خط تحولات و اعلام مواضع و جنگ الفاظ بين ايران و آمريكا آنچنان طي شد كه صدور قطعنامهها و شعار تغيير «اوباما» به نزديكي و انطباق سياست كاخ سفيد با رژيم صهيونيستي منجر شده است
تاريخ انتشار: دوشنبه ۱۱ مرداد ۱۳۸۹ ساعت ۲۱:۰۲
نويسنده : ابوالقاسم قاسم زاده
تيترآنلاين - مسيري كه دولت اوباما رئيس جمهور آمريكا از آغاز دوران رياست جمهوري خود تاكنون طي كرده است از نگاه اغلب تحليلگران سياسي در غرب، چرخش از وعدههاي انتخاباتي و شعارهايي است كه در شروع مسئوليت با شعار «تغيير» ميداد. اگر نيمنگاهي به دوران رياست جمهوري هشت ساله «جرج بوش» داشته باشيم و به گفتهها، نقدها و بررسي بسياري از نظرپردازان سياسي در آمريكا و اروپا در آن زمان نگاهي كنيم. يك نتيجه و برداشت در آن مقطع زماني ودر فاصله انتخابات رياست جمهوري در آمريكا و انتخاب «اوباما» از حزب دمكرات رقيب «جرج بوش» از حزب جمهوريخواه را ميتوان مشاهده كرد و آن شكست سياستهاي «تهديد منجر به جنگ» از سوي آمريكاي دوران جرج بوش است. در آن نوشتهها دوران جرج بوش را دوران فاجعه براي آمريكا هم در سياستها و مديريت داخلي (اعم از اقتصادي و اجتماعي) و نيز در سياست خارجي ارزيابي ميكردند.
«اوباما» از بستر و زمينه همين برداشت عمومي از سوي مردم آمريكا كه ادامه فاجعهبار سياستهاي «جرج بوش» را رد ميكردند با شعار «تغيير» به ميدان آمد و خود را نماينده و آغازگر فصل جديد از سوي آمريكا در جهان ناميد. ابتدا اين واقعيت كه آمريكا منفور ملتها در جهان شده است را كليشه كرده چنين واقعيتي در سطح جهان كه چند ماه از آغاز دوران رياست جمهوري اوباما در صدر گزارشها و نقد و بررسيهاي رسانههاي آمريكايي و اروپا قرار داشت، بسياري را در محافل سياسي و خبري متعجب ولي اميدواركرده بود. بطوري كه در آمريكا و اروپا شعار «تغيير» از سوي اوباما مورد استقبال نويسندگان و شخصيتهاي متفكر سياسي قرار گرفت.
” «اوباما» در باره روابط آمريكا با ايران سه شعار را علني كرد. عبور از گذشته و تأكيد نداشتن بر آن، مذاكره مستقيم و بازگشت ايران به جامعه بينالمللي. اين سه عنوان موجب جريان سازي سياسي ـ تبليغي در سطح بينالمللي و بخصوص در خاورميانه گرديد “
بحران اقتصادي ـ مالي كه از آمريكا آغاز و اروپا و بسياري از كشورهاي پيشرفته صنعتي را دربر گرفت.
موضوع سياست خارجي دولت اوباما را مدتي به محاق برد وعبور از بحران شكننده اقتصادي اصليترين محور رفتاري همه دولتهاي غربي شد. اندك اندك اين بحران و شدت آن تعديل گرديد و آمريكايها خود را از دايره ورشكستگي اقتصادي بيرون كشيدند. اگر چه هنوز هم آمريكا تا حدودي و اروپا همچنان از زيانهاي بحران اقتصادي در آشفتگي و التهاب بسر ميبرد. سخنان رئيس جمهور جديد آمريكا درباره خاورميانه بحرانزده در يك اصل دور ميزد و آن بستن كارنامه سياستهاي گذشته از دوران جرج بوش با محوريت «تهديد منجر به جنگ» بود. اولين سفر «اوباما» به خاورميانه و سخنراني مفصل او در دانشگاه قاهره، نمايش تجديد نظري بود كه رئيس جمهور جديد آمريكا در نزديكي به اعراب و تغيير نگاه نسبت به اسلام و مسلمين خاورميانه را وعده ميداد. اين سخنراني از سوي محافل صهيونيستها در غرب و رژيم صهيونيستي نگرانكننده خوانده شد و ارزيابي گرديد. بسياري گمان به تغيير را باور كردند و عبور خاورميانه از بحران را كه ناشي از انطباق سياستهاي آمريكا ـ اسرائيل ميدانستند، نگاه آينده خاورميانه در صلح و آرامش ارزيابي كردند.
«اوباما» در باره روابط آمريكا با ايران سه شعار را علني كرد. عبور از گذشته و تأكيد نداشتن بر آن، مذاكره مستقيم و بازگشت ايران به جامعه بينالمللي. اين سه عنوان موجب جريان سازي سياسي ـ تبليغي در سطح بينالمللي و بخصوص در خاورميانه گرديد. واكنش رژيم صهيونيستي نسبت به آن ابراز خشم و طرد بود تا آن حد كه سران صهيونيست از ملاقات با اوباما اجتناب كردند و پرخاشگري عليه دولت اوباما را محور تبليغي و سياسي رسانهاي خود قرار دادند. جالب توجه آن كه برخي از دولتهاي عربي نيز از اينكه ايران و آمريكا اختلافهاي خود را از طريق مذاكره مستقيم حل و فصل كنند، نگران شدند و اين نگراني را در محافل سياسي و مطبوعاتي عرب با انواع كنايه و نقد منفي و متهمسازي جمهوري اسلامي ايران به سازش به چالش كشيدند.
عمق كينهورزي اين دولتهاي عربي از ايران در اين مقطع چنان آشكار گرديد كه مواضع آنها منطبق بر مواضع رژيم صهيونيستي
” در آمريكا بسياري از نمايندگان و سناتورهاي كنگره اين كشور گام به گام طرح «تهديد و تحريم» عليه ايران را به دستور كار و سياستورزي دولت اوباما تبديل كردند و بسياري از نمايندگان و برخي از سناتورهاي مشهور را كه خواهان تعامل با ايران بودند را از ميدان خارج كردند. “
درباره روابط ايران و آمريكا بود. اما در داخل كشور و در محافل رسمي و غيررسمي، از سخنان اوباما و دعوت به مذاكره مستقيم دو برداشت عيان شد. برخي اين سخنان را «فريب» و عدهاي آن را «فرصت» ناميدند. به هر حال «فريب» يا «فرصت» در وادي سياست و سياستمداري هنر مديريت سياسي تبديل «فريب» به «فرصت» است. از آن زمان خط تحولات و اعلام مواضع و جنگ الفاظ آنچنان طي شد كه صدور قطعنامهها و شعار تغيير «اوباما» به نزديكي و انطباق سياست كاخ سفيد با رژيم صهيونيستي منجر شده است. رژيم صهيونيستي با بحران و تشديد بحران در خاورميانه زنده است.
در آمريكا بسياري از نمايندگان و سناتورهاي كنگره اين كشور گام به گام طرح «تهديد و تحريم» عليه ايران را به دستور كار و سياستورزي دولت اوباما تبديل كردند و بسياري از نمايندگان و برخي از سناتورهاي مشهور را كه خواهان تعامل با ايران بودند را از ميدان خارج كردند. در اين مرحله در اتحاديه اروپا نيز سه كشور اصلي انگليس، فرانسه و آلمان در هماهنگي با آمريكا به تصويب طرحهاي تحريم عليه ايران حتي فراتر از قطعنامه تحريم مصوب شوراي امنيت سازمان ملل پيش آمدهاند. رسانههاي غربي كه خط خبري ـ تبليغي خود را از آمريكا ـ اسرائيل ميگيرند در يك هماهنگي كمسابقه هر روز به فضاسازي تبليغي عليه جمهوري اسلامي ايران ميپردازند. هر روز ده ها نوشته و تفسير و گزارش از اين رسانه پخش ميگردد تا جو عمومي را عليه جمهوري اسلامي ايران زنده نگهدارند. متأسفانه از داخل كشور نيز خوراك تبليغاتي و خبري براي اين رسانهها ساخته و پرداخته ميشود.
آنچه كه در دورنماي نزديك از تحولات در خاورميانه و بخصوص در اين روزها از لبنان و موضوع رأي دادگاه بينالمللي درباره قتل رفيق حريري عليه حزبالله و حوادث غزه و در عراق و افغانستان مشاهده ميشود، مسير تشديد تهديد و اجراي تحريمها است. بسياري حتي در غرب نگران آيندهاي در خاورميانه هستند كه از مسير تهديد و تحريم، جنگي برافروخته شود كه در آن صورت همه زيان خواهند ديد.
«كشورهاي غربي تلاش دارند همه راههاي تفاهم و ديپلماتيك را ببندند لازمه عبور از اين مرحله راه خويشتنداري، حوصله و رفتار عقلايي از جانب دلسوزان در داخل كشور و در سطح بينالمللي است.» "متن خلاصه شده"