ناشرانی که کلاه مولف را برمیدارند
ايلنا , 17 مرداد 1392 ساعت 0:01
ناشران حق ندارند به قیمت بقا در حوزهی نشر، سود و منفعت خود را از مولف بگیرند نه از مخاطبان کتاب. اما برخی از ناشران با حربههای مختلف قصد فریب مولفان را دارند.
ناشران حق ندارند به قیمت بقا در حوزهی نشر، سود و منفعت خود را از مولف بگیرند نه از مخاطبان کتاب. اما برخی از ناشران با حربههای مختلف قصد فریب مولفان را دارند.
مطابق آمار و ارقام موجود، بیش از 10 هزار ناشر در کشور مجوز نشر کتاب دارند. این تعداد؛ رقم قابل توجهیست که البته سوالاتی را نیز برمیانگیزد. اول اینکه با وجود پایین بودن تیراژ کتاب در کشور، نرخ پایین مطالعه و جای خالی کتاب در سبد خرید خانوارها، چه میل و انگیزهای این ناشران را به فعالیت در حوزهی نشر امیدوار کرده؟
در این گزارش به یکی از آسیبهای جدی حوزهی نشر که اتفاقا در سالهای اخیر و از سوی ناشران جدیدالتاسیس بیشتر مرسوم شده، خواهیم پرداخت. رویهای که کم از کلاهبرداری نیست!
انکار حقالتالیف
روند عقد قرارداد و چاپ کتاب، تقریبا در همهجای جهان و در تمام مراکز نشر، روند مشابه و یکسانیست. سادهترین و منطقیترین شیوه این است که مولف برای انتشار اثرش، به ناشر مراجعه کرده و اثرش را ارائه میکند. ناشر هم پس از مطالعه و بررسی اثر، با درنظر گرفتن تمام زوایای نشر و وضعیت بازار، اگر صلاح دید با انتشار کتاب مورد نظر موافقت میکند. در مرحلهی بعدی ناشر و مولف سر میز قرارداد مینشینند و درباره بندها و قواعدی که تقریبا رویه ثابت و مشخصی دارند، به توافق میرسند.
یکی از اصلیترین بندهای قرارداد میان ناشر و مولف، پرداخت میزان حقالزحمه مولف یا مترجم است که مطابق با عرف موجود در کشور، معمولا ناشر موظف میشود 10 تا 15 درصد از ضرب شمارگان در بهای پشت جلد هر کتاب را پس از به فروش رفتن کتابهای منتشر شده به مولف یا مترجم بپردازد. اما متاسفانه این رویه از سوی برخی از ناشران، به بهانههای مختلف انکار میشود. به عبارت دیگر ناشر مثلا با بهانهی بازار راکد کتاب و ریسک اقتصادی کار نشر، سعی دارد نویسنده و مترجم را مجاب کند که تنها به حقوق معنوی چاپ کتابشان بسنده کنند.
مشارکت نابرابر
مسالهی رکود بازار نشر و بیم ورشکستگی، گاه تا جایی بزرگنمایی میشود که ناشر در بسیاری از موارد از مولف میخواهد نه تنها از خیر حقالتالیف یا حق الترجمه خود بگذرد، بلکه برای انتشار کتابش، سرمایهگذاری کند. به عبارت دیگر ناشر از مولف میخواهد تا با او در انتشار کتاب مشارکت مثلا 50 به 50 داشته باشد. مثلا ناشر میگوید؛ انتشار کتاب 80 صفحهای شما، چیزی حدود 4 میلیون تومان هزینه برمیدارد که شما باید 2 میلیون آن را بپردازید. تا در نهایت شمارگان هزار نسخه کتاب، بین ناشر و مولف یا مترجم تقسیم شود.
فارغ از این سوالها که آیا ناشر در عقد این قرارداد، واقعا به تعهداتش عمل میکند؟ یا مولف از کجا میداند که ناشر واقعا چند نسخه از کتابش را منتشر میکند؟ و... چنین قراردادی از اساس یکسویه است. اصولا مولف چطور باید همان 500 نسخه از کتابش را پس از انتشار در بازار نشر توزیع کند؟ در بیشتر موارد نتیجه این میشود که مولف نهایتا 100 نسخه از کتابهایش را به دوستان و اقوام هدیه خواهد داد و الباقی در گنجهی خانه انبار میشود و خاک میخورد.
سوءاستفاده از امکانات چاپ
در قراردادهای مشارکتی، یکی از حربههای ناشران متخلف جعل تیراژ کتابهاست. مثلا در قراردادی که ناشر متعهد به انتشار هزار جلد از کتاب شده تا پس از انتشار، این تعداد کتاب به طور مساوی بین ناشر و مولف تقسیم شود، ناشر متخلف میتواند به جای هزار جلد، تنها پانصد جلد را به چاپ برساند. با این حربه، هم هزینههایش پایین میآید و هم مسوولیت توزیع و بازاریابی کتاب به عهدهاش نخواهد بود. سود و منفعتش را هم که پیشتر از سهم شراکت مولف برداشته!
مطابق با دیدهها و شنیدهها، ناشر در قرارداد مشارکتی، برای انتشار مثلا یک کتاب 80 صفحهای در تیراژ هزار نسخه، مبلغی بین دو میلیون و نیم تا سه میلیون و نیم از مولف، بابت سهم الشراکت دریافت میکند. در واقع ناشر در همین مرحله، سود خود را برده و دیگر مراحل، تنها حکم تظاهر و ظاهرفریبی را دارد. ناشر متخلف برای اینکه سود خود را به حداکثر برساند و همانطور که گفته شد، دردسر بازاریابی و توزیع کتاب را نیز از سر باز کند، تصمیم میگیرد کلاه گشادی سر مولف بگذارد و به جای هزار نسخه، پانصد نسخه از کتاب را به چاپ برساند.
اما مشکلی که پیش پای ناشر متخلف وجود دارد، تعرفهی چاپ کتاب است. دقیقتر آنکه لیتوگرافی، ساخت فیلم و زینک و هزینهی چاپ، بالاتر از آن است که ناشر بخواهد برای 500 نسخه، از چاپ متداول کتاب، یعنی چاپ افست استفاده کند. به عبارت دیگر اگر ناشر بخواهد برای این 500 نسخه از این نوع چاپ استفاده کند، منهای هزینهی کاغذ، تقریبا به همان اندازه باید هزینه کند که برای چاپ هزار نسخه از آن کتاب. به همین دلیل است که ناشر به سراغ انواع بیکیفیت و ارزانتر چاپ میرود. چاپی که نیاز به لیتوگرافی و ساخت فیلم و زینک و.... نداشته باشد. چاپی مثل چاپ دیجیتال یا چاپ ریسوگراف. و مولف ناآشنا با انواع چاپ و تعرفههای، هیچ به این رویه شک نمیکند.
پس از اینکه ناشر متخلف توانست بهجای هزار نسخه، پانصد نسخه از کتاب را به چاپ برساند، برای اینکه شک و شائبهای برای مولف پیش نیاید، به او میگوید صد جلد از کتابها باید برای کار بازاریابی، تبلیغات و اهدا به رسانهها اختصاص پیدا کند و از آنجایی که قرارداد 50-50 است، 50 جلد از این تعداد کتاب را باید مولف بدهد. بنابراین ناشر به جای پانصد نسخه، 450 نسخه از کتاب را به مولف میدهد و پنجاه کتاب باقیمانده را به چند کتابفروشی محدود و معدود، میسپارد تا مولف مطمئن شود پانصد جلد از کتابهایش در بازار کتاب توزیع شده است.
ناشر در مقام دلال
برخی از ناشران متاسفانه پا را فراتر میگذارند و به مولفی که حاصل عرقریزان روحاش را با صداقت و خلوص نزدش آورده، پیشنهاد میدهد که هزینهی نشر کتاب را باید به تنهایی بپردازی. همچنین حق الزحمهی نشر را نیز باید بر آن علاوه کنی. در یک کلام؛ بهجای اینکه مولف حقالزحمهی تالیف و ترجمهاش را از ناشر بگیرد، این ناشر است که ادعای حق دارد.
و باز برخی از ناشران حتی از این حد نیز فراتر میروند و از بار وظیفهی توزیع کتاب نیز شانه خالی میکنند و مولف میماند با مثلا هزار جلد کتاب که روی دستش مانده. کتابهایی که رفته رفته به آیینهی دق تبدیل میشوند و روحیهی مولف را برای نگارش کتاب جدید از بین میبرند و دیر یا زود مولف گرامی تصمیم میگیرد حداقل برای باز شدن فضای کمد یا اتاقش، آنها را برای تخمیر، به قیمت کیلویی 200-300 تومان بفروشد.
حرف آخر:
مشکل از کجا آب میخورد؟ همیشه منطقیترین پاسخها، سادهترین پاسخها هستند. شخصی با هر رویکرد و تفکری تصمیم میگیرد به عنوان ناشر، وارد بازار نشر شود. بنابراین مخاطرات این حرفه را نیز باید بپذیرد و همچنین به قوانین شرعی و عرفی پایبند باشد. با این رویکرد؛ اثری که برای انتشار به ناشر پیشنهاد میشود، یا ارزش انتشار دارد و یا ندارد! اگر ارزش دارد که باید بهای این ارزش را که همانا خون دل مولف در نگارش اثر است، بپردازد. اما اگر اثر ارائه شده ارزش چاپ و انتشار را ندارد، ناشر نباید زیر بار انتشار آن برود. اما متاسفانه برخی از ناشران، کار نشر را به مثابه کار مردهشوری تلقی میکنند که ضامن بهشت و جهنم رفتن میت نیستند.
باعث تاسف است که حوزهی نشر در سالهای اخیر، که فینفسه حوزهی مقدسیست، از سوی برخی ناشران که اتفاقا شماره آنها در حال افزایش است و تنها با اندیشهی شهرت و منفعت طلبی وارد این حوزه شدهاند، آلوده میشود. ناشرانی که شاعران و نویسندگان را به چشم شکار و طعمه مینگرند. ناشرانی که در شبکههای اجتماعی، سایتها و وبلاگها به دنبال نوجوانان و جوانانی علاقمند به ادبیات میگردند تا خامشان کنند و...
کد مطلب: 6013
آدرس مطلب: http://titronline.ir/vdcb.8b0urhbgfiupr.html?6013