تيترآنلاين 23 فروردين 1391 ساعت 12:44 http://titronline.ir/vdcd.j0o2yt0o9a26y.html?4486 -------------------------------------------------- عنوان : نفت را كنار بگذاريد؛ كتاب‌ها را باز كنيد نويسنده : توماس فريدمن؛ مترجم: نسيم کلاني -------------------------------------------------- يک ارتباط‎ ‎منفي معني‌داري بين کشورهايي که منبع درآمدشان از طريق منابع طبيعي ملي مي‌باشد و‎ ‎کشورهايي که درآمدشان از طريق دانش و مهارت جمعيت دانش آموزان خود تامين مي‌شود،‎ ‎وجود دارد متن : هر وقت از من مي‌پرسند: «بجز‎ ‎کشور خودتان به کدام کشور علاقه‌مند هستيد؟» در پاسخ مي‌گويم: «کشور تايوان». مردم‎ ‎با تعجب سوال مي‌کنند: «تايوان؟ چرا تايوان؟». در جواب مي‌گويم خيلي ساده است جزيره‎ ‎تايوان به سنگي بي حاصل در دريايي طوفاني مي‌ماند، که از هيچ گونه منابع طبيعي براي‎ ‎زندگي کردن برخوردار نيست (به طوري که حتي شن و ماسه مورد نياز خود جهت ساخت و ساز‎ ‎را از چين وارد مي‌کند) اين در حالي است که يک چهارم بزرگترين ذخاير مالي در جهان‎ ‎از آن اين کشور مي‌باشد، چرا که به جاي حفاري زمين و استخراج هر چيزي از معادن، كشور ‎تايوان به دنبال پرورش 23 ميليون استعدادي است که زنان و مردان اين کشور را تشکيل‏‎ ‎مي دهند‎.‎ من هميشه به دوستانم در تايوان مي‌گويم: «شما خوش شانس‌ترين مردم‎ ‎جهان هستيد. اما چطور بسيار خوش شانس هستيد؟ چون بدون هيچ گونه برخورداري از منابع‎ ‎نفتي، معادن سنگ آهن، الماس، طلا و حتي جنگل، تنها با در اختيار داشتن منابع محدود‎ ‎ذغال‌سنگ و گاز طبيعي توانسته‌ايد نحوه زندگي و فرهنگ خود را پرورش داده و مهارت‌‎هاي مورد نياز مردم خود را ارتقا بخشيد، و تنها اينگونه سرمايه است که مي‌تواند به‎ ‎با ارزش‌ترين منابع تجديدپذير در جهان امروز تبديل شود. اما چطور بسيار خوش شانس‎ ‎شديد؟‎«.‎ براي من گفتن اين مطلب کمي جرات مي‌خواهد. اما در حال حاضر بايد آن‎ ‎را اثبات کنم. يک تيم تحقيقاتي از سازمان همکاري و توسعه اقتصادي با عنوان،‎ «OECD‎»‎ ‎پژوهش قابل ملاحظه‌اي را در خصوص ارتباط بين عملکرد برنامه ارزيابي دانش آموزان در‎ ‎سطح بين المللي، يا آزمون پيسا، (شامل آزموني که طي هر دو سال سوال‌هاي رياضي، علوم‎ ‎و مهارتهاي خواندن و درک مطلب دانش آموزان 15 ساله در 65 کشور را مورد سنجش قرار مي‏‎ ‎دهد) و درآمد کل حاصل از منابع طبيعي و توليد ناخالص داخلي براي هر يک از کشورهاي‎ ‎شرکت کننده، به عمل آوردند‎ . ‎پژوهشگران به طور خلاصه، ارتباط مهارت دانش‌‎آموزان در حل معادلات رياضي با مقدار استخراج نفت يا ميزان حفاري الماس در يک‎ ‎کشور را مورد ارزيابي قرار دادند‎.‎ ‎ ‎نتايج اين تحقيق نشان داد که يک ارتباط‎ ‎منفي معني‌داري بين کشورهايي که منبع درآمدشان از طريق منابع طبيعي ملي مي‌باشد و‎ ‎کشورهايي که درآمدشان از طريق دانش و مهارت جمعيت دانش آموزان خود تامين مي‌شود،‎ ‎وجود دارد. «آندرياس اسچليچر» مسئول نظارت بر امتحانات پيسا در‎ «OECD» ‎خاطر نشان‎ ‎کرد: «اين يک الگوي جهاني است که در 65 کشوري که در آخرين ارزيابي‏‎ PISA ‎شرکت کرده‎‌‎اند مورد ارزيابي قرار گرفت: نفت و آزمون پيسا با يکديگر رابطه معکوس‎ ‎دارند‎.» ‎بر اساس نظر اسچليچر، در آخرين نتايج آزمون پيسا، دانش آموزان‎ ‎سنگاپور، فنلاند، کره جنوبي، هنگ کنگ و ژاپن با وجود برخورداري از منابع طبيعي اندک‎ ‎در کشورشان از بالاترين سطح نمرات در آزمون برخوردار شدند، در حالي که قطر و‎ ‎قزاقستان علي رقم بيشترين درآمد نفتي داراي پايين‌ترين نمرات دانش آموزي در آزمون‎ PISA ‎بودند. عربستان سعودي، کويت، عمان، الجزاير، بحرين، ايران و سوريه همان روند‎ ‎مشابهي که در سال 2007 در مطالعه بين‌المللي رياضيات و علوم داشتند، را نشان مي‏‌دادند، در حالي که دانش آموزان کشورهاي لبنان، اردن و ترکيه (کشورهاي خاورميانه با‎ ‎منابع طبيعي محدود) امتيازبهتري را در اين آزمون به خود اختصاص دادند‎.‎ دانش‌‎آموزان بسياري از کشورهاي داراي منابع طبيعي در آمريکاي لاتين مانند برزيل، مکزيک و‎ ‎آرژانتين نمرات پايين تري را کسب کردند. در اين آزمون آفريقا مورد سنجش علمي قرار‎ ‎نگرفت. کانادا، استراليا و نروژ، کشورهايي با سطوح بالا از منابع طبيعي، همچنان‎ ‎امتيازات خوبي در اين آزمون کسب کردند، اسچليچر استدلال مي‌کند: «اين امتياز بالا‎ ‎به اين دليل است که هر سه کشور، سياست‌هاي مالي مناسبي را در جهت پس انداز و سرمايه‎ ‎گذاري از درآمد ناشي از منابع رانتي اتخاذ کرده‌اند و تنها به مصرف منابع خود بسنده‎ ‎نمي‌کنند‎«.‎ موضوع «بيماري هلندي» بحثي است که مدت‌هاي زيادي در ميان‎ ‎اقتصاددانان رايج بوده است، اين عارضه زماني رخ مي‌دهد که درآمد يک کشور به دلايلي‎ ‎به صادرات منابع طبيعي شديداً وابسته مي‌شود و به دليل افزايش درآمد، تقاضا هم‎ ‎افزايش مي‌يابد اگر افزايش تقاضا به صورت ناگهاني انجام گيرد و عرضه پاسخگو نباشد‎ ‎در نتيجه سيل بي‌رويه واردات ارزان آغاز مي‌شود و صادرات بيش از حد گران مي‌شود و‎ ‎در نهايت توليد داخلي را در رقابت ضعيف مي‌کند. آن چيزي که تيم تحقيقاتي پيسا به‎ ‎عنوان يک بيماري مرتبط معرفي کردند شامل جوامعي مي‌شد که به بهره برداري بي رويه از‎ ‎منابع طبيعي خود کاملاً وابسته بودند و به نظر مي‌رسد افراد در اين گونه جوامع‎ ‎غرايز، عادات و انگيزه‌ها و مهارت‌هاي خود را در جهت انجام تکاليف مربوطه از دست‎ ‎خواهند داد‎. ‎اسچليچر مي‌گويد، «در کشورهايي با منابع طبيعي محدود مانند‎ ‎فنلاند، سنگاپور يا ژاپن، آموزش و پرورش از نتايج قوي و شرايط بسيارعالي برخوردار‎ ‎مي‌باشد، چرا که کل افراد جامعه به اين مسئله مهم پي برده‌اند که کشور بايد توسط‎ ‎دانش و مهارت به حيات خود ادامه دهد و اين به کيفيت آموزش و پرورش بستگي دارد. در‎ ‎اين کشورها هر کدام از والدين و فرزندان به خوبي مي‌دانند که تنها مهارت‌هاي يک‏‎ ‎جامعه مي‌تواند شانس زندگي افراد آن جامعه را افزايش دهد و هيچ چيز ديگري در جهت‎ ‎رشد و شکوفايي آنها وجود ندارد، چنانچه آنها به تدوين فرهنگي کامل مي‌پردازند که‎ ‎نظام آموزش و پرورش حول محور آن قرار مي‌گيرد‎«.‎ ‎»‎کي. آر. اسرايدهر» که از‎ ‎دوستان هندي-آمريکايي من و از دانشمندان ناسا و بنيان گذار تکنولوژي سوخت سلولي‎ (اين تکنولوژي مي‌تواند تحولي عظيم در توليد انرژي ايجاد کند) از شرکت بلوم است،‎ ‎گفت: «هنگامي که شما منابعي براي توليد انرژي نداشته باشيد، به يک کاردان يا‎ ‎مخترع تبديل مي‌شويد‎«.‎ به همين دليل است که کشورهاي خارجي همراه با شرکت‌هاي‎ ‎فهرست شده دربازار بورس «نزدک» (انجمن ملي بها گذارى خودكار سهام توسط دلال‌هاى‎ ‎سهام) كه اسرائيلي، چيني-هنگ کنگي، تايواني، هندي، يا کره جنوبي و سنگاپوري بوده،‎ ‎اينها کشورهاي فاقد منابع طبيعي هستند‎.‎ اما در اين مطالعه‏‎ ‎تحقيقاتي يک پيام مهم براي جهان صنعتي وجود دارد. در چنين شرايطي که بحران اقتصادي‎ ‎اکثر کشورها را درگير خود کرده است، آن چيزي که وسوسه انگيز به نظر مي‌رسد حفاظت از‎ ‎استانداردهاي زندگي حتي به قيمت پرداخت بدهي‌هاي مالي براي آينده‌اي بهتر مي‌باشد‎. ‎اسچليچر در ادامه متذکر مي‌شود: «تنها راه اصلاح اين است که شيوه انتخابي خود را‎ ‎گسترش داده و تعداد بيشتري از مردم را به دانش و مهارت مجهز کنيم تا براي رقابت،‎ ‎همکاري و ارتباط در مسيري که همواره کشورهاي ما را به جلو پيش مي‌برد، گام‎ ‎بردارند. ‎»‎در مجموع وي به اين نکته اشاره مي‌کند: «دانش و مهارت به ارز رايج‎ ‎اقتصاد جهاني در قرن بيست و يکم تبديل خواهد شد، اما هيچ يک از بانک‌هاي مرکزي توان‎ ‎تبديل اين ارز گرانقيمت به پول را ندارند. کشورها خود تصميم خواهند گرفت که چه مقدار‎ ‎از اين ارز را در اختيار داشته باشند. مطمئناً، با در اختيار داشتن منابع عظيم‏‎ ‎مانند نفت، گاز و الماس، امکان خريداري حتي مشاغل نيز وجود خواهد داشت اما اين‎ ‎کشورها جامعه خود را در دراز مدت تضعيف مي‌کنند مگر آنکه از درآمد حاصل از اين‎ ‎منابع در جهت ساختن مدارس و ايجاد زير ساختهاي مناسب براي توسعه فرهنگ يادگيري‎ ‎مهارتها در دراز مدت استفاده شود؛ چيزي که حرکت رو به جلو كشورها را تضمين خواهد‎ ‎کر