اين آمارها را هرگز نبايد مخفي كرد و نيز هرگز نبايد از اعلام آن چشم پوشيد. مثل آمار نرخ رشد اقتصادي كشور نيست كه چون رقم بالايي نيست خجالت بكشيم آن را بيان كنيم.
تاريخ انتشار: جمعه ۱۷ تير ۱۳۹۰ ساعت ۱۲:۳۲
نويسنده : فتح الله آملي
اين آمارها را هرگز نبايد مخفي كرد و نيز هرگز نبايد از اعلام آن چشم پوشيد. مثل آمار نرخ رشد اقتصادي كشور نيست كه چون رقم بالايي نيست خجالت بكشيم آن را بيان كنيم.حتي مثل آمار تورم 14 درصدي و يا آمار اشتغال 5/1 ميليون نفري و يا افزايش 7 درصدي كرايه خانه هاي تهران نيست كه درست يا غلط بودنش چنين تاثيرات اجتماعي عميقي بر جاي بگذارد به هر حال ميشود حتي به بانك مركزي هم دستور داد كه ديگر حق دادن آمار را ندارد و از اين به بعد شوراي عالي آمار مامور اين كار ميشود... بله ميشود همه اين كارها را كرد اما اين «آمار» را نه ميتوان كتمان كرد و نه منطقي و انساني و اخلاقي است كه آن را به نسيان سپرد و از اعلام آن خودداري كرد. چون ناديده گرفتن و يا لاپوشاني آن يك خيانت درحق خانوادههاي ايراني است و باز جاي شكرش باقي است كه هنوز ممانعتي در مقابل سازمان ثبت احوال ايجاد نشده است تا از دسترسي مردم به اين آمارها جلو بگيرد. كوچكترين ترديدي نبايد داشت كه اين آمارحتماً بايد گفته شود و هرچند كه بيان آن تلخ و بدمزه به نظرمان برسد براي آگاهي دادن به خانوادهها دانستن آن و اطلاعرساني درباره آن كاملا ضروري است. آمار مربوط به ازدواج و طلاق و همينطور آمار نگرانكننده مربوط به رشد طلاق دركشور و... پس بد نيست كه با هم نگاهي به آن بيندازيم.
در سال 85 تعداد زوجهايي كه كارشان به طلاق كشيده است 86 هزار زوج بودهاند. اين رقم در سال 85 به 94 هزار و در سال 86 به 99 هزار و هشتصد، در سال 87 به 110 هزار و پانصد، در سال 88 به 126 هزار و در سال 89 به 137 هزار و 200 مورد رسيده است. به بيان ديگر رشد آمار طلاق در فاصله سالهاي 85 تا 89 عدد درشتي رانشان ميدهد كه تنها اندكي با 40 درصد فاصله دارد. نكته مهم ماجرا اين است كه بيش از هفتاد درصد اين طلاقهامربوط به ازدواجهايي است كه كمتر از ده سال استمرار داشته است.يعني عمر ازدواج بيش از 70 درصد زوجهاي جدا شده كمتر از ده سال بوده است و نزديك به نيمي از اين ازدواجها نيز در 5 سال اول زندگي مشترك به جدايي انجاميده است.
پس ميبينيم كه عدم اعلام اين آمارها و هرگونه لاپوشاني آن ميتواند چه عواقبي را به دنبال داشته باشد از جمله اينكه ندانيم احتمال طلاق در ازدواجها چقدر افزايش يافته و لذا بايد به شدت مراقب باشيم كه در خانواده خويش گرفتار آن نشويم.
بدون آنكه بخواهم در اين روزها كه ازدواجهاي فراواني در كشور اتفاق ميافتد و ماه شعبان و بهويژه نيمه اول آن به يمن و تبرك اعياد شعبانيه همه جا آواي شادباش و پايكوبي جشن ازدواج را ميشنويد. بخواهيم خداي ناكرده آيه يأس بخوانيم و يا از طلاق و جدايي سخن به ميان آوريم اما نميتوان از هشدار و اندرز غفلت كرد. همه ميدانيم كه 123 هزار طلاق در كشور به چه معنا است؟ خيلي ساده اين يعني 123 هزار زن و مرد مطلقه... البته در طلاق، هم مرد و هم زن آسيب ميبينند اما آسيب زنان بسيار بيشتر است. بسياري از آنان امكان ازدواج مجدد ندارند. از آن بدتر آنهايي هستند كه سرپرستي فرزند يا فرزنداني را نيز برعهده ميگيرند و به گواهي آمار سازمان بهزيستي هر سال نزديك به 60 هزار نفر زن خود سرپرست به جمعيت آنان اضافه ميشود كه بخش قابل ملاحظهاي از آنان از يافتن يك شغل مناسب محروم ميمانند. همه ما ميدانيم كه متاسفانه نگاه جامعه به زن مطلقه و زن بيوه، گاهي تا چه حد و مرزي ظالمانه و غيرمنصفانه و همراه با سوء تفاهم و سوءظن و بدگماني است و يافتن شغل و يا حتي اجاره كردن يك خانه براي سكونت چه دشواريهايي برايشان پديد ميآورد و همه ميدانيم زني كه به دليل ترك همسر و يا جدايي، خود رنج تنهايي را حس ميكند و نيازمند اكرام و مهرباني جامعه است كمتر عاطفه و محبّت ميبيند وبدتر از آنان فرزنداني كه حساس ميشوند و آسيب پذيرتر. نكته ديگر اين است كه اگر در بين اين زنان كه اكثريت قريب به اتفّاق آنان با نجابت و صبر و زحمت و تحمّل و شكيب و پاكدامني مثال زدني و رنج و حرمان مضاعف، با همه مشكلات ميسازند و قهرمانانه گليم خود و فرزندانشان را از آب بيرون ميكشند حتي به قدر يك هزارم آنان و يك درهزار آنان به هزار و يك دليل ناگريز، در برابر شرايط سخت خويش و خواهندگان بازار پر تقاضاي هو س، بالاجبار دست تسليم بالا برند. جامعه را با چه حجم چشمگيري از زمينه مفسده ميتوانند روبروكنند. همه اينها بايد براي ما كه دأب وداعيه دين و اخلاق و غيرت و پهلواني و جامعه سالم انساني داريم برآشوبد و خواب از چشمانمان بگيرد وزنگهاي خطر را برايمان به صدا درآورد كه اندكي فكر كنيم كه در كنار اين همه توصيه و تشويق براي ازدواج چه بسترهايي را براي افزايش امكان پايداري در ازدواج فراهم كردهايم؟
براي اشتغال جوانان، فرهنگ سازي در ازدواج و آموزشهاي قبل از ازدواج، مقابله با افسردگي وبيكاري جوانان كه بسترساز اعتياد است، ارتقاي سطح فكري وحل مشكلات ومعضلات اقتصادي، لگامزدن بر توسن توقّعات، دين باوري و اخلاقمداري و دهها مسئله مرتبط در اين حوزه... چه كردهايم؟
عزيزان! خانواده و حفظ كيان آن و جلوگيري از افزايش آمار طلاق بسيار مهّم است. بسيار مهم، آن را جديتر بگيريم. طلاق و افزايش آن تركه بر تن خيس اجتماع است.