي فردي از مسؤولان دادگاه بررسي ميشود و بعد از تاييد مدارك و اطمينان از تكميل بودن آنها، پرونده به واحد رايانه ميرود تا اطلاعات آن در اين مكان ثبت شود. سپس پرونده به معاونت ارجاع ميرود. در اين مرحله پرونده شما به يكي از شعبههاي دادگاه ارسال ميشود. از اين پس تمام پروندههاي شما و پروندههايي كه همسرتان عليه شما طرح كند، در همان شعبه رسيدگي ميشود، البته در خود شعبه نيز پرونده از جهات مختلفي بررسي ميشود تا يك وقت مدارك پرونده كم و كسر نباشد. نكته قابلتوجه ديگر اين است كه همسران براي شكايت ازيكديگر در دادگاه نياز به فتوكپي عقدنامه دارند، در زماني كه اختلافي ميان همسران شكل ميگيرد، طبيعتا امكان دسترسي به عقدنامه از سوي يكي از دوطرف وجود ندارد. براي اين مساله قانون پيشبيني لازم را هم انجام داده و آن اينكه هر كدام از همسران ميتوانند بهجاي كپي عقدنامه، رونوشت عقدنامه را به دادگاه ارائه كنند. رونوشت عقدنامه نيز در محضري كه سند ازدواج در آن تنظيم شده به هر يك از دو طرف داده ميشود و بهدست آوردن آن بسيار ساده است[16].