نرخ بیکاری جوانان زیر 29 سال، براساس آخرین آمارهای رسمی مرکز آمار ایران، برای مردان 21 درصد و برای زنان 44 درصد است.
از طرف دیگر، در 7 استان کشور، نرخ بیکاری زنان جوان بالاتر از 50 درصد قراردارد. همچنین نرخ بیکاری مردان جوان در 6 استان کشور بالای 25 درصد است [1]. اگرچه این آمار به بهار 1389 مربوط میشود و از آن زمان تا به امروز آمار رسمی جدیدی در این زمینه منتشر نشده است، اما به نظر میرسد با توجه به رکود نسبی حاکم بر اقتصاد کشور، به احتمال فراوان تغيير محسوسي در اين آمارها ايجاد نشده باشد.
از طرف دیگر، رشد محسوس تمایل زنان به حضور در بازار کار، در کنار موج قریبالوقوع ورود فارغالتحصیلان دانشگاهی به صف متقاضیان اشتغال، در تلفیق با وضعیت نهچندان مناسب و رکود نسبی حاکم بر بخشهای کشاورزی و صنعت و خدمات، لزوم چارهانديشي براي افزايش سرمايهگذاري و به تبع آن فراهمسازي فرصتهاي شغلي پايدار را مضاعف ميكند.
چنین شرایطی، لزوم ارائه تحلیلهای جامع اقتصادی از سوی اقتصاددانان متخصص بازار کار را بیش از پیش پررنگ میسازد. با این وجود، متاسفانه به دلیل بینظمی در انتشار آمارهای رسمی مربوطه، حتی برجستهترین اقتصاددانان کشور نیز نمیتوانند تحلیل جامعی در زمینه وضعیت فعلی، چشمانداز آینده و نیز میزان موفقیت یا ناكامي طرحهای مختلف دارای هدف اشتغالزایی در کشور ارائه کنند.
از طرف دیگر، وجود برخی ابهامات در زمینه نحوه تعریف و نیز نحوه محاسبه شاخصهای آماری رسمی مرتبط با بیکاری و اشتغال، دشواری مضاعفی را بر اقتصاددانان تحلیلگر بازار کار ایران تحمیل کرده است.
به عنوان یک مثال، بررسيها نشان ميدهد كه براساس طرح نمونهگیری نیروی کار، اشتغال و بیکاری «مرکز آمار ایران»، «جمعیت فعال» کشور (شامل کلیه متقاضیان اشتغال، اعم از بیکار و نیز شاغل)، در فاصله سالهای 1385 تا 89، به طور متوسط سالانه 170 هزار نفر رشد داشته است. چنین رشد ناچیزی، در مقایسه با میزان رشد جمعیت فعال در سالهای پیشین و با توجه به سطح کل جمعیت کشور و نیز نرخ زاد و ولد در دهههای گذشته، ابهامات و پرسشهای فراوانی را در مورد چگونگی تعریف شاخص جمعیت فعال از سوی مرکز آمار، احتمال تغییر تعریف مورد استفاده در سالهای اخیر و نیز چگونگی محاسبه این شاخص، در ذهن کلیه استفادهکنندگان از این آمارها بر میانگیزد.
علاوه بر نقصهای ناشی از عدم دسترسی به آمارهای رسمی منظم و شفاف و نیز ابهامات آمارهای موجود، به نظر میرسد برخی تحلیلهای ارائه شده پیرامون وضعیت اشتغال و بیکاری در کشور نیز، با اشتباه فاحشی در زمینه کمتوجهی نسبت به تمایز بین مفهوم «تعداد شغلهای ایجادشده» و «خالص شغلهای جدید» مواجه هستند.
برای توضیح بیشتر، باید توجه کنیم که حتی در بدترین وضعیت اشتغال در یک کشور نیز، قطعا در هر سال شاهد ایجاد تعدادی شغل خواهیم بود. اما چنانچه تعداد شغلهای تخریبشده، بیشتر از تعداد شغلهای ایجادشده باشد، خالص تعداد شغلهای جدید برابر با صفر یا حتی منفی میشود که به معنای بدتر شدن وضعیت اشتغال خواهد بود.
به این ترتیب صرف انرژی فراوان برای مناقشه بیدلیل کارشناسان اقتصادی مختلف و نیز مدیران اجرایی کشور بر سر تحلیل صحت و سقم آمارهای مربوط به تعداد مشاغل سالانه، به هیچ عنوان نمیتواند ارزیابی مناسبی از وضعیت بازار کار کشور به دست دهد و حتی میتوان گفت که آمار تعداد مشاغل ایجادشده در طول یک سال، اهمیت چندانی در ارزیابی روند تغییرات بیکاری و اشتغال کشور ندارد.
برای مثال براساس نتایج آماری طرح نمونهگیری نیروی کار و اشتغال و بیکاری (منتشره توسط مرکز آمار ایران)، در فاصله سالهای 1384 تا 1388، تعداد کل موقعیتهای شغلی موجود در کشور، سالانه افزایشی در حدود 100 هزار نفر را نشان میدهد که به منزله افزایش خالص سالانه 100 هزار نفری تعداد موقعیتهای شغلی در کشور است؛ افزایشی که بدون شک پاسخگوی افزایش تقاضای اشتغال در کشوری با جمعیت 74 میلیون نفری و زاد و ولد سالانه یک میلیون و 600 هزار نفری نیست. حالا وقتی که تعداد خالص مشاغل جدید معین است، به راستی چه تفاوتی دارد که در سالهای مورد اشاره، چه تعداد شغل ایجاد شده باشد و چه تعداد شغل تخریب؟
سخن آخر آنکه، بر مبنای آخرین آمارهای رسمی موجود، تعداد کل بیکاران در کشور در حدود 3 و نیم میلیون نفر است که تقریبا با مجموع تعداد دانشجویان کلیه مقاطع تحصیلی در کشور برابری میکند؛ به این معنا که اگر همه این دانشجویان پس از فارغالتحصیلی متقاضی اشتغال باشند و در صورت ثابت ماندن شرایط اقتصادی موجود، همین دانشجویان برای دو برابر ساختن آمار بیکاران در کشور کفایت میکنند. در چنین شرایطی، ارائه راهکارهای علمی برای کمک به وضعیت اشتغال در کشور، اهمیت بسیار بالایی دارد؛ مسالهای که یکی از زیربناهای مهم آن عبارت است از تولید منظم آمارهای اقتصادی مربوط به بازار کار و رفع ابهامات در مورد آمارهای موجود.