تيترآنلاين 30 تير 1390 ساعت 16:44 http://titronline.ir/vdci.uarct1avybc2t.html?2807 -------------------------------------------------- عنوان : ارتباط شادي با برخي پديده‌ها اميررضا پور رضايي -------------------------------------------------- براي شاد بودن خوب است تلاش کنيم بهترين آدم از نوع خودمان باشيم، نه نمونه بدلي ديگران متن : شادي يک احساس دروني است و ما هيچ دسترسي مستقيمي به آن نداريم. زمانهايي پيش خواهد آمد که بي دليل، يا بنا به علتي از شادي ما کاسته شود. به جز موارد مهم مثل از دست دادن يک عزيز، که دوره‌اي براي بازسازي و بازيابي تعادل لازم است، در مواردي که از دست رفتن شادي بنا به دلايل نه چندان بزرگ باشد، بايد بكوشيم تا در اولين زمان ممکن شادي‌مان را باز يابيم. درست است که شادي يک احساس است و ما به آن دسترس نداريم، ولي هر انسان، در زمان شاد بودن، رفتارهايي گاه مخصوص و گاه مشترک با ديگران دارد.در اين بخش به دو عامل که به نظر مي‌رسد در جامعه ما موانع اصلي شاد بودن هستند، اشاره مي‌کنيم: يکي روشن نبودن جايگاه شادي و دوم خواسته‌هاي بسيار. هدف نيز روشن کردن اين دو مطلب است. جايگاه شادي روشن نيست؛ چون شما همين الآن اگر در يکي از ميدانهاي شهر از رهگذران بخواهيد به اين سوال پاسخ بدهند که: «اگر يک خواسته از خداوند داشته باشيد که حتماً اجابت مي‌شود، چه نعمتي را طلب مي‌کنيد؟» مطمئن باشيد عده کمي خواهند گفت: «از خدا مي‌خواهم که شاد باشم»! احتمالاً خواهند گفت: «مي‌خواهم سلامت باشم» يا «مي‌خواهم بچه‌هايم در کنکور قبول شوند»، «مي‌خواهم خانه‌اي بخرم» و... اگر فکر کنيم که هر آدمي چند تا از اين خواسته‌ها دارد تا در نهايت با داشتن همه آنها شاد شود، خواهيم ديد که از شماره بيرون است و تجربه نشان داده که از قضا هر چه هر آدم داشته‌هاي بيشتري دارد، طمعش هم بيشتر مي‌شود. کسي که خانه ندارد، دعاي روز و شبش خانه دار شدن است و خانه دار که شد، هوس ويلا مي‌کند و بعد به فکر برج سازي مي‌افتد و بعد به فکر ساختن «شاپينگ سنتر» در دوبي! و يک عمر در فقر و چشم به آينده زندگي مي‌کند و شاد بودن را موکول مي‌کند به يک آيندة موهوم که پولدار شد. غافل از اينکه غني بودن يک احساس است؛ ولي اين مخصوص اهل زر و زور نيست. طمع در ذات انسان است. بنده هم که به تازگي كتاب داستانم چاپ شده و اين آرزوي ديروزم بود، از شما چه پنهان اين روزها عجيب در آرزوي دريافت جايزه نوبل هستم! در رسانه‌ها نيز متناسب با جايگاه شادي به آن پرداخته نمي‌شود؛ مثلاً در روزنامه‌ها مي‌نويسند که: «شادي و خنده براي سلامت مفيد است»، «کلم بروکلي بخوريد، خاصيت دارد»، «تلويزيون را از نزديک نگاه نکنيد، خوب نيست...» و مخاطب با دريافت اين توصيه‌ها نوعي همساني و هم ارزشي براي اين موارد قائل مي‎شود. در صورتي که بايد روشن کرد که هر چيزي که در زندگي، شادي را بر هم زد، آن را به نفع شادي کنار بگذاريد، اگر فرض بگيريم که روزي اکسيري پيدا شود که با خوردنش شاد شويم، (البته شادي واقعي که موضوع بحث ماست، و نه شادي حاصل از قرص اکستازي که هم کوتاه مدت است وهم تاوان سنگيني دارد)، آيا کسي دنبال چيز ديگري خواهد بود؟ اما امروز که اين اکسير کشف نشده، اگر بتوانيم به ترتيبي نتايج حاصل از آن را به دست آورديم، به نظرم تمام قله‌هاي زندگي را يکجا فتح کرده‌ايم. باري، بايد مديريت آرزو داشت. آرزو به اندازه‌اش مايه شادي و زيادي‌اش باعث سرخوردگي است. قُدما نيز «طول امل»، يعني زيادي و بلندي آرزو را نکوهش کرده‌اند. آرزوهاي دور و دراز و فاصله گرفتن منِ موجود از من آرماني، حال حاضر را کم‌رنگ و بي ارزش مي‌کند و جلوي لذت بردن ما را از خودمان و به طبع آن، جلوي شاد بودنمان را مي‌گيرد. يک قطره طمع، يک دريا امتياز و دستاورد را به يک بيابان حسرت بدل مي‌کند. براي شاد بودن خوب است تلاش کنيم بهترين آدم از نوع خودمان باشيم، نه نمونه بدلي ديگران. يک تحقيق در 1998 نشان داد که افراد شاد به رويدادهاي نامطلوب زندگي هم به ديدة مثبت مي‌نگرند. اين نگاه در رويدادهاي عملي و فرضي يکسان است. به سخن ديگر اين افرادِ شاد هستند که از پديده‌ها شاد مي‌شوند، نه اينکه پديده‌ها به خودي خود آدمها را شاد کند. خواستن هدفهاي غير قابل جمع هم از نمونه‌هاي اين اهداف دست نيافتني است. مثل ايرانياني که به خارج مي‌روند و بعد از سالها زندگي در فضاي فرهنگ و تمدني متفاوت بسيار مشتاق مي‌شوند که در جايي زندگي کنند که محاسن هر دو جامعه را داشته باشد. در اين بخش ارتباط برخي پديده‌ها با شادي را فهرست‌وار مي‌آيد. اين نتايج از تحقيقات دانشگاهي استخراج شده و به ديد ما نسبت به شادي کمک مي‌کند.‏ ‏* ارتباط جنسيت با شادي: بر اساس جمع بندي 146 بررسي انجام شده در 16 کشور مختلف، زنها و مردها به يک اندازه شادند.‏ * تحقيقات مايرز در سال 2000 نشان داده داشتن يا نداشتن فرزند تأثير معناداري بر شادي زنان ندارد. پيشتر بر عکس اين پنداشته مي‌شد.‏ اين تحقيق مي‌گويد نگراني براي فرزندان و ناراحتي حاصل از بي‌مهري آنها، برابر با ناراحتي حاصل از نداشتن فرزند است. شادي يا ناشادي مردان از ثبات بيشتري دارد و شادماني زنان، تا حدي دوره‌اي است.‏ ‏* تحصيلات با شادي نسبت مستقيم ضعيف دارد. در اقشار کم درآمد کشورهاي توسعه نيافته، رابطة تحصيلات با شادي قوي‌تر است.‏ ‏* ثروت در حد رفع نياز شادي را اضافه مي‌کند. بعد از آن تأثير معناداري ندارد.‏ از يک حد نيز که مي‌گذرد يا ثروتي که در مدت خيلي کوتاه حاصل مي‌شود، بر شادي تأثير معکوس دارد و از آن مي‌کاهد.‏ ‏* داشتن اوقات فراغت خوب بر شادي تأثير مستقيم دارد.‏ ‏* ارتباط بين سن پدر با شادي مستقيم است؛ يعني افرادي که با پدرشان اختلاف سني بيشتري دارند، آدمهاي شادتري هستند، حتي در بزرگسالي. ‏ ‏* تحقيقات سازمان ملي جوانان در 1380 نشان مي‌دهد که 56درصد از جوانان فاقد شادابي و نشاط طبيعي جواني هستند. 36درصد احساس مي‌کنند اطرفيان با آنها صميمي نيستند. 27درصد فکر مي‌کنند نمي‌توانند با کسي ارتباط دوستانه برقرار کنند. 37درصد احساس مي‌کنند خيلي‌ها با آنها دشمني دارند. 71درصد نگران اتفاقات بعدي هستند. 18درصد احساس تندرستي و سلامت ندارند و 32درصد خود را بي کس و تنها مي‌دانند.‏ ‏*رابطة کار به معناي شغل با شادي مستقيم است، به‌ويژه در مردان.‏ ‏* افراد متأهل کمي از افراد مجرد شادترند يا حداقل به اندازه افراد مجرد شادند. اين ذهنيت وجود داشت که افراد مجرد به علت داشتن آزادي بيشتر و مسئوليت کمتر، شادترند؛ ولي اين تحقيق نشان داد که چنين نيست. ‏ ‏* افراد با ايمان به علت عبادت و حمايت و احترام اجتماعي شادترند.‏ ‏* شادي با عزت نفس ارتباط مستقيم معنادار دارد. ‏* داشتن همسر خوب به‌ويژه در زنان، رابطة مستقيم معناداري با شادي دارد.‏ ‏* درخشش خورشيد و هواي گرمِ معتدل با شادي نسبت مستقيم دارد و افراد در رطوبت پايين نيز شادترند تا هواي مرطوب.‏ ‏* سلامت بر شادي تأثير مستقيم معنادار دارد؛ به‌ويژه در افراد سالمند. شادي نيز بر سلامت موثر اس