متاسفانه با وجود تاکيدي که نسبت به مقوله اشتغال در شعار سال جاري وجود دارد، در عمل پيشرفت قابل توجهي براي حل اين معضل اجتماعي صورت نگرفته است
تاريخ انتشار: دوشنبه ۱۹ تير ۱۳۹۱ ساعت ۱۰:۰۰
شايد نخستين چيزي که پس از شنيدن شعار سال جاري با عنوان توليد ملي، حمايت از کار و سرمايه ايراني به ذهن مي سد، مسائل مرتبط با صنعت و تجارت باشد، در حالي که نيروي انساني مهم ترين و بزرگترين سرمايه جوامع به شمار مي رود. سرمايه اي که مي تواند کار و توليد را نيز تحت الشعاع قرار دهد. يکي از آسيب هايي که در حوزه علوم اجتماعي مطرح است، طلاق، اين حلال منفور است. آسيبي که بسته به نوع آن، زيان هاي عاطفي و اقتصادي بر پيکره فرد و جامعه وارد مي کند. در اين نوشتار به مهم ترين دلايل زوج ها براي جدايي و پايان زندگي مشترک مي پرازيم: شايان ذکر است به جهت اهميت و گستردگي موضوع، آن را در بخش هاي مختلف و متنوع پوشش خواهيم داد.
ازدواج سنتي پسنديده و ديرينه در جامعه ايراني- اسلامي است که بر اساس آن دختران و پسران براي داشتن زندگي مشترک با هم عهد بسته تا در شرايط گوناگون يار و ياور يکديگر باشند. در اين ميان اما بي توجهي به معيارهاي درست و عقلاني براي همسر گزيني موجب بر هم خوردن مراسم ازدواج و يا زندگي کوتاه مدت و جدايي پس از آن خواهد شد.
عوامل اقتصادي مسائل اقتصادي و عدم تامين مخارج زندگي مي تواند منجر به طلاق شود. اشتغال مهم ترين لازمه جوانان براي تشکيل زندگي مشترک است که بدون آن ورود در دنياي تاهل، ناکامي را در پي دارد. متاسفانه با وجود تاکيدي که نسبت به مقوله اشتغال در شعار سال جاري وجود دارد، در عمل پيشرفت قابل توجهي براي حل اين معضل اجتماعي صورت نگرفته تا ضمن بالا رفتن سن ازدواج و عدم تمايل جوانان براي تشکيل زندگي مشترک، شاهد از هم گسستن زندگي جواناني باشيم که چه بسا در صورت يافتن شغلي مناسب مي توانست ساليان متمادي ادامه پيدا کند. مهريه و مخارج سرسام آور را مي توان از ديگر عوامل مرتبط با اقتصاد دانست که موجب طلاق مي شود. هر چند اين عامل، بالقوه در بين جوانان ايجاد ترس مي كند و موجب كاهش ازدواج مي شود. چه بسيار کساني که به دليل عدم تمکين مالي براي پرداخت مهريه که در دين مبين اسلام از آن به عنوان صداق نام برده و براي راستي گفتار مرد است نه معامله، در زندان ها به سر مي برند تا در عمل به نيروي غير فعال جامعه مبدل شوند.
عوامل اجتماعي شايد به جرات بتوان گفت، دوساختي شدن جامعه که ناشي از تفاوت در طرز فكر زنان و مردان است، مهم ترين عامل اجتماعي براي طلاق جوانان است. تغيير نگرشي که اکنون در ميان مردان و زنان وجود دارد نتيجه قرن هايي است که آن ها در قالب زندگي مشترک زيسته اند. اين تغيير در قرن حاضر شدت بيشتري يافته تا بر اساس آن، زنان از پذيرش نقش سنتي خود سر باز زده و خواستار مشارکت اجتماعي و اقتصادي شوند. به طور کلي معيارهاي نادرستي چون؛ تفاوت فرهنگي، سطح تحصيلات، عدم شناخت دختر و پسر قبل از ازدواج و البته ازدواج هاي اجباري از جمله عوامل اجتماعي هستند که طلاق را در پي دارد. اعتياد، بيماري هاي خاص و مشکلات جنسي و عدم رضايت زناشويي نيز از ديگر دلايل زوج ها براي طلاق است.
به نظر مي رسد در اين برهه از زمان، تغيير نگرش نسبت به مقوله ازدواج و انتخاب زوج مهم ترين چيزي باشد که جامعه با آن رو به رو است. چه بسيار جوانان و خانواده هايي که بدون توجه به پختگي رواني و بلوغ فکري خود و فرزندانشان و به صرف نگرش هاي سنتي غالب، جوانان را در مسيري قرار مي دهند که پاياني تلخ به همراه خواهد داشت. علاوه بر آن صرف هزينه هاي سنگين ازدواج، آن هم در ابتداي زندگي مشترک در شرايطي که صرفه جويي و نه صرفه نظر از مقدمات ازدواج، الويت جوانان را تشکيل مي دهد، مي تواند يک ياز عوامل طلاق در آينده باشد. طلاقي که نتيجه مشکلات اقتصادي و اجتماعي ناشي از تحمل مخارج سنگين پيش از ازدواج به دليل عدم رشد کافي رواني جوانان و يا باورهاي نادرست آن ها است.