مردم بیش از اینکه از این راهنما استفاده کنند به صورت شفاهی از همدیگر سوال میپرسند، زیرا حوصله ندارند روی این نقشه دقیق شوند
تاريخ انتشار: جمعه ۱۵ ارديبهشت ۱۳۹۱ ساعت ۱۰:۲۴
نمایشگاه بیست و پنجم کتاب از چهارشنبه (13 اردیبهشت) کار خود را آغاز کرده است. یکی از مهمترین مسایلی که در بهتر برگزار شدن این گردهمآرایی بزرگ فرهنگی موثر است، اطلاعرسانی دقیق به مراجعان درباره راهها و مکان غرفههای ناشران مختلف است. «ایبنا» گزارشی مردمی از بازدیدکنندگانی که به نمایشگاه آمده اند تهیه کرده است.
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران ، گوشه و کنار مصلای بزرگ امام خمینی(ره) تهران از صبح دیروز و به مدت ده روز ، شاهد حضور آدمهای زیادی است که همراه با دوستان و خانواده یا به تنهایی میآیند و میروند، برخی کتاب در دست دارند، بعضیها نشستهاند روی چمنها و چیزی میل میکنند و برخی نیز دنبال غرفه، کتاب و ناشر مورد نظرشان میگردند؛ همه اینها یعنی نمایشگاه کتاب تهران یک بار دیگر برپا شده است.
بیست و پنجمین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران صبح دیروز در حالی آغاز به کار کرد که غرفه برخی ناشران هنوز در حال خمیازه کشیدن بود و خود را برای پذیرایی از این همه علاقهمند به کتاب در نخستین روز آماده و آراسته نکرده بود. برخی غرفهها حتی هنوز روبان خود را قیچی نکرده و انگار کسی وارد آنها نشده بود و برخی دیگر نیز گويا هنوز بلاتکلیف بودند! اما ناشران بسیاری را می توانستی ببینی که سحرخیز و اتو کشیده، مشتاق پذیرایی از بازدیدکنندگان در نخستین روز نمایشگاه بودند.
از وضعیت نابسامان اینترنت در روز نخست که بگذریم، یکی از مسایلی که همواره در نمایشگاه کتاب تهران و در نمایشگاه فعلی نیز جلب توجه میکند، افراد زیادیاند که با پرسشهای «خانوم ببخشید! شبستان کجاست؟»، «آقا ببخشید! بانک کجاست؟»، «مترو از این طرفه؟!»، «آقا! نشر دانشگاهی کجاست؟!» و... به سراغت میآیند. در مواجهه با این افراد یا باید بگویی که نمیدانی یا با حوصله تمام و در حالی که کتابها روی دستت سنگینی میکنند، جوابشان را بدهی!
امسال نیز مانند سالیان گذشته، در نمایشگاه کتاب تهران غرفههای خاصی برای پاسخگویی به مراجعان برپا شدهاند. از سوی دیگر در این غرفهها، نقشههای راهنما یا به اصلاح «کروکی» نیز به مراجعان داده میشود، نقشهای که در آن نحوه استقرار و سالنبندی نمایشگاه به بازدیدکنندگان ارایه میشود. برخی از مراجعان این نقشه را گمراه کننده میدانند در حالی که به گمان برخی، این نقشه گویا است!
خانم ملایری که از شهرستان به نمایشگاه کتاب آمده معتقد است این کروکی برای کسی که برای نخستین بار به نمایشگاه کتاب و مصلای تهران میآید چندان گویا نیست و او را سردرگم میکند! وی ادامه میدهد: البته در مقایسه با برخی از مردم و مسوولان اطلاعرسانی که فرد را گمراه میکنند و نشانی درستی نمیدهند، این کروکیها راهگشاتر است!
وی ادامه میدهد: پیشنهاد من این است که علاوه بر این کروکی، نقشهای از جایگاه غرفهها به بازدیدکنندگان داده شود؛ نقشهای که جامع باشد، یعنی هم مسیرها را شامل شود و هم محل غرفهها را.
یکی از نکات مهمی که خانم ملایری و همچنین سایر کسانی که در این گزارش به سراغ آنان رفتهام بر آن تاکید دارند، لزوم موضوعی شدن چیدمان غرفهها در نمایشگاه کتاب تهران است. آنان همگی معتقدند اگر چیدمان موضوعی محقق شود، حجم زیادی از پرسشهای بازدیدکنندگان کاسته شده و از رفت و آمدهای بیدلیل آنان نیز کاسته میشود.
مهدی مهدوی، جوانی است که برای دومین بار به نمایشگاه کتاب تهران آمده است. او درباره نقشه راهنمای نمایشگاه کتاب میگوید: از بروشور یا کروکی استفاده نکردم، چون تقریبا از مسیرها آگاه بودم و میدانستم که باید مستقیم به شبستان بیایم.»
مهدوی غرفهبندی الفبایی را ناکارآمد میداند و میگوید: این نوع چیدمان اصلا مناسب نیست و باعث ترافیک انسانی و رفت و آمدهای بیدلیل میشود. اگر امکان چیدمان موضوعی فراهم نیست، دستکم مسوولان میتوانند در راهنمای نصب شده بر سردر هر راهروی نمایشگاه، به موضوع کتابهای هر ناشر اشاره کنند تا از مراجعات بیمورد جلوگیری شود.
کنار یکی از درهای شبستان، فردی با لباس آبی نشسته است که تشخیص اینکه او مامور اطلاع رسانی است یا نه، ساده نیست! وقتی از او درباره وضعیت اطلاعرسانی نمایشگاه کتاب سوال میکنم ابتدا با خنده تذکر میدهد که او مامور حراست است نه اطلاعرسانی! او میگوید: ما همیشه با این مشکل مواجهیم که مردم به دلیل بیاطلاعی گمان میکنند ما برای اطلاعرسانی در اینجا نشستهایم البته ما هم تا حدی که بتوانیم مردم را راهنمایی میکنیم!
آقای رضایی در حالی که برای خانمی توضیح میدهد که نمیتواند وسایل و کتابهای او را پیش خود نگه دارد و او باید به بخش امانات رجوع کند، میگوید: برخی از امکانات نمایشگاه کتاب، گویای حجم بازدیدکنندگان نیست. به عنوان مثال نمایشگاهی با این عظمت باید بیشتر از یک بخش امانات داشته باشد.
او هم بدون اینکه از او سوال کنم، به لزوم غرفهبندی موضوعی نمایشگاه کتاب اشاره میکند و ادامه میدهد: به این ترتیب هم مراجعهکنندهها هدفمندتر میشوند و هم از خستگی و سردرگمی آنان کاسته میشود.
رضایی که چندین سال است به عنوان مامور حراست در نمایشگاه کتاب تهران حضور مییابد تاکید میکند که برخی از این مسایل برای او تکراری است و اگرچه همواره این انتقادها را بازگو کرده است اما همچنان این وضعیت تکرار میشود.
رضایی نقشه راهنمای داده شد به مراجعان را مبهم میداند و میگوید: مردم بیش از اینکه از این راهنما استفاده کنند به صورت شفاهی از همدیگر سوال میپرسند، زیرا حوصله ندارند روی این نقشه دقیق شوند و برخی حتی نمیدانند آن را کدام طرفی بگیرند تا موقعیت خودشان را تشخیص دهند!
آخرین و البته مهمترین جایی که برای آگاهی از وضعیت اطلاعرسانی در نمایشگاه کتاب باید به آن سری بزنم، غرفههای اختصاصی اطلاعرسانیاند. غرفههایی که در مکانهای مهم نمایشگاه کتاب از جمله در ورودیهای مصلای تهران و همچنین در شبستان برپایند و به بازدیدکنندگان پاسخ میدهند.
خانم سپهری یکی از مسوولان پاسخگویی مستقر در این غرفهها است، وی میگوید: بیشتر مردم به صورت شفاهی نشانیها را از همدیگر میپرسند و بهویژه برای کسی که نخستین مراجعه به این نمایشگاه را دارد، ارتباط برقرار کردن با این نقشه کار سادهای نیست.
وی میافزاید: غالبا مردم موضوع کتاب مورد نظرشان را به ما میگویند و انتظار دارند ما لیست تمام ناشرانی را که در این حوزه کتاب منتشر کردهاند به آنها بدهیم، در حالی که این کار برای ما میسر نیست و اگر غرفهبندیهای نمایشگاه به صورت موضوعی باشد، قطعا از این حجم مراجعه کاسته خواهد شد.
سپهری معتقد است اطلاعرسانی دقیقتر در این نقشه و همچنین از طریق رسانههای جمعی، حجم مراجعان بیهدف به نمایشگاه را کمتر خواهد کرد.
با توجه به آنچه مراجعهکنندگان به نمایشگاه کتاب و نیز مسوولان مربوطه میگویند، به نظر میرسد همچنان لزوم اطلاعرسانی دقیقتر از طریق طراحی نقشه گویاتر برای راهنمایی بازدیدکنندگان از نمایشگاه کتاب احساس میشود. همچنین همانطور که تمامی شرکتکنندگان در این گفتوگو اتفاق نظر داشتند، غرفهبندی موضوعی نمایشگاه کتاب، در تسهیل مراجعان و نیز کاهش ترددها و سردرگمی شرکت کنندگان تاثیر به سزایی خواهد داشت.
نقشه یا کروکی نمایشگاه بیست و پنجم را در دست دارم و در تلاشم که آن را با شمال و جنوب موقعیت خودم هماهنگ کنم که به یکباره خانم خستهای سوال میکند: «دخترم مترو کدوم طرفیه؟» از قضا این را بدون نیاز به نقشه میدانم. با افتخار به سمتی اشاره میکنم و میگویم: «باید از این طرف بروید!»