تفریح، گمشده ایرانیان
حمیدرضاشکوهی
مردم سالاری , 12 تير 1391 ساعت 16:15
مشکلات اقتصادی به حدی افزایش یافته که تامین معیشت و مسکن، بخش اعظم درآمد خانوارها را میبلعد و آنچه برای تفریح باقی میماند آنقدر اندک است که گزینههای چندانی برای انتخاب باقی نمیگذارد.
یکی از نیازهای زندگی، تفریح است و بدون تفریح، زندگی انسانها کامل نیست. چرا که انسان اگر کار میکند با این هدف است که از طریق درآمد حاصل از کار، زندگی آسودهتری داشته باشد و به نیازهای روحی و روانی خود نیز پاسخ گوید و در این میان تفریح از اهمیت خاصی برخوردار است؛ به ویژه در فصل تابستان که خانوادهها اوقات فراغت بیشتری دارند. اما واقعیت این است که تفریح در زندگی امروز ایرانیان، جایگاه چندانی ندارد که این امر دلایل متعددی دارد؛ دلایلی که موجب شده جوانان و خانوادههای ایرانی برای تفریح، گزینههای انتخابی چندانی نداشته باشند.یکی از دلایل این امر، مشکلات اقتصادی مردم است. مشکلات اقتصادی به حدی افزایش یافته که تامین معیشت و مسکن، بخش اعظم درآمد خانوارها را میبلعد و آنچه برای تفریح باقی میماند آنقدر اندک است که گزینههای چندانی برای انتخاب باقی نمیگذارد. البته برخی از مسوولان، با ارائه نشانی غلط، میزان سفرهای نوروزی مردم یا مسافرتهای تابستانی را که اغلب در حجم ترافیک جادههای برون شهری به ویژه محورهای مواصلاتی شمال کشور تبلور مییابد، نشانهای از بهبود وضع اقتصادی مردم میدانند اما چند نکته مغفول واقع میشود. نخست اینکه حجم ترافیک جادهها حاصل افزایش جمعیت و افزایش تعداد خودروها با وجود ثابت ماندن اغلب محورهای مواصلاتی منتهی به نقاط تفریحی شمال کشور است. از بین چهار جاده پررفت وآمد منتهی به شمال کشور، سه محور بیش از نیم قرن شرایط تقریبا ثابتی داشتهاند و این در حالیست که طی این مدت جمعیت کشور و تعداد خودروها چندین برابر شده است. پس ساده انگارانه است اگر افزایش حجم مسافرتها را با بهبود وضع اقتصادی و به تبع آن، بهبود تفریحات مردم مرتبط دانست.
نکته دیگر اینکه به دلیل افزایش حجم مهاجرت به شهرهای بزرگ، اغلب ساکنان شهرهای بزرگ به ویژه تهران وحاشیههای آن را کسانی تشکیل میدهند که سرزمین اصلی خود را به امید یافتن کار رها کردهاند و از آنجا که تمام تعلقات خانوادگی آنها در شهر اصلی خود است، از هر فرصتی برای مسافرت به سرزمین مادری استفاده میکنند و طبیعتاً نمیتوان این امر را صرفاً تفریح قلمداد کرد چرا که دیدار با خانواده و به ویژه پدر و مادر، یک نوع صله رحم است که البته ممکن است جنبه تفریحی هم داشته باشد اما طبعاً با مسافرتی که با هدف تفریح صورت میگیرد تفاوت دارد. اما اگر این مسافرتهای نوروزی یا تابستانی صرفاً با هدف تفریح صورت بگیرد باز هم نافی مسوولیت آن دسته از مسوولانی نیست که باید زمینه مسافرتی آسوده را برای مردم فراهم سازند. به راستی چه تعداد از مردم از نظر وضعیت اقتصادی در شرایطی قرار دارند که می توانند در هنگام مسافرت در هتلی مناسب اسکان یابند؟ یا حتی برای آن دسته از افرادی که اسکان در چادر را -گاه به اجبار- انتخاب کردهاند چه امکاناتی فراهم شده است؟ به عنوان یک نمونه بسیار ساده، وضعیت سرویسهای بهداشتی بین راهی در کشور ما چگونه است و چند درصد از آنها از استاندارد نسبی- نه کامل- برخوردارند؟ زمانی که آقای رحیم مشایی رئیس سازمان گردشگری بود طرح احداث 2000 سرویس بهداشتی بین راهی را کلید زد که البته طرح بسیار خوبی بود اما مثل خیلی از طرح های مشابه به سرانجام نرسید. وقتی پیش پا افتادهترین امکانات مسافرتی که با سلامتی انسان ارتباط مستقیمی دارد فراهم نباشد، تکلیف سایر امکانات روشن است. بنابراین مسافرتهای مردم به عنوان بخشی از تفریحات آنها، علاوه بر مشکلات اقتصادی، با موانع متعدد دیگری مواجه است. اما تفریح فقط مسافرت نیست. در شهرهای بزرگ ما چه امکاناتی برای تفریح مردم فراهم است؟ در همین شهر تهران، پس از تخریب شهر بازی بزرگراه چمران که سالها یکی از مهمترین مراکز تفریحی مردم بود، آیا جایگزینی برای آن ساخته شده است؟ پاسخ منفی است. هنوز پارک ارم با قدمت طولانی، تنها شهربازی جامع در شهر تهران است و سایر مراکز مشابه هم در تهران و سایر شهرها اغلب از استانداردهای لازم برخوردار نیستند که حوادثی که گاه در این مراکز رخ میدهد موید این ادعاست. نکته مهم اینجاست که در اغلب شهرهای بزرگ و پرجمعیت دنیا، مراکز تفریحی در تمام نقاط شهر پراکنده شدهاند تا نیازی به تردد طولانی در شهر نباشد اما در تهران علیرغم تلاشهایی که در دو مقطع پس از پایان جنگ تحمیلی و نیز چند سال اخیر صورت گرفته، هنوز هم تمایل برای رفتن به مراکز تفریحی متمایل به شمال شهر در بین مردم وجود دارد کنسرتهای موسیقی، یکی دیگر از تفریحات مردم میتواند باشد که البته به دلیل قیمت بسیار بالای بلیت آن، بخش اعظم مردم توان استفاده از این کنسرتها را ندارند و همان دسته از مردم هم که از آن استفاده میکنند، گاه با مشکلاتی مواجه میشوند که از ذکر آنها میگذرم.
حال، بگذریم از این که در کشورهای دیگر، در تعطیلات به ویژه تعطیلات عید، برگزاری کنسرتها افزایش مییابد و در کشور ما، در طول عید، کنسرتها تعطیل است و کشورهای همسایه، اقدام به برگزاری کنسرتهای ایرانی برای آن دسته از ایرانیانی میکنند که وضع اقتصادی بهتری دارند. مشکلات اقتصادی مردم موجب شده، تفریحاتی سنتی که حاصل جمع شدن خانوادهها در کنار هم است نیز روز به روز کمتر شود و فاصلهها روز به روز بیشتر. به نظر میرسد در این وانفسا، رفتن به رستورانها و فستفودها و مراکز پذیرایی در نقاط خوش آب و هوای حاشیه شهرها و همچنین رفتن به مراکز خرید- البته اغلب برای گشت و گذار و تماشا، چون گرانی روز به روز بیشتر میشود- از معدود تفریحات مردم باشد که آن هم مشکلاتی در پی دارد. به عنوان مثال قانونی مبنی بر تعطیلی مغازهها و مراکز مربوطه در ساعت 12 شب وجود دارد که منطق قابل قبولی ندارد. در شهری مثل تهران و اغلب شهرهای بزرگ کشور که تابستانها ساعت 9 شب هوا تاریک میشود و مردم برای تفریح ترجیح میدهند که پس از تاریکی هوا که از گرما کاسته شده از منزل خارج شوند، فقط سه ساعت فرصت دارند!
این یعنی مردم برای بهره گیری از همین تفریحات اندک هم- که شاید اسمش را تفریح هم نتوان گذاشت- با مشکلات فراوانی روبهرو هستند. در حالی که در تابستان گرم، تهران و خیلی از شهرهای بزرگ کشور میتوانند به شهرهایی تبدیل شوند که ساعتها پس از نیمه شب هم بیدار باشند.طرح مسایلی همچون ضرورت حفظ امنیت شهر در نیمه شب هم بیشتر توجیه به نظر میرسد چرا که حضور نیروی انتظامی طی هفتههای اخیر در شهر آنقدر پررنگ شده که بعید است پلیس برای حفظ امنیت شبانه شهر با مشکلی مواجه باشد. بهرهگیری از برنامههای صدا و سیما نیز میتواند تفریح دیگری برای مردم باشد اما واقعیت آن است که به اذعان اغلب مردم، افزایش کمی شبکههای تلویزیونی، کیفیت آن را چندان افزایش نداد. در طی دو – سه سال اخیر کمتر شاهد پخش برنامهای تلویزیونی بودهایم که مردم را پای گیرندهها میخکوب کند و همین امر گرایش مردم به شبکههای ماهوارهای را در پی داشته است. در مجموع به نظر میرسد مسوولان برای تفریح مردم، برنامهای ندارند و علیرغم تاکید دین مبین اسلام بر این موضوع، هنوز تفریح در نزد برخی تصمیمگیران، موضوعی بیفایده است و متاسفانه مردم نیز اندک اندک به این وضعیت عادت میکنند؛ در حالی که شادی و تفریح نه تنها تاکید دین مبین اسلام است بلکه در قالب جشنهای مختلف سابقهای طولانی در تمدن ایران دارد. نتیجه کاهش میزان شادی و بالا رفتن هزینههای تفریح، افزایش استرس، نگرانی و حتی خشونت است که میتوان آن را در جامعه به عینه مشاهده کرد.
کد مطلب: 4893
آدرس مطلب: http://titronline.ir/vdcf.1djiw6dcmgiaw.html?4893