![]() ![]() ![]() |
سياست در ايران چندوقتي است که ظرفيت عجيبي پيدا کرده است. ديگر نهتنها انسانهاي ناشناس و کمتر شناختهشدهاي ميتوانند در اين فضا عرض اندام کنند، که لشکر جن و پري هم فرصت را مغتنم شمردهاند و خيمهاي در اين اردوگاه برپا کردهاند تا با عمليات محيرالعقولي هرچيز يا هرکسي را که خواستند به تسخير خود درآورند؛ اموري که در زمانه ما، تنها به مدد فيلمهاي انيميشن هاليوودي قابل تصوراست. سينما البته جاي خيالپردازي و داستانسرايي به واسطه تخيلات نويسندگان و کارگردانان و توليدکنندگان است؛ تخيلاتي که واسطه انتقال مفاهيم واقعي و حقيقي شدهاند، اگرچه اين واقعيات و حقايق با هالههايي از «فسون و فسانه» پوشانده شوند.
سياست اما در دوران مدرن، رسالت افسونزدايي را برعهده گرفته است و سياستمداران تنها با ابزارهايي واقعي سروکار دارند.
مردم، انتخابات، روابط داخلي و بينالمللي، منافع ملي، جنگ، صلح، رايزني، چانهزني، بمب اتمي، انرژي هستهاي، هيروشيما، حلبچه، ميدانهاي تيان آن من، لوءلوء، التحرير، قذافي، بنلادن، اوباما، مبارک، عليعبداللهصالح و... همه و همه واسطههايي هستند که در عرصه جهان نقشآفريني کرده و ميکنند، همه يا از جنس انساناند يا اتفاق يا مکان ويا موقعيت. هيچيک افسون و افسانهاي با خود ندارند (که حتي افسانه بنلادن هم در خانهاي در حوالي اسلامآباد رنگ واقعيت به خودگرفت.)
در ايران ما، گويي بايد بر اينهمه واقعيت، چيزهاي ديگري هم افزوده شود تا کار به سرانجام برسد. پس بهناچار، هاله نور، معجزات عجيب و غريب، کرامات محيرالعقول، جادو و جنبل، رمل و اسطرلاب، علم جفر و غيبگويي، طلسم و... مانند جلوههاي ويژه توليدات سينمايي، به فيلم مستند سياست در ايران اضافه ميشوند و در پايان ملغمهاي توليد ميشود که هم تماشاگر را به خنده مياندازد و هم کارگردانان و بازيگران و عوامل توليد را مضحکه منتقدان موشکاف و کاربلد ميکند. اين واکنشها اما تنها در دل اتفاق ميافتد، چنانکه به هر دليلي هيچ نقد منسجم و درستي درباره اين فيلم سينمايي/ مستند/ انيميشن در دست نيست.
برگرديم به حوزه سياست داخلي. اين روزها اخبار بسياري از حضور رمالان و جنگيران و دعانويسان در اطراف چهرههاي سياسي بهگوش ميرسد. جايي که بايد کارشناسان سياسي، اقتصادي، فرهنگي و اجتماعي حضور داشته باشند و با اعداد و ارقام و تحليل و تفسير و موشکافي به پديدهها بنگرند، گروهي تاس مياندازند و ورد ميخوانند و فوت ميکنند و... .
بدون ترديد در تنها حوزهاي که اين موضوعات بهکار نميآيد، سياست است که علم واقعيتهاي موجود و موقعيتهاي مطلوب است. چه شده است که رايزني و يارگيري، جاي خود را به وردخواني و دعانويسي داده است؟ چه اتفاقي افتاده است که مذاکره بر سر منافع ملي و حتي حزبي به طلسمبستن و طلسمشکستن منجر شده است؟ چرا تحليل و تفسير حرکتهاي سياسي حريفان و رقيبان، به غيبگويي و بختگشايي کشيده شده است؟
به نظر ميرسد ريشههاي اين اتفاقات را بايد در رفتارهاي برخي از چهرههاي مرجع در حوزههاي سياسي و اجتماعي و فرهنگي جستوجو کرد. اگر وقتي فلان مسئول در عصر ديجيتال و در برابر دوربينهاي رسانههاي جهان، از کراماتي سخن ميگويد که به عصر اوهام و جن و پري تعلق دارد، اگر زمانيکه گروهي پيروزي خود را در انتخابات مختلف به تحولات ماورايي و فوق بشري نسبت ميدادند و اگر آن هنگام که برخي از دوستان نادان براي برتر جلوهدادن شخصيتهاي کشور، معجزات پيامبران و ائمه را به آنان نسبت ميدادند، رسانهها و مراجع سياسي و اجتماعي و مذهبي، فرصت نقد و نورافشاني پيدا ميکردند، اينهمه خرافه و افسون در فضاي سياسي و اجتماعي کشور رشد نميکرد و اينچنين بند بر دست و پاي تحولات نمينهاد.
تحولات سياسي مانند همه حوزههاي ديگر، بايد آنقدر شفاف باشند تا تحليلگران و رصدکنندگان، بيمزاحمت هيچ ابهام و ايهامي بتوانند واقعيت را دريابند و براساس آن تصميم بگيرند.