وابسته شدن صرفاً جسمي ، خوني و منحصر به مواد افيوني نيست بلكه انسان به خيلي چيزها بصورت روحي نيز مي تواند وابسته شده و شايد به مراتب ...
تاريخ انتشار: جمعه ۵ خرداد ۱۳۹۱ ساعت ۱۸:۴۲
خواننده محترم را هدايت مي كنيم به سمت و سويي كه شايد خيلي ها اين سمت و سو و شرايط بعد از فوت يا جدايي از همسر را هنوز نمي شناسند و بد نخواه بود تا اين شرايط درك شود و شايد اگر درك گردد ، دوران زندگي قبل از اين اتفاقات بتواند خيلي متفاوت باشد.
كلمه "اعتياد" كه براي همه آشنا است و معمولا زمان زيادي نمي خواهد تا يك انسان، به چيزي اعتياد پيدا كند. ريشه اين كلمه "عادت" و اعتياد به معني عادت كردن يا وابسته شدن است.
چرا واژه اعتياد را براي وابستگي در زندگي به كار مي بريم ؟
اعتياد به معني خو گرفتن و به صورت پياپي چيزي را خواستن است. معمولا اين واژه به اذهان سيگنال منفي ارسال مي كند و در واقع همينطور است زيرا عادت در اغلب مواقع يا شايد هميشه يك رفتار منفي است (مگر عادتهاي غريزي مادر به فرزند و همانند اينها).
با به كاربردن اين واژه در ادامه مطلب ، قصد داريم ذهن خواننده را روي واژه عادت متمركز كنيم بطوريكه در انتهاي مطلب اين واژه در حافظه اش ثبت گشته و هميشه به خاطر داشته باشد كه عادتها در زندگي مي توانند مشكل زا باشند و در حالت جدايي كشنده.
انواع عادتها و تفاوتها :
اما اعتياد يا عادت كردن يا وابسته شدن صرفاً جسمي ، خوني و منحصر به مواد افيوني نيست بلكه انسان به خيلي چيزها بصورت روحي نيز مي تواند وابسته شده و شايد به مراتب خيلي شديدتر از مواد افيوني از جمله وابستگي به وجود همسر ، فرزند ، پول ، مقام و ساير ماديات دنيا.
در اينجا صرفاً ميخواهيم به اعتياد به وجود همسر و عواقب حاصل از بي همسري در صورت طلاق يا مرگ همسر پرداخته و توصيه هايي داشته باشيم.
اعتياد به وجود همسر ، فرزند يا ... كه اينجا به اعتياد نوع اول از آن ياد مي كنم ، فرقش با اعتياد به مواد افيوني (اعتياد نوع دوم) در اين است كه اين نوع اعتياد معمولا ناخواسته و غير ارادي بوده و در مدت زمان بيشتري به وقوع مي پيوندد و مواردي از جمله عشق ، فرزندان ، برقراري ارتباطات عاطفي و خانوادگي با فاميل و دوستان و ... معمولا در اين نوع دخيل هستند و ترك اين عادات نيز شايد به مراتب سخت تر بوده و همچنين عوارض بيشتري داشته باشد و حتي شايد درمانش نيز خيلي سخت تر باشد كه بعضاً شاهد بوده ايم كه افراد باقيمانده از فوت همسر يا جدايي ، گاهاً به فوت ناگهاني ، افسردگي يا ... دست يافته اند.
اما اعتياد نوع دوم به مواد افيوني ، معمولا ارادي و آگاهانه بوده و در مدت زمان كمتري به وقوع مي پيوندد ، زندگي اجتماع كمتري را شامل شده و فرد معتاد و خانواده اش معمولا با جامعه كوچكتري در ارتباط هستند. ترك اين نوع اعتياد نيز اغلب به درمان دارويي جواب ميدهد البته اگر اراده اي نيز در خود فرد يا فاميل براي ترك عادت وجود داشته باشد تا فرد معتاد از اعتياد رهايي پيدا كرده و به زندگي اوليه برگردد.
فرق ديگري كه اين ۲ نوع با هم دارند اين است كه در اعتياد نوع اول ، زندگي حالتهاي مختلف دارد حالتهايي چون زندگي عاشقانه يا عاطفي شديد، زندگي متعادل همراه با دوست داشتن، زندگي با حالت روزمره گي و رفع نيازها ، زندگي اي شايد همراه با بيماري و مشكلات مادي و ...، زندگي مشاجره اي با اختلافات محدود يا گاهاً شديد يا ... ، اما در اعتياد نوع دوم معمولا در زندگي عشق وجود نداشته و گاهاً تنفر يا انزجار حكمفرفاست و يك حالت مدارا غالباً وجود دارد يا طلاق خاموش يا رابطه اي مرده.
انواع جدايي و تفاوتها :
در انفصال يا جدايي نيز هرگاه اين جدايي در اثر فوت يا طلاق رسمي اتفاق بيفتد فرقهايي باهم دارند. جدايي در هر ۲ نوع ، خلائهايي را ايجاد ميكند كه پر كردن اين خلائها در زندگي نيز اولا خيلي سخت بوده و در ثاني عارضه هايي را نيز شامل مي شود.
در جدايي نوع اول كه معمولا با فوت همسر اتفاق مي افتد ، هرگاه زندگي گذشته ، عاشقانه يا همراه با دوست داشتن يا حتي براي رفع نيازهاي زندگي يا ساير موارد مذكور ، بوده باشد بعضاً خلاء عاطفي يا حمايتي شديدي ايجاد مي شود كه اثرات مخرب و ناخوشايندي مي تواند روي اعضاي باقيمانده خانواده داشته باشد كه اين خود مستلزم مديريت صحيح و استفاده از نيروهاي روانشناسي براي ترميم روح و بقاي اعضاي خانواده است كه چه بسا هرگاه اين مديريت يا استفاده از نيروها وجود نداشته باشد، خانواده از هم پاشيده شده و مشكلات متعددي ايجاد مي گردد.
اما در حالت دوم جدايي(طلاق) كه معمولا در اثر اعتياد نوع دو يا اختلافات حاد بين همسران و ... اتفاق مي افتد، معمولا زن و شوهر راغب به جدايي هستند اما ممكن است از ايجاد خلائها و مشكلات زياد روحي ، رواني بعد از جدايي مطلع نبوده و يكي از همسران ، عجولانه تصميم به جدايي گرفته باشد.
چگونگي تحمل جدايي :
تحمل جدايي پس از طلاق ، به مراتب سخت تر است چرا كه در اين نوع ازجدايي ، شخص جداشده از خانواده در دنيا حضور داشته اما معمولا در خانه حضور فيزيكي ندارد و اين امر باعث مي شود كه اذهان اعضاي باقيمانده خانواده درگير ارتباط با وي باشد و نتوانند در مدت زمان مشخصي ، شخص جداشده از خانواده را فراموش نموده يا صرفاً در حالتهاي خاص و ديرهنگام شخص فراموش مي شود و تحمل اين وضعيت رد زندگي همانند سمي كشنده است براي اعضاي باقيمانده مگر اينكه عشقي در خانواده جايگزين اين وضعيت گردد يا ... اما در حالت فوت همسر ، خاطرات زندگي گذشته در اذهان اعضاي خانواده وجود داشته و اعضاي خانواده پس از سپري نمودن مدتي (كوتاه يا طولاني با توجه خصوصيات اعضاي درگير و ميزان وابستگي و قدرت تطابق با وضعيت جديد) و طي نمودن دوران سخت زندگي معمولا به خاطرات تلخ يا شيرين پدر يا مادر از دست رفته بسنده كرده و با توجه به عدم انتظار بازگشت شخص متوفي ، به حالت عادي رسيده و در مسير زندگي قرار مي گيرند.
تكليف همسر و فرزندان در دو حالت جدايي ، چگونه است؟
در حالت جدايي نوع اول ، فرزندان ، حامي عاطفي يا حقوقي خود را از دست ميدهند و با توجه به اينكه يكي از حاميان عاطفي يا حقوقي وجود دارد ، مي توان گفت كه اين حامي با مديريت صحيح يا استفاده از نيروهاي روانشناسي ، روانپزشكي يا خدماتي مي تواند فقدان عاطفي يا حمايتي يا خدماتي همسر فوت شده را تا حدي پوشش دهد لذا رضايت نسبي بوجود خواهد آمد و فرزندان مي توانند پس از مدتي در مسير درست زندگي قرار بگيرند ولي براي همسر باقيمانده ، خلاء عاطفي شديدي رخ ميدهد كه شايد هيچ چيز نتواند جايگزين آن گردد و در اين حالت همسر نيز به حمايت بيشتري نياز دارد اما رفتار همسر باقيمانده نيز مي بايست متناسب با شرايط اعضاي باقيمانده خانواده ، عاقلانه بوده و هر تصميمي در راستاي رضايت كل اعضا باشد.
اما در حالت جدايي نوع دوم ، فرزندان با مشكلات عديده اي روبرو مي شوند كه نه تنها حامي عاطفي يا حقوقي خود را از دست مي دهند( يا حمايت كافي ندارند) بلكه در اجتماع نيز سرخورده اند و هيچ چيزي جز سلامت روحي ، رواني شخص جداشده و بازگشت او به زندگي ، نمي تواند خانواده را از پاشيدگي و مشكلات روحي،رواني نجات بخشد اما اين حالت نيز متأسفانه به ندرت اتفاق مي افتد و اغلب ، اعضاي باقيمانده خانواده در مسير زندگي با مشكلاتي مواجه مي شوند و البته همسر باقيمانده ، با توجه به اينكه در سخت ترين و تلخ ترين شرايط زندگي قرار دارد براي رسيدن به يك آرامش نسبي و پوشش عاطفي فرزندان ، مي تواند و محق است كه عشق در زندگي ايجاد نموده و زندگي شيريني را در صورت لزوم تجربه نمايد اما در عين حال و در صورت توانايي مي تواند زندگي خود را فداي زندگي فرزندان نموده و نقش جدي تري از حيث عاطفي و حمايتي براي فرزندان ايفا نمايد. در اين حالت نيز رفتار همسر باقيمانده مي بايست متناسب با شرايط اعضاي باقيمانده خانواده ، عاقلانه بوده و هر تصميمي در راستاي رضايت كل اعضا (البته متناسب با درك موضوع) باشد.
توصيه يا پيشنهاد :
توصيه ها با توجه به مشكلات جدايي همسران ( چه در اثر فوت و چه در اثر طلاق) به افراد متأهلي كه در مسير زندگي قرار دارند و تاكنون با خلائهايي ناشي از جدايي مواجه نشدند و يا براي مجردهايي كه در مرحله انتخاب براي ازدواج هستند، موارد ذيل است :
۱- انتخاب شغل و انتخاب همسر در زندگي مهمترين است، پس در وهله اول انتخاب درستي همراه با شناخت كافي داشته باشيد.
۲- هرگاه متأهل شديد از زندگي تان با عشق مواظبت كنيد.
۳- سعي كنيد همسرتان را با شرايط روحي و رواني اي كه دارد بپذيريد و سعي نكنيد كه از او فرد ديگري بسازيد كه مناسب سليقه تان است.
۴- توقع نداشته باشيد كه همسرتان تمام نيازهاي شما را تأمين كند و سعي كنيد شما نيز تلاشي مشابه همسرتان در زندگي داشته باشيد.
۵- به همسرتان استرس وارد نكنيد و سعي كنيد زندگي آرامي داشته باشيد.
۶- با هم به گفتگوي دوستانه بپردازيد و سعي كنيد مشكلات و مسائل خانواده را با گفتگوي سالم حل كنيد.
۷- مسئله گرا و راه حل گرا باشيد.
۸- در هيچ چيز حتي محبت افراط و تفريط نكنيد چون اعتبادآور است و در صورت جدايي كشنده.
۹- هر چند فوت يا مرگ ، فراطبيعي بوده و ما ناچار به پذيرش آن هستيم اما چه بسا طول عمر مي تواند در اغلب موارد دست خودمان باشد و شايد بتوانيم جلوي خيلي از بيماريها را نيز با عشق گرفته يا به درمان بيماريها بپردازيم.
۱۰- بهترين راه براي مقابه با اعتياد همسر ، ترك اعتياد همسر است نه جدايي . پس بهتراست ابتدا در اين راه تلاش چشمگيري داشته باشيد.
۱۱- لذتهاي زندگي را مد نظر داشته باشيد و تحت هر شرايطي دلسوز و مهربان بوده و حتي الامكان گذشت داشته باشيد.
۱۲- هميشه در زندگي با افراد دلسوز ، مهربان و مورد اعتماد، مشاوره كنيد.
۱۳- هيچگاه در زندگي نا اميد نشويد چون نا اميدي شما را به سمت افسردگي و مرگ سوق مي دهد و اميد هميشه آخرين چيزي بايد باشد كه از دست مي دهيم.
۱۴- شما مسئول زندگي فرزندان هستيد، پس زندگي آنان را به زندگي خود ترجيح داده و ضمن تفكر به خود به ايثار هم بيانديشيد.
۱۵- زندگي در اغلب موارد، ارزش حفظ كردن را دارد. پس براي حفظ آن كوشا باشيد.