رفتار يك خطيب ساده تا يك رئيس قوه، بيش از گفتارشان، در معرض قضاوت و سنجش است
سياستمداري كه همگان را توصيه به اخلاق و ادب ميكند، اگر خود در بحبوحه بحران يا چالش با جناح رقيب، رفتاري عوامانه بروز دهد، همه هويت و نقش ذهنياش در ديگران، چون زرنوشتهاي بر يخ ذوب ميشود و نقش ميبازد
تاريخ انتشار: يکشنبه ۲۲ آبان ۱۳۹۰ ساعت ۱۹:۴۴
نويسنده : عليرضا خاني
«رفتار»، هرچند در زبان فارسي امروز معني سرسري و عاميانهاي گرفته است، اما ژرفايي به بزرگي يك فرهنگ دارد، «رفتار» (Behavior) به معناي آداب سخن گفتن و لباس پوشيدن نيست. مجموعهاي منضبط از كنشها و واكنشهاي فرد، گروه يا يك ملت است.
رفتار يك فرد، گواه همه جنبههاي شخصيتي او و حتي خانواده و نياكانش است. وقتي ميگوييم فلاني رفتار خوبي دارد، يعني در مواقع زماني و مكاني مختلف كنشهاي كنترل شده و تربيت يافتهاي از خود بروز ميدهد. مثلاً اگر يك واعظ يا مجري تلويزيوني، از صبح تا شب مردم را به اخلاق، مهرباني، گذشت و نيك كرداري دعوت كند، اما وقتي از استوديو خارج ميشود و سوار بر خودرو در خيابان سعي ميكند از لابهلاي خودروهاي ديگر عبور كند و خود را از ترافيك برهاند و حتي گرههاي ترافيكي در كار خلق مياندازد و بوق ممتد ميزند و سرش را از پنجره بيرون ميآورد و فرياد ميكشد، همه رشتههايي كه در پشت تريبون و جلوي ميكروفن بافته بود، به يكباره پنبه ميشود، اين رفتار اوست كه گفتارش را به يكباره متلاشي ميكند.
خطيبي كه بر تريبونهاي گونهگون مدام داد سادهزيستي و پشت پا زدن به مال دنيا و دستگيري از فقرا و ضعفا سر ميدهد، اگر حتي يكي از مستمعينش
” خطيبي كه بر تريبونهاي گونهگون مدام داد سادهزيستي و پشت پا زدن به مال دنيا و دستگيري از فقرا و ضعفا سر ميدهد، اگر حتي يكي از مستمعينش ببيند كه خود متجملانه زندگي ميكند، فاتحه همه حرفهايش را خوانده است “
ببيند كه خود متجملانه زندگي ميكند، فاتحه همه حرفهايش را خوانده است.
سياستمداري كه همگان را توصيه به اخلاق و ادب ميكند، اگر خود در بحبوحه بحران يا چالش با جناح رقيب، رفتاري عوامانه بروز دهد، همه هويت و نقش ذهنياش در ديگران، چون زرنوشتهاي بر يخ ذوب ميشود و نقش ميبازد.
امروز، دنياي جادويي ديجيتال و فضاي مجازي، رفتارهاي پنهاني آدمها را، چون زواياي زندگي ساكنان دهكدهاي كوچك، عيان و آشكار كرده است و در اين فضاي تنگاتنگ، ديگر كسي به گفتار آدمها اكتفا ندارد، بلكه «رفتار»ها را محك شناخت مييابد. به عبارتي، گفتار معيار ادعا و رفتار معيار شخصيت حقيقي و دروني افراد است و آنچه توان تاثيرگذاري دارد، رفتار است و بس. و از همين دريچه است كه ميتوان توان تاثيرگذاري شگفت كلام بزرگان دين را تحليل كرد و تاثير رفتار تا آنجا شگفتانگيز است كه پيامبر رطب خورده، هرچند مخاطبش نميداند كه رطب خورده است، از «گفتار» مغاير با «رفتار» خويش پرهيز ميكند.
در جامعهشناسي و روانشناسي مدرن امروز نيز رفتارسنجي جاي گفتارسنجي را گرفته است و ديگر فرد يا جامعه را با روشهاي كمي و پيمايشي كمتر مورد تحليل و پژوهش قرار ميدهند، بلكه با روشهاي كيفي رفتار افراد و جوامع را ارزيابي ميكنند. اصطلاح «واعظ غير متعظ»در فرهنگ ما، برخاسته از همين توجه دقيق و ريزبيني و ريزسنجي است.
و اما در اين شرايط، همه كساني كه افراد يا گروههاي «مرجع» جامعه هستند يا لااقل گمان ميكنند كه مرجعاند، از يك خطيب ساده تا يك رئيس قوه، بايد در هنگامه تلاطمات و ناملايمات روزگار، بداند و باور داشته باشد كه رفتارش، بيش و پيش از گفتارش، در معرض و مرآي قضاوت و سنجش است.