تيترآنلاين - كليد آسان كردن زندگي مردم در درجه اول رفع گراني است - نسخه قابل چاپ

كليد آسان كردن زندگي مردم در درجه اول رفع گراني است

17 دی 1390 ساعت 20:49

نويسنده : عليرضا خاني

هزينه اجاره خانه در تهران هم‌تراز با واشنگتن است. قيمت يك كيلو گوشت در ايران قطعاً خيلي گران‌تر از همه كشورهاي غربي است. بهاي ساير مواد غذايي در ايران به‌شدت نزديك به قيمت‌هاي جهاني است


دولت مدام اعلام كرده است كه نرخ تورم را در سالهاي اخير كنترل كرده و تا سال آينده به كمتر از 10 درصد مي‌رساند.

بدون توجه و تمركز بر اين موضوع كه آيا چنين سخني درست بوده و تا چه حد در آينده اين امكان هست كه تورم تك‌رقمي به دست آيد، آنچه تا به حال تقريباً به كلي مغفول مانده مقوله «گراني» است. تقريباً همه مسؤولان دولتي و حتي كارشناسان اقتصادي تحت تأثير بحث «تورم» قرار گرفته‌اند و چنان مقوله تورم، فضاي ذهني و بحث و گفتگو و اختلاف ديدگاه‌ها را پوشانده است كه كمتر كسي به مقوله گراني مي‌پردازد.

برخلاف تصور عاميانه، گراني با تورم متفاوت است و آنچه اكنون مردم را در تنگنا قرار داده است (هفت دهك غيرثروتمند مردم را) مقوله گراني است.

«گراني» به معناي پايين بودن متوسط درآمد مردم نسبت به ميانگين بهاي كالاها و خدمات است. درحالي كه تورم معناي رشد مستمر شاخص بهاي كالاها و خدمات را مي‌دهد. به عبارتي، حتي اگر تورم فرضاً به صفر برسد، معنايش آن است كه نرخ‌ها، ديگر افزايش نمي‌يابد اما آيا كسي كه درآمد ناچيزي دارد، به فرض ثابت‌بودن بهاي كالاها، مي‌تواند از همه كالاها بهره‌مند شود و همه نيازهايش را بپوشاند؟ به عبارت ساده‌تر، اگر نرخ تورم به صفر رسيد و نرخ?ها ديگر افزايش نيافت، كارگري كه ماهانه 350هزار تومان درآمد دارد، مي‌تواند اجاره‌بهاي مسكن و گوشت كيلويي 20هزار تومان و بقيه مايحتاجش را تأمين كند؟

پاسخ اين پرسش مستلزم درك معناي «گراني» است و نه تورم. زماني، بهاي تقريباً همه كالاها در اين ديار، به نسبت ميانگين بهاي جهاني بسيار كمتر بود و همين موضوع، ‌پايين بودن دستمزدها را توجيه مي‌كرد. به عبارت ساده‌تر، قيمت يك ليتر سوخت معادل يك‌دهم قيمت جهاني‌اش بود و قيمت يك ليتر شير هم همين‌طور و... الي آخر. بنابراين اگر يك كارمند در اروپا معادل 3 ميليون تومان پول ما حقوق مي‌گرفت و يك كارمند در ايران معادل 300هزار تومان،‌اين توجيه بود كه اگر درآمد يك حقوق‌بگير ايراني، يك‌دهم درآمد يك حقوق‌بگير غربي است، هزينه‌هايش هم تقريباً يك‌دهم اوست. اين موضوع مربوط به گذشته دور نيست. تا همين چند سال پيش اين معادله برقرار بود، اما اكنون چه شده است؟

كافيست نگاهي مقايسه‌اي به بهاي كالاها و خدمات در ايران و كشورهاي توسعه‌يافته بيندازيد. هزينه اجاره خانه در تهران هم‌تراز با واشنگتن است. قيمت يك كيلو گوشت در ايران قطعاً خيلي گران‌تر از همه كشورهاي غربي است. بهاي ساير مواد غذايي در ايران به‌شدت نزديك به قيمت‌هاي جهاني است (بعضي اندكي كمتر و بعضي اندكي بيشتر) حتي قيمت نان ـ كه ارزان‌ترين محصول غذايي است ـ در ايران به حدود نصف بهاي نان در كشورهاي غربي رسيده است. بهاي سوخت هم، همين نسبت را دارد. اما در سوي مقابل، آيا درآمدها نيز چنين شده است؟ هرگز. همچنان درآمد يك خانوار ايراني در حدود يك‌دهم درآمد يك خانوار غربي است درحالي كه هزينه‌هاي زندگي ـ بويژه در پايتخت ـ به‌شدت نزديك به هزينه‌هاي زندگي در همان كشورهاست. اين مقايسه است كه معناي «گراني» را نشان مي‌دهد.

در اين اوضاع، اگر دولت موفق شود به فرض محال،‌نرخ تورم را به صفر هم برساند، باز بخش وسيعي از جمعيت كشور فقير است و درآمدش كفاف هزينه‌اش را نمي‌دهد. اگرچه پرداخت نقدي يارانه‌ها، در ارقام كنوني، اندكي يك‌سوي اين نامعادله را تعديل مي‌كند، اما باز اين نامعادله تا رسيدن به معادله فاصله زيادي دارد.

كليد آسان كردن زندگي مردم و دستيابي ملت به رفاه عمومي ـ كه مسؤولان مدام شعارش را مي‌دهند ـ در درجه اول رفع گراني است و هم‌ترازكردن دوكفه اين ترازويي كه يكي در قعر زمين است و ديگري در اوج آسمان.


کد مطلب: 3898

آدرس مطلب: http://titronline.ir/vdcj.hetfuqeoosfzu.html?3898

تيترآنلاين
  http://titronline.ir